تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╔═🔹══ ๑❈๑ ══🔹═╗ @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #در_مکتب_غيبت_و_انتظار 📘 #قسمت_ه
╔═🔹══ ๑❈๑ ══🔹═╗
@zohoreshgh
❣﷽❣
📚 #در_مکتب_غيبت_و_انتظار
📘 #قسمت_هشتم و #پایانی
📝 #تأثیر_حضرت_بر_جهان_بشر
همه می دانیم، هر فرد #عاقل برای انجام کارهایش می اندیشد و سپس برای رسیدن به یک هدف مشخص، #برنامه ریزی می کند. #آفریدگار حکیم و دانا، که خود #خالق عقل و اندیشه است، آدمی را برای رسیدن به #هدفی مقدس بیافرید. اگر #باغبانی بخواهد یک میوه بسیار با ارزش پرورش دهد، #زمینی را آبیاری می کند و در کنار پرورش آن #میوه خاص، تعدادی علف و خار رشدمی کند، اما #هدف، رسیدن به همان #میوه است.
در #آفرینش آدمی، اولین انسان، یعنی حضرت #آدم (ع) پیامبر الهی و #حجت خدا بوده زمین همواره از این گونه انسانهای کامل #برخوردار بوده و دیگران از برکت وجود آنها زندگانی نموده اند.
در زمان #غیبت امام زمان (عج) اگر چه ما شایستگی #زیارت ایشان را نداریم، اما وجود ایشان روی کره خاک، مایه برکتی شده که انسانهای دیگر نیز #زندگی کنند و در مسیر رسیدن به کمال تلاش کنند.
این است معنای جمله پیامبر (ص) که فرمودند:
🔹 لو خلت الارض ساعه واحده من حجه الله لساخت باهلها🔹
اگر زمین حتی یک ساعت از #حجت
خدا تهی گردد، زمین ساکنانش رادر خود فرو برد.
همچنین حضرت #مهدی (عج) در پاسخ به یکی از نواب در زمان #غیبت صغری که پرسیده بود: نقش شما در زمان #غیبت چیست؟
فرمودند:
🔹 انی لامان لاهل الارض، کما ان النجوم امان لاهل السماء🔹
بدان که من سبب #ایمنی ساکنان زمین هستم، چنانکه ستارگان، سبب #ایمنی ساکنان آسمان هستند.
بنابر این، اگر امروز بر کره خاک زندگانی می کنیم، و از #نعمتهایی چون گیاهان، جنگلها و معادن زر خیز بهره می بریم و بر دریا کشتی رانی می کنیم و از #نعمتهای درونش بهره می بریم، اگر قطرات زیبای باران بر سرزمین ما می بارد و خوشه های طلایی گندم به ما #هدیه می کند و... همه و همه از برکت #وجود امام زمان (عج) است و #خداوند به احترام آن انسان کامل، که هدف خلقت آدمی است، #نظام زندگی ما را بر قرار ساخته است.
#پايان
🔰منبع🔰
برگرفته از کتاب ستاره مومنان : آشنایی با امام زمان (عج)، ص24و25
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═🔹══ ๑❈๑ ══🔹═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂ @zohoreshgh ❣﷽❣ ♾ #لبیک_یا_حسین_یعنی⁉️ ♾ #قسمت_ششم آنان که زنده بو
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂
@zohoreshgh
❣﷽❣
♾ #لبیک_یا_حسین_یعنی⁉️
♾ #قسمت_هفتم
#جنگ_خیبر که معروف است با همین قومی است که از راه دور، #لبیک گویان، آمده بودند که منجی خود را یاری کنند.
آنان (منتظران منجی موعود)، در گذشته ماندند و چون حال را #مطابق حال خود ندیدند، #هدف خود را فراموش کردند و تمام ثواب های #سختی های انتظار را #هدر دادند و به دشمنِ اصلی منجیِ موعود تبدیل شدند و در نتیجه با شمشیر او کشته شدند.
و این #سرنوشت_هر_قومی است که فقط در گذشته زندگی کند و «حسین» را فقط «حسین بن علی علیهما السلام» و «یزید» را فقط «یزید بن معاویه علیهما اللعنه» بداند.
♾ #ادامه_دارد
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌷رمان واقعی #نسل_سوخته 🌷قسمت ۱۴۳ 🌷 این آیات کتاب حکیم است تلفن رو که قطع کرد ... بیشتر از قبل
🌷رمان واقعی #نسل_سوخته
🌷قسمت ۱۴۴
🌷 تو ... خدا باش
بالای کوه ...
از اون منظره زیبا و سرسبز به اطراف نگاه می کردم ... دونه های تسبیح،بالا و پایین می شد و سبحان الله می گفتم ... که یهو کامران با هیجان اومد سمتم ...
- آقا مهران ... پاشو بیا ... یار کم داریم ...
نگاهی به اطراف انداختم ...
- این همه آدم ... من اهل پاسور نیستم ... به یکی دیگه بگو داداش ...
- نه پاسور نیست ... مافیاست ... خدا می خوایم ... بچه ها میگن ... تو خدا باش ...
دونه تسبیح توی دستم موند ... از حالت نگاهم، عمق تعجبم فریاد می زد ...
- من بلد نیستم ... یکی رو انتخاب کنید که بلد باشه ...
اومد سمتم و مچم رو محکم گرفت ...
- فقط که حرف من نیست ... تو بهترین گزینه واسه خدا شدنی ...
هر بار که این جمله رو می گفت ...
تمام بدنم می لرزید ... شاید فقط یه نقش، توی بازی بود اما ... خدا ... برای من، #فقط_یک_کلمه_ساده_نبود ...
#عشق بود ... #هدف بود ... #انگیزه بود ...
#بنده خدا بودن ... #برای_خدا بودن ...
صداش رو بلند کرد سمت گروه که دور آتیش حلقه زده بودن...
- سینا ... بچه ها ... این نمیاد ...
ریختن سرم ... و چند دقیقه بعد ... منم دور آتش نشسته بودم ... کامران با همون هیجان داشت شیوه بازی رو برام توضیح می داد ...
برای چند لحظه به چهره جمع نگاه کردم ... و کامرانی که چند وقت پیش ... اونطور از من ترسیده بود ... حالا کنار من نشسته بود ... و توی این چند برنامه آخر هم ... به جای همراهی با سعید ... بارها با من، همراه و هم پا شده بود ...
- هستی یا نه؟ ... بری خیلی نامردیه ...
دوباره نگاهم چرخید روی کامران ... تسبیحم رو دور مچم بستم ...
- بسم الله ...
تمام بعد از ظهر تا نزدیک اذان مغرب رو مشغول بازی بودیم ... بازی ای که گاهی عجیب ... من رو یاد دنیا و آدم هاش می انداخت ...
به آسمون که نگاه کردم ... حال و هوای پیش از اذان مغرب بود ...
وقت نماز بود و تجدید وضو ... بچه ها هنوز وسط بازی ...
👈 #ادامه_دارد....
رمان واقعی #نسل_سوخته
نويسنده:سيد طاها ايماني
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀.🌱.🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🌱.🥀،═╝