#نوزاد
ده سال از ازدواجم میگذشت بچه دار نمیشدم با همسرم هر درمانی رو امتحان کردیم و هر راهی رو رفتیم اما هیچی به هیچی تا اینکه شوهرم ناامید شد و گفت دیگه کاری نکنیم خدا اگر بخواد میده
برادرشوهرم تازه ازدواج کرده بودن سه ماه بعد ازدواجشون خبر اومد بارداره از ته دلم زار زدم که خدایا چرا به من نمیدی شوهرم دلداریم میداد و میگفت قرار باشه خدا بده میده انقد بی قراری نکن هر روز جاریم جلوی چشمم بود و شکمش بزرگتر میشد منم اه و حسرت داشتم دیگه جلوی شوهرم گریه نمیکردم و تو خلوت خودم زار میزدم بارداری جاریم باعث شده بود کمی افسرده بشم
گذشت و زایمان کرد از ترس اینکه همه متوجه حسودیم نشن برای دخترشون ی جفت گوشواره بردم وقتی بغلش کردم از ته دلم خواستم که ای کاش مال من بود و میتونستم همین الان ببرمش ده روزش شد که برخلاف نظر همه برادرشوهرم گفت میخواد ببرشون مشهد همه میگفتن زنت تازه زایمان کرده اما به حرف کسی گوش ندادن و رفتن مشهد به جاریم گفتم از طرف من به امام رضا بگو اقا جان منم دل دارم اونم با ناراحتی نگاهم کرد و گفت میگمخیالت راحت وقتی رفتن چند روز بعد خبر رسید که تصادف کردن و هر دو فوت شدن به جز بچه، از فوتشون ناراحت شدم اما ته دلم ی کور سوی امیدی روشن شد که این بچه رو من بردارم وقتی به شوهرم گفتم دعوام کرد که وقت شناس نیستی و این موضوع و الان نگو مادر و پدر جاریم از اول گفتن توان نگهداری از بچه رو ندارن و نمیتونن ببرنش افتاد سر مادرشوهرم که شصت و خورده ای سنش بود یه وقتا میرفتم خونشون به بهونه سر زدن ولی همش بچه رو بغل میکردم و میچسبوندم به خودم اونم از خداش بود چون توان نگه داری نداشت
زمان میگذشت و بچه داشت به چهل روزگی میرسید اما هر بار که به شوهرم میگفتم به مادرت بگو دعوا میکرد و میگفت حرفشم نزن اون یادگار برادرمه و مادرم قبول نمیکنه فقط باعث ناراحتی میشه منم ی روز رفتم خونه مادرشوهرم و نشستم روبروش دلمو به دریا زدم گفتم این بچه رو بده من شما سنت بالاست نمیتونی نگه داری منم بچه ندارم مادرشوهرم انگار منتظر این حرف از طرف من بود که فوری دادش بغل من و وسایلشم گذاشت جلوم میگفت مال تو خدا خیرت بده مراقبش باش سریع وسایل رو بسته بندی کرد و داد بهم گفت مادر من نمیتونمنگهش دارم برو خونتون تا پشیمون نشدی منم خوشحال و خندون بچه رو اوردم شوهرم وقتی اومد و دید ماجرا رو براش گفتم اونم خوشحال شد دو سال گذشت و حنانه تبدیل شد به قبله ما دوتا، هر دو میپرستیدیمش تا اینکه متوجه شدم ماهانه م عقب افتاده
به دکتر مراجعه کردم و برخلاف چیزی که فکر میکردم بهم گفت که باید ازمایش بارداری بدی هر چی گفتم من و همسرم مشکل داریم و نمیشه قبول نکرد اخرسر ناچارا ازمایش دادم و در کمال تعجب دیدم که مثبته وقتی چند ماه گذشت و همه متوجه شدن که دو قلو پسره خبرش عین بمب تو فامیل ترکید بعد از زایمانم مادرشوهرم اومد دنبال حنانه گفت تو دیگه خودت دوتا داری و نمیتونی اینو نگه داری من میبرمش منم ناراحت شدم گریخ کردم گفتم خدا به برکت وجود حنانه این دوتا رو به من داده اگر تو ببریش خدا اینارو میگیره حنانه بچه منه من نمیدم ببریش در کنار اینا رو چشمم بزرگش میکنم اونم منصرف شد و رفت الان من حنانه رو از دوتا بچه های خودمم بیشتر دوست دارم .
پایان.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند❤️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#همسرداری_فاطمی_و_علوی
🌀حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
🔹 همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود .
👩❤️👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💓 #همسرداری_فاطمی_و_علوی
امیرالمؤمنین امام على(ع)میفرمایند:
به خدا سوگند هیچ گاه فاطمه(س) را به خشم نیاوردم و او را برکارى که میل نداشت وادارنکردم تا روزى که خداوند او را برد و او نیز هیچگاه مرا به خشم نیاورد و از فرمان من سرپیچى نکرد و هرگاه که به او مى نگریستم نگرانیها و غمها از من زدوده می شد.
📚کشف الغمة،ج1،ص363
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
👩❤️👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آقایون_بدونن
ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ
ﺍﮔرﺑا همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ
ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴـﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ
ﺍﮔﺮﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ
ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ
ﺍﮔﺮهمسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ
دیگری اینکار را خواهدکرد!
👩❤️👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
5.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طبیعت شگفت انگیز 😍
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae