eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
2 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️بهترین راه رهایی از⛔️ ☆꧁دیابت#꧂☆ ❌از و بی نیاز شو❌ ✅🌱کاملا گیاهی و دارای تائیدیه🌱✅ ✴✴✴✴✴✴✴✴✴ توام اگر از خسته شدی و نگران عوارض اون هستی ، همین الان با این شماره تماس بگیر 📲۰۹۳۰۸۷۱۵۷۹۳ 📲۰۹۳۰۸۷۱۵۷۹۳ یا پیامک دیابت رو بفرست📥 یا از لینک مشاوره مستقیم استفاده کن📄 https://formafzar.com/form/ovwnt https://formafzar.com/form/ovwnt ✴✴✴✴✴✴✴✴✴
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت شب ها زیر تخت ایوب روزنامه پهن می کردم و دراز می کشیدم... رد شدن سوسک ها را می دیدم.😣 از دو طرف تخت ملافه آویزان بود و کسی من را نمی دید. وقتی، پرز های تی می خورد توی صورتم، می فهمیدم که صبح شده و نظافت چی دارد اتاق را تمیز می کند. بوی الکل و مواد شوینده و انواع داروها تا مغر استخوانم بالا می رفت. درد قفسه سینه و پا و دست نمی گذاشت ایوب یک شب بدون قرص بخوابد. گاهی هم افاقه نمی کرد. تلویزیون را روشن می کرد و می نشست روبرویش سرش را تکیه میداد به پشتی و چشم هایش را می بست. قرآن آخر شب تلویزیون شروع شده بود و تا صبح ادامه داشت. خمیازه کشیدم. + خوابی؟ با همان چشم های بسته جواب داد _ نه دارم گوش می دهم + خسته نمی شوی هر شب تا صبح قرآن گوش می دهی؟ لبخند زد☺ _ "نمیدانی شهلا چقدر آرامم می کند." هدی دستش را روی شانه ام گذاشت از جا پریدم: _ "تو هم که بیداری!"... خوابم نمی برد، من پیش بابا می مانم، تو برو بخواب. شیفتمان را عوض کردیم آن طرف اتاق دراز کشیدم و پدر و دختر را نگاه کردم تا چشم هایم گرم شود. ایوب به بازوی هدی تکیه داد تا نیفتد. هدی لیوان خالی کنار ایوب را پر از چای کرد و سیگار روشنی که از دست ایوب افتاده بود را برداشت. فرش جلوی تلویزیون پر از جای سوختگی سیگار بود. 😔 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️