تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۱ و ۲ سرمای زمستون انقدر زیاده، که آدم پ
خیلی دلم از کارا فاطمه گرفته بود اشکام دونه دونه امدن پایین واقعا اگه فاطمه اینطور پیش بره و بابا بفهمه خیلی از دستش ناراحت میشه...
"خدایا خودت کاری کن فاطمه همون فاطمه خودمون بشه همونی که نمازاش همه اول وقت بودن نه الان که حتی نمازم نمیخونه خدا فقط برش گردون "
داشتم برای فاطمه دعا میکردم که یه لحظه یاد محسن پسر خالم افتادم محسن خیلی پسر خوبیه از بچگی باهم بزرگ شدیم اون تقریبا هفت سال از من بزرگتره. خیلی آقاس انقد که به هیچ نامحرمی نگاه نمیکنه و خیلی سر به زیره جدیدا هم طبق گفته های خاله و مامان توی سپاه استخدام شده خیلی از شنیدن این خبر خوشحال شدم
مشغول دعا کردن بودم که صدای اذان بلند شد سر از سجده برداشتم درسته که فاطمه نمازخون نیست اما منم #نباید #بیتفاوت باشم. رفتم سمتش و تکونش دادم شاید فرجی بشه و بلند شد
_فاطمه فاطمه جانم پاشو نمازت قضا میشه ها
فاطمه گفت:
_هااان چی میگی نصف شبی؟؟ نماز چیه برو ولم کن همون تو میخونی بسه التماس دعا
لحن التماس دعا گفتنش محکم بود و مسخرم کرد دلم شکست اما فقط دعاش کردم. نمازمو خوندم و رفتم تا یک ساعت بخوابم فردا خونه آقاجون دعوتیم ناهار باید صبح پاشم مانتویی که دیگه اخراشمو بدوزم و فردا بپوشمش. تو فکر و خیال بودم که خوابم برد...
👈 #ادامه_دارد....
رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
#عشق_پاک
✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖.🍂.💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════،💖.🍂.💖،═╝