⛔️ این همنشینی ممنوع
💠 #گوش دادن به صحبتهای افرادی که همیشه از زندگی گلهمند هستند میتواند شما را #افسرده کرده
👈و باعث نارضایتی شما از زندگیتان بشود!
💠مراقب هم نشینهاتون باشید!
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#آقای_شوهر 💕🌱
👌🏼اگر همسرتون از دستتون ناراحت است، میتوانید
نود درصد مطمئن باشید که دلیلش این است
که به طریقی تصور میکند #دوستش ندارید!
🌸🍃 همسرتان وقتی بداند که دوستش دارید،
سرحال میشود و سرشار از این حس که برایتان خاص و مهم است.
✅توجه، مراقبت و عشق شما برای او بهترین دارو است.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#همسرداری
❤️لطفا مراقب زندگی مشترکتان باشید
🔸همسرتون تنها فردیه که قراره تا آخر عمر در کنارش باشید، یعنی مهمترین فرد زندگیشما.
⬅️ پس اگر همسرتان اشتباهی کرده یا میخواهید انتقاد کنید👇👇
👈 سرکوفت نزنید.
👈 پرخاشگری نکنید .
👈 لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید.
⚠️ و به این نکته مهم هم توجه کنید👇
وقتی همسرتون مرتکب اشتباهی میشه، نباید همه نکات مثبت و خوبیهای گذشتهاش رو نادیده بگیرید. سعی کنید انصاف داشته باشید .
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌺🍃🍃
#همسرانه
وقتی حالتان خوب نیست؛ حرفهای تند به همسرتان نزنید! چون خیلی فرصت دارین که حالتون رو عوض کنین، اما هیچ وقت، فرصت این رو ندارین که بتونین حرفهایی که گفتین رو عوض کنین!
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#درددلاعضا
#اشتباههمسرمن_
یه روز از مدرسه اومدم خونه دیدم مهمون داریم. زیاد اهل صحبت و جمع نبودم.سلامکردم رفتم تو یه اتاق یگه. اونا که رفتن مادرم گفت خاستگاربودن. خب من اصلا از ازدواج سنتی خوشم نمیاومد. همون موقع گفتم نه
اما هیچ کس بهم اهمیت نداد و قرار خاستگاری گذاشتن. وقتی فهمیدم پسره ده سال ازم بزرگتره دیگه شروع کردم به گریه کردن که سن بابای منو داره ولی بازم محل بهم ندادن.
شب خاستگاری به اجبار نشستم تو جمع نشستم. خانوادهی من زیاد پولدار نبودن و من هنیشه دوست داشتم شوهرم پولدار باشه اما خاستگارها هم خودنون وضعیت اقتصادی متوسطی داشتن. از تیپ و قیافهی شوهرم خوشم اومد ولی چون از اول گفته بودم نه بنا رو گذاشتمرو مخالفت. تو اتاقم باهاش سرد حرف زدم اما شوهرم این سردی رو به حساب سنگینی و نجابتم گذاشت و برای ازدواج پیگیرتر شد
انقدر مراسما زود تموم شد و الکی الکی زنش شدم که خودم باورم نمیشد. اصلا نتونستم رابطه ای که قبل از عقد با یکی داشتم رو پایان بزنم.
تو فکرش بودم یه روز بهش بگم و خودمو راحت کنم. باهاش رفتم پارک و زیر یه الاچیق نشستیم داشت از آینده میگفت اما تلفتم زنگ خورد و متوجه شد که قبل از ازدواج با کسی دوست بودم.
خیلی ترسیدم دست و پامو گم کردم. سیم کارتمو درآورد و شکستش گفت اینبار رو نادیده میگیره. گفت اگر بازم متوجه بشه طلاق در کار نیست خودش میکشم.
همون حرفش باعث شد ازش بترسم. از اون به بعد خیلی مراقبم بود. خودش برام سیم کارت خرید و گفت غیر از خانوادهی خودش و خودم؛ هیچ کس نباید شمارهمو داشته باشه
من خودم قصد نداشتم بعد ازدواج به عیر اون به کسی فکر کنم ولی اون تماس یه سو تفاهم بزرگ تو زندگیم درست کرد که شروعمون با بی اعتمادی استارت زده شد.
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
چند هفتهی بعد عروسی کردیم. اما من خیلی ازش میترسیدم و خجالت میکشیدم. شب عروسی نتونستم کنارش باشم و از ترس فقط گریه کردم.
اونم از گریهی من عصبانی شد و با مشت زد به بازوم. بعد هم تنهام گذاشت و رفت طبقهی پایین پیش پدرش. مادرش چند سالی بود که فوت کرده بود.
از اون شب نه من دیگه تمایل نشون دادم نه اون. شش ماه طول کشید و ما کنار هم با هم قهر بودیم.
بعد شش ماه یه روز دوستم اومد خونهمون. انقدردلم پر بود که همه چی رو براش تعریف کردم. گفت من سخت گزفتمو همه همینطورن.
گفت حالا که شوهرت شش ماهه محلت نمیزاره بیا یه کاری کنیم. گوشیمو برداشت و گفت همینجوری یه شماره میگیرمتو باهاش حرف بزن. با یه مرد حرف بزنی اروم میشی
منم فریب حرفاشو خوردم. سخت بود شش ماه شوهرت به خاطر ترست باهات قهر باشه
شماره رو گرفت و من شروع کردم به حرف زدن.
یه آقا بود. یکم سرکارش گذاشتیم و قطع کردم. دوستمرفت
فردا همون ساعت دوباره زنگ زد. اول جواب ندادم بعد گفتم چرا جواب ندم یه حرف ساده با هممیزنیم.
جوابشو دادم. گفت که تازه همسر و فرزندشو به خاطر طلاق از دست داده و خیلی تنهاست.گفت دیروز میخواسته خودکشی کنه که من زنگ میزنم و اون بهم وابسته شده
با خودم گفتم شوهرم از کجا میخواد بفهمه بزار باهاش حرف بزنم.
دیگه کارمون شده بود. هر روز یا اون زنگ نیزد یا من. تند تند گوشیمو شارژ میکرد کهمن بی شارژ نمونم.
اینمبگم از اولش بهش گفتم مجردم.
یه روز زنگ زد گفت باید منو ببینه. فوری قطع کردم زنگ زدن به دوستم. گفتم دیگه نمیتونم ادامه بدم. بیا خودت تمومش کن
دوستم گفت صبر کن میام حرف میزنیم. دو روز جواب اون اقا رو ندادم. انقدر اسام اس داد که داره از دوریم میمیره که دلم براش میسوخت.
بعد دو روز دوستم اومد. گفت چته یکی پیدا شده خرجت کنه برو تیغش بزن. چرا عین املها جواب نمیدی
انقدر گفت و گفت تا خام حرف هاش شدم
گوشیو برداشتم زنگ زدم گفتم من داداشم اگه بفهمه بیچاره میشماین دو روز هم نمیتونستم جواب بدم
گفت فقط بیا ببینمت. به دوستم گفتم اگر تو نیای منم نمیرم. خلاصه که مرده پول ریخت و من و دوستم. با آژانس رفتیم خونهش. تا اونجا دو ساعت راه بود و من تمام مدت به این فکر میکردم که اگر شوهرم بفهمه حتما میکشم.
بعد که رسیدیم؛ از در خونهش متوجه شدهم که چقدر از لحاظ مالی با ما فرق دارن. تا اون روز آیفون تصویری ندیده بودم. وارد خونهش شدیم یه حیاط بزرگو پر از درخت های تنومند و سرسبز. فقط تو فیلما دیده بودم.اونجا به شانس خودم لعنت فرستادم که چرا باید تو یه خانوادهی فقیر به دنیا بیام.
البته ما فقیر نبودیم ولی نسبت به اونا هیچ بودیم.
تو حسرت و افسوس بودم که وارد خونهش شدیم. خونه از حیاط بدتر آه از دلم بلند کرد.
برای استقبال نیومد فقط صداشو شنیدم اسممو صدا کرد گفت از پله ها بر
یم بالا
یه لحظه ترسیدم به دوستم گفتم نکنه بلایی سرمون بیاره گفت نترس هیچی نمیشه
پله ها رو که بالا رفتم چیزی دیدم که تمام استرس ها و حسرت هامو فراموش کردم.
تاج گل بزرگی که اسم من رو روش بین گل های سفید با گل های قرمز نوشته بود. فوری آهنگی که با اسمم همخونی داشت و گذاشت و هیجان زده به اطراف نگاه کردم.
شش ماه با شوهرم زیر یکسقف بودم و ذره ای محبت ندیده بودم. الان مردی غریبه برای من تصویری رویایی ساخته بود....
خیلی مهربون بود.محبتی که بهم کرد کرد و تو خونهی پدرم هم ندیده بودم.شوهر که هیچی...
بعد دو ساعت گفتم باید برگردم. هر چی اصرار کرد بمون گفتم نه داداشم دعوام میکنه. در واقع داشتم از ترس اینکه شوهرم بفهمه سکته میکردم
آژانس گرفت و برگشتیم. ترسیدم برمخونهمون رفتم خونهی بابام. جلوی در خونهی بابام دیدم شوهرم وایستاده کنار ماشینش و به اطراف نگاه میکنه گوشیشم کنار گوشش بود احتمالا داره شمارهی خاموش منو میگیره.
به راننده گفتم بایسته. خدا رو شکر کردم که در خونهی بابام باز بود. از ماشین پیاده شدم و با سرعت رفتم خونه ی پدرمو درو بستم
شوهرم شروع کرد به در زدن. هر چی به مادرم گفتم باز نکن گوش نکرد و دررو باز کرد.
عصبانی اومد داخل و شروع کرد به داد و بیداد
گفتم با دوستم رفته بودیم خیابون گردی. مامانم انقدر باهاش حرف زد که ارومش کرد. با ترس برگشتم خونمون.
منتظر بودمبه دعوای بزرگ تو خونه راه بندازه. یا حتی کتکم بزنه ولی مثل همیشه فقط قهر کرد.
تماس هام با اون مرد دیگه خیلی داشت جدی میشد. باید حقیقت رو بهش میگفتم.
یه روز زنگ زدم و با گریه بهش گفتم دروغ گفتممجردم. متاهلم و دیگه زنگ نزن. اولش باور نکرد گفت از ترس داداشم دارممیگم .
کلی قسم خوردم تا باورش شد. دلم از زندگیم پر بود شروع به درد دل کردم. گفتم شش ماه از زندگیم میگذره ولی هیچ رابطه ای با شوهرم نداشتیم. حرفامو گوش کرد گفت طلاق بگیر خودم میام خاستگاریت. از پیشنهاش خوشحال شدم. شروع کردم به برنامه ریزی که جه جوری به خانوادم بگم که طلاق میخوام.
شب شوهرم اومد. رفتارش تغییر کرده بود. بردم رستوران و با همشامخوردیم. برام هدیه خریده بود و گفت میخواد از اول باهام شروع کنه.
وقتی باهام مهربون حرف زد و محبت کرد دو دل شدم که به اون مرد چه جوابی بدم.
شب تا صبح فکر کردم. از خودم بدم اومد. تصمیم گرفتم صبح بهش زنگ بزنم بگم دیگه نمیتونم ادامه بدن و دوست دارم با شوهرم بمونم.
صبح که از خواب بیدار شدم شوهرم رفته بود سر کار. گوشی رو برداشتم و بهش زنگ زدم
گفتم دیگه زنگ نزن. من اشتباه کردم. شوهر دارم.تا الان خیانت کردم از این به بعد میخوام خوب رفتار کنم.
اونور شروع کرد به گریه کردن. گفت به خاطر من زندهست اگه من نباشم خودشو میکشه.
گفتم امیدت به خدا باشه من کی ام...
یه دفعه در خونه باز شد و شوهرم اومد داخل از ترس گوشی رو انداختم.
انقدر مشکوک رفتار کردم که شوهرم اومد جلو گوشیم رو برداشت و کنار گوشش گذاشت
گفت تو کی هستی اونم نامردی کرد و هنهوجیز رو گفت. گفت زنت دوستت نداره کنار تو مثل خواهرت میونه. اون متو دوست داره طلاقش بده خودم میامخستگاریش😔
شوهرم فحشش دادو قطع کرد. با مهربونی گفت بهم بگو چی کار کردی. با خودم گفتم الان که منطقی شده بزار حرفم دلمو بزنم. همه چی رو گفتم جز اون قسمتی که رفتم خونهش شوهرمم همهی حرفامو گوش کرد. تموم که شد بلند شد شروع کرد به کتک زدن من و خودش...😢
یه هفته زندگیم جهنم شد. بعد یه هفته بعش گفتم من دیگه حون ندارم یا طلاقم بده یا ببخشم
دوباره با کتک و دعوا سوار ماشینم کرد و برد جلوی دادگاه
با خودم گفتم خدا رو شکر میخواد طلاق بده راحت میشم از دستش از ماشین میادم کرد و جلوی در دادگاه دوباره کتکم زد و گفت تو رو یا میبخشم یا زیر دستم میمیری. طلاقی در کار نیست.
ولی بعد اون دیگه دست رومبلند نکرد.کلا رویهی برخودش عوض کرد. باهاممهربون شد. خیلی مهربون. فهمیده بود چرا به اونجا رسیدیم.
الان چند ساله از اون ماجرا میگذره. خیلی محدودم کرده. یه پسر داریم و الان کنار هم خوشبختیم
اون روزا خیلی بهم سخت گذاشت ولی خدا رو شکر میکنم که اون روز شوهرم اومد و همه جی رو فهمید وگرنه معلوم نبود الان تو چه کثافتی غرق بودم.
#پایان
#بهخدااعتمادکن
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند❤
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#سلامت_روان
اگر بخواهی به هر چیزی که به تو گفته میشود واکنشی عاطفی نشان بدهی، به رنج بردن ادامه خواهی داد.
قدرت حقیقی در عقب رفتن و مشاهدهگر بودن است. قدرت در خودداری است. اگر اجازه بدهی کلماتِ دیگران تو را کنترل کند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطه خواهد گرفت. نفس بکش و بگذار بگذرد.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#فرزندپروری
❌ سه شرط اصلی تنبیه فرزند
۱- اجازه دهیم اشتباه کنند و نتیجه اشتباه خود راببینند البته اگر خطرزیادی نداشته باشد.
۲-کودکان باید انقدر ازپدرومادر احساس خوب داشته باشند که سی ثانیه اخم برایش سخت باشد و اثرخود را بگذارد.
۳-اگر تنبیه دائمی باشد اثرخود را ازدست میدهد
❌تنبیه برای تخلیه عصبانیت نیست...
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#برشی_از_کتاب
اگر با دقت به زندگی هر کسی نگاهی بیندازید، از بیل گیتس تا برد پیت، از بودا تا عیسی مسیح از ثروتمند و مشهور و قدرتمند تا زیبا و قوی و باهوش متوجه میشوید هیچ کس به همه خواسته هایش دست نیافته است. رسیدن به همه خواسته ها محال است و هرگز رخ نمیدهد. در طول زندگی ما روی این کره خاکی قرار است همگی نا امیدی سرخوردگی، شکست، فقدان، طرد شدن، بیماری، صدمه دیدن، پیرشدن و مرگ را تجربه کنیم و از آنها گریزی نیست.
📚سیلیِ واقعیت
✍دکتر راس هریس
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#برشی_از_کتاب
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش میکنند، اما یک اهانت را سالها بهخاطر میسپارند.
آنها مانند آشغالجمعکنهایی هستند که هنوز توهینی را که مثلا بیستسال پیش به آنها شده با خود حمل میکنند و بوی ناخوشایند این زبالهها همواره آنان را میآزارد.
برای شاد بودن باید بر «افکار شاد» تمرکز کنید.
و باید ذهن خود را از زبالههای تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید.
📕 راز_شاد_زیستن
✍🏻 اندرو_متیوس
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405