eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.5هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
563 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۳ _خانم با صدای پسری نگاهش را به سمت دیگر چرخاند....چند
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۴ شهاب با دیدن دختری که با ترس به سمتش می دوید و اسمش را فریاد می زد نگران شد...اول فکر می کرد شاید مریم است اما با نزدیک شدن مهیا او را شناخت مهیا به سمت او آمد فاصله اشان خیلی به هم نزدیک بود شهاب از او فاصله گرفت مهیا نفس نفس می زد و نمی توانست چیزی بگویید _حالتون خوبه؟؟ مهیا در جواب شهاب فقط توانست سرش را به معنی نه تکان دهد شهاب نگرانتر شد _حالا آقای معتمد بد شده ؟؟ تا مهیا می خواست جواب بدهد پسرها رسیدن ...مهیا با ترس پشت شهاب خودش را پنهان ڪرد شهاب از او فاصله گرفت و به آن چشم‌غره‌ای رفت.. که فاصله را حفظ کند با دیدن پسر ها کم کم متوجه قضیه شد شهاب با اخم به سمت پسرها رفت _بفرمایید کاری داشتید یکی از پسرها جلو امد _ما کار داشتیم که شما داری مزاحم کارمون میشی اخوی و برادر و خنده ای کرد _اونوقت کارتون چی هست _فضولی بهتون نیومده برادر شما به طاعات و عباداتت برس شهاب دستانش را در جیب شلوارش فرو برد...با اخم در چشمانِ پسره خیره شد _بله درست میگن، خانم معتمد شما بفرمایید برید منزلتون من هم این جارو جمع جور کنم واینڪه مزاحم ڪار آقایون نباشیم مهیا با تعجب به شهاب نگاه میکرد شهاب برگشت _بفرمایید دیگه برید _چرا خودش بره ما هستیم میرسونیمش ریسکه یه جیگری رو اینطور موقعی تنها تو خیابونــــــ .... شهاب به طرفش رفت و نگذاشت صحبتش را ادامه دهد .دستش را محکم پیچاند و در گوشش غرید _لازم نیست تویِ عوضی کسیو برسونی و مشتی حواله ی چشمش کرد... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۴ شهاب با دیدن دختری که با ترس به سمتش می دوید و اسمش را
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۵ با این ڪارش مهیا جیغی زد پسرا سه نفر بودند و شهاب تنها...شهاب میدانست امشب قرار نیست بخیر بگذرد با هم درگیر شده بودند...سه نفر به یک نفر این واقعا یک نامردی بود ...سخت درگیر بودند یکی از پسرا به جفتیش گفت _داریوش تو برو دخترو بگیر تا خواست تڪان بخورد شهاب پایش را کشید و روی زمین افتاد ... شهاب رو به مهیا فریاد زد _برید تو پایگاه درم قفل کنید ولی مهیا نمی توانست تکان بخورد شهاب به خاطر او داشت وسط خیابانِ خلوت آن هم نصف شب کتک می خورد با فریاد شهاب به خودش آمد _چرا تکون نمی خورید برید دیگه بلند تر فریاد زد _بریییییید مهیا به سمت پایگاه دوید وارد شد و در راقفل کرد ...همان اتاقی بود که آن شب وقتی حالش بد شد اینجا خوابیده بود از پنجره نگاهی کرد... کسی این اطراف نبود و شهاب بدجور در حال کتک خوردن بود... وضعیتش خیلی بد بود تنهاکاری که می توانست انجام دهد این بود ڪه از خودش دفاع می کرد باید کاری می کرد تلفنش هم همراهش نبود ..نگاهی به اطرافش انداخت...گیج بود نمی دانست چی کاری باید انجام دهد از استرس و ترس دستانش یخ کرده بودند با دیدن تلفن به سمتش دوید گریه اش گرفته بود دستانش می لرزید نمیتوانست آن را به برق وصل کند دستانش می لرزید وکنترل کردنشان سخت بود اشکانش روی گونه هایش سرازیر شد _اه خدای من چیکار کنم با هق هق به تلاشش ادامه داد با کلی دردسر آن را وصل کرد با ذوق گوشی را بلند کرد ولی تلفن قطع بود دیگر نمی دانست چیکار کند محکم تلفن را به دیوار کوبیدو داد زد _لعنت بهت صورتش را با دست پوشاند و هق هق می کرد به ذهنش رسید برود و کسی را پیدا کند تا آن ها را کمک کند...خواست از جایش بلند شود ولی با شنیدن آخ کسی...و داد یکی از پسرها که مدام با عصبانیت میگفت _کشتیش عوضی کشتیش دیگر نتوانست بلند شود...سر جایش افتاد ، فقط به در خیره بود نمی توانست بلند شود و برود ببیند که چه اتفاقی افتاده امید داشت که الان شهاب بیاید و به او بگویید همه چیز تمام شده اما خبری نشد ارام ارام دستش را روی دیوار گذاشت و بلند شد به طرف در رفت در را باز کرد به اطراف نگاهی کرد.... خبری از هیچکس نبود جلوتر رفت از دور کسی را دید که بر روی زمین افتاده کم کم به طرفش رفت دعا می کرد که شهاب نباشد با دیدن جسم غرق در خونِ شهاب جیغی زد... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۳۹🌷 🌿شرح دعای ام
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۷۴۰🌷 🌿شرح دعای امام رضا علیه السلام🌿 🔶‌«وَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه‏» «خدایا ولی کسی باش که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را به عنوان ولی گرفته، و دشمن کسی باش که با او به عداوت پرداخته»🔶 💠در زبان عرب، زمانی که دو چیزِ جدا از هم به یکدیگر بپیوندند از «و ل ی» استفاده می‌شود. «ولی» یعنی مدبر، سرپرست و دوست نزدیک؛ 💠خدایا هر کس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را به عنوان ولی برگزیده است و جزو دوستان اوست، مورد پشتیبانی و سرپرستی خاص خود قرار ده، با او نزدیک باش و امور زندگیش را تدبیر کن. 💠با عبارت «وال من والاه» وجودهای بسیاری را زیر چتر دعایمان می‌بریم، در همه عوالم، برای هر کس که از فرش تا عرش است و ارتباطی تنگاتنگ و دوستانه با ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه برقرار کرده است، ولایت خاص خداوند را طلب می‌کنیم، بدین گونه حتی جبرئیل را که ملک مقّرب الهی است شامل دعای خود می‌نمائیم. خروج از تاریکی‌ معصیت، جهل… 💠یکی از جلوه‌های ولایت خداوند در زندگی ما این است که مصداق این آیه مبارکه ‌می‌شویم: ‌ «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[سوره مباركه‌ بقره، آيه۲۵۷] 💠اگر در شمار دوستان حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه باشیم و خداوند سبحان ولایت ما را بپذیرد، از تاریکی‌ها خارجمان می‌کند. دیگراز ظلمات معصیت، جهالت، غفلت، و رذائل اخلاقی و … رها شده و به سوی نور طاعت، معرفت، وصل، تسلیم و رضا رهنمون می‌شویم. 💠هر صبح، هنگام خواندن زیارت ال یاسین، حضرت به ما اجازه می‌دهند خود را به عنوان دوست ایشان معرفی کنیم و بگوئیم: «أَنَا وَلِی لَک‏» 💠حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نمی‌گذارند کسی که منسوب به ایشان است، در ظلمت باقی بماند، و وساطت می‌کنند تا به سوی نور راه یابد. 💠اگر در زمره دوستان امام زمان ‌باشیم، ولایت حق بر ما اعمال می‌شود و از کدورت معاصی، و ظلمت خلافهای اعتقادی و اخلاقی دور می‌مانیم. 💠این ولایت، ولایت مهری است نه قهری؛ این گونه نیست که خداوند با اکراه ما را از نازیبائی‌های زندگیمان دور نماید، بلکه برایمان جاذبه‌هایی گیرا ایجاد می‌کند، محبّت پاکی‌ها و خوبی‌ها را در دلمان می‌اندازد و با الهامات قلبی ما را به سمت نیکی‌ها می‌کشد. بر ما چه شود گذری یارا بردیده ما بنهی پا را ای یوسف مصر برآی از غیب خاموش کن اینهمه غوغا را سرها همه بهر تو سرگردان گردند ثری و ثریا را دنیا همه عبد و تو مولایی از جان طلبیم تو مولا را 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅آیا ۳۱۳ یار عج که وقتی حضرت صداشون میزنه مثل برق خودشونو میرسونن کار و زندگی ندارن؟! 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🔰 عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_6044175774783638991.mp3
1.31M
⁉️تلقینات شیطانی درزمینه سازی در امر ظهور : ⭕️ پاسخ: 🌹 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
انتخابات -استکبار1.mp3
1.99M
🎙️ ✍️ به لیست ما رأی بدید. ✅ از منظر قرآن با کدام جبهه دست دوستی بدهیم؟ * از ادعای یاری امام زمان ارواحنافداه تا سکوت در برابر اسرائیل 📌برگرفته از جلسه « یا منتظر یا مستکبر» @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
036.mp3
14.67M
🟣 💠قسمت سی و یکم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه اگرم نيست میسر حرمش سر بامى روم و داد كشم از كرمش دست بر سينه گذارم و سلامى دهمش مى كنم ياد غم و محنت و رنج و المش گويم ارباب تو در سينه ما جا دارى آنچه خوبان همه دارند تو يكجا دارى السلام علیک یاابا عبدالله الحسین✋ ‌ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی آنلاین - ارباب دو عالم خیلی بده حالم - امیر برنا.mp3
1.68M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃ارباب دو عالم 🍃خیلی بده حالم 🎙 🌷 🌙 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
Farahmand.Komeil.mp3
30.74M
🌺 مخصوص شب های جمعه☝️☝️ 🎙 👈 متن دعای کمیل👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹یارقیه خاتون(س) درچهره خــود«هیبت زهرا» دارد بـردوش«ابوالفضل علی» جـادارد بااین که سه ساله است مانند عمو «در دادن حــاجـت یـد طـولا دارد» @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️