پدر و مادر که داشته؟😟
پدر و مادر هم نداشته باشد حتما کسی را داشته که دلبسته اش باشد.
نمیدانم شاید هیچکدام از این وابستگی ها را در زندگی اش تجربه نکرده که در عنفوان جوانی به جبهه ی جنگ رفته و همه چیز را رها کرده.
حتما همینطور است وگرنه هیچ #منطقی نمی پذیرد یک جوان که شرایط ایده آلی دارد زندگی را #رها کند و برود شهید بشود.😕😐
بلند شدم و بین قبرها راه رفتم...
و تمام توجهم به تاریخ تولدها و شهادت ها بود.
هجده ساله...
بیست و هفت ساله...
سی ساله...
پانزده ساله...
پنجاه و سه ساله...
اصلا رنج سنی مشخصی نداشتند.😟
از همه سن و سالی آنجا دفن بودند. هیچ #وجه_اشتراک_منطقی بین آنها پیدا نمی کردم... 🤔😕
ادامه👇
ادامه👇
💭فکرم به سمت پدر محمد رفت....
توی عکس روی طاقچه چهره ی یک مرد جوان👨🏻 و بانشاط که شور زندگی😍☺️ در نگاهش موج میزند دیده میشد.
چشمان نافذی داشت. درست مثل چشمان محمد بود.
چرا باید با وجود زن و بچه و زندگی خوب خانه را رها می کرد و می رفت؟
با خودم گفتم این دفعه که موقعیتش پیش آمد حتما با محمد درباره اش حرف می زنم....😊👌
به خودم آمدم دیدم ساعت هشت شده🕗😱
و فقط دو ساعت تا تحویل سال مانده.
نمیدانستم با این همه ترافیک و این دوری راه چطور باید تا راس ساعت ده به خانه برسم....
اگر دیر برسم حتما #مادر ناراحت می شود.
به سرعت راه خانه را پیش گرفتم و برگشتم...
ادامه دارد...
نویسنده:فائزه ریاضی
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور
🍁رمان هیجانی و فانتزی
🌷 #مثل_هیچکس
🍁قسمت #دهم
به سرعت راه خانه را پیش گرفتم و برگشتم....😊
خوشبختانه توانستم کمی زودتر از سال تحویل برسم.😍👌
تا لباس عوض کردم و سر سفره هفت سین نشستم 🎀سال نو🎀 آغاز شد، و #فصل_جدیدی را برایم رقم زد...
به رسم هر سال تمام عید دید و بازدید داشتیم...
مهمانی ها #جذابیت_سابق را برایم نداشت.😕
عموما در جمع زن ها بحث رنگ مو و مدل لباس و آشپزی بود...👩🏻👗
و بین مردها بحث کار و بازار و وضع اقتصادی.👨💰
بچه ها👦🏻👧🏻👦🏻 هم هرازچندگاهی وسط شیطنت ها دعوا میگرفتند و دسته گل به آب میدادند.
در هر مهمانی چند نفر هم سن و سال من پیدا می شد...
این اولین سالی بود که دانشجو شده بودم و حس میکردم نگاه بعضی از بچه ها نسبت به من سنگین شده. 😐
مثلا می دیدم وقتی «پسردایی مادرم» باخوشحالی دانشگاه رفتنم را تبریک گفت،..
پسرش «بهروز» سعی کرد با طعنه بگوید عامل قبولی من کلاس های تقویتی و وضع مالی پدرم است.🙄😑
درحالیکه خانواده ی او کم برایش خرج نمیکردند.😕
اگر بجای آن همه وقتی که صرف مجله و نوارکاست و پوستر و ... میکرد کمی بیشتر درس میخواند حتما او هم دانشجو می شد.
رفتار آزاردهنده ی امثال بهروز باعث شد همان انگیزه ی کمی هم که برای رفتن به مهمانی داشتم از بین برود.
هفته ی اول عید که تمام شد روی یک پا ایستادم که دیگر دوست ندارم در جمع فامیل باشم و میخواهم وقتم را #تنهایی سپری کنم.
هرچند با #مخالفت_شدید پدر و مادرم مواجه شدم اما بلاخره موفق شدم راضی شان کنم.😎✌️
دو سه روزی به تلویزیون دیدن 📺و کتاب خواندن📚 گذشت اما واقعا حوصله ام سر رفته بود.
احساس #مبهمی در دلم بود که نمیدانستم چیست.
دلم میخواست با محمد حرف بزنم اما شماره اش را نداشتم. 😒چندباری به سرم زد به خانه اش بروم. اما میدانستم ایام عید زمان مناسبی برای این کار نیست.
یک روز صبح☀️ که بیدار شدم تصمیم گرفتم از خانه بزنم بیرون....
مقصد مشخصی نداشتم. بعد از کمی پیاده روی به سمت 🌷بهشت زهرا🌷 حرکت کردم.
قطعه ی 24 ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. پشت چراغ قرمز کودک گل فروشی👦🏻🌹 به شیشه ی تاکسی زد و رو به راننده گفت :
_ عمو گل نمیخوای؟ یه دسته گل بدم؟ بخدا خیلی ارزونه. تورو خدا بخر دیگه.
دلم برایش سوخت و چند دسته خریدم.😊💐💐 وقتی رسیدم بهشت زهرا خلوت بود.
از قبر شهید بیست ساله ای که آن روز دیدم شروع کردم و روی هر قبر🌹 یک شاخه گل گذاشتم... گل ها تمام شد.
به سمت قطعه های دیگر حرکت کردم. چند قطعه بالاتر #قبرهای_یک_شکل و یکدست توجهم را به خودش جلب کرد.😊😟 نزدیک شدم.
روی قبرها نوشته بود
"شهید گمنام فرزند روح الله".
تا آن روز هیچوقت سر قبر یک شهید #گمنام نرفته بودم.
در این قطعه دیگر سن و سالشان هم مشخص نبود.😒
کمی خسته بودم....
نشستم و سرم را توی زانوهایم فرو بردم. 💭به خانواده هایشان فکر میکردم،
به تحصیلاتشان،
به #انگیزه_ها و #اهدافشان...
سعی کردم چند دقیقه خودم را جای آنها قرار بدهم.
اما نه... محال بود حاضر به انجام چنین #ریسکی باشم.
فکر های مختلفی می آمد و میرفت که ناگهان با صدایی سرم را بالا آوردم :
_ سلام. ببخشید آقا ممکنه این شیشه گلاب رو باز کنید؟ درش خیلی سفته من نمیتونم.💎🌟
یک دختر جوان که چادرش 💎را سفت گرفته بود..
و با تمام تلاشی که برای پوشاندن صورتش می کرد زیبایی وصف ناپذیری در
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #پنجاه_وشش
یوسف_ باشه.. بگو
ریحانه...
مدام درفکر بود. دوست داشت #بارمالی از دوش همسرش بردارد.
_مراسم عقد و عروسیمون باتو..اما دوست دارم #نظرآخر رو من بدم.. از تالار تا خنچه عقد و آرایشگاه و... خلاصه همه چی..
_شرطهات یه جوریه.. دلیلت چیه.!
ریحانه ناراحت شد. دوست نداشت از لحاظ مالی مردش را به زحمت بیاندازد.
_خب.. خب.. دلیلم رو بذار بعدا بگم. 😒
_الان بگو.. باید بدونم
_میترسم بگم... 😔
یوسف نگاهی کرد...
که یعنی باید بگویی.. باید بدانم...
ریحانه میترسید..
نمیدانست چطور جمله بندی کند.. چطور به همسرش بفهماند.. که دوست ندارد به #زحمت بیافتد..❤️😔
_ما هرکاری کنیم برا زندگی خودمونه.. شیراز که رفتیم میخایم خونه کرایه کنیم. #شرایطمون عوض میشه... من دوست ندارم تو رو به زحمت بیاندازم😔
به رستوران رسیدند..
سفره خانه ای زیبا، جایی دنج 🌳و باصفا⛲️ و طبیعتی بکر🎍.نیمکتی کوچک دونفره...را درنظر گرفتند. نشستند...
ریحانه مشغول دیدن طبیعت بکر سفره خانه بود.
اما یوسف...
در فکر بود.. شک داشت.. از طرفی #غرور مردانه اش بود.. از طرفی حرف بانویش #منطقی بود.. اما.. دوست داشت برای همسرش سنگ تمام بگذارد.. که همیشه در #رفاه باشد.. او که #مهریه اش را میبخشید.. مراسم #نامزدیشان هم بدون هیچ جشنی بود.. زندگی را ساده دوست داشت.. اما نمیخاست چیزی برای بانویش کم بگذارد..😔
لحظاتی بود، ریحانه او را صدا میکرد..
اما یوسف غرق در فکر بود. باصدای ریحانه، سرش را بالا گرفت..
_یوسف... یوسف.. با توام.. کجایی.. چرا جواب نمیدی؟! 🙁
یوسف چهار زانو نشست.
_چی میخوری..؟! اینجا دیزی هاش معرکه ست.. بگیرم.!؟😊
_جدی..؟ باشه بگیر.پایه ام..!☺️
مرد گارسونی، میان تخت ها رد میشد. تا سفارش مشتریها را ببرد. یوسف صدایش کرد. سفارشش را گفت. به محض رفتن آن مرد، ریحانه گفت:
_چیشده... تو فکر چی هسی.؟!🙁
_باشه شرطت قبول.. ولی اگه جایی #اختلاف_نظر داشتیم چی!؟😐
_شما مطمئن باش.. هرجا مخالف نظرت بود. #حرف_حرف_شماست😊
_باشه.. 😊
_تو این فکر بودی که نکنه نظر من بالاتر از نظرت بشه..؟! وقتی روز اول گفتی #همسفر.. من میدونستم منظورت چیه..
چقدر ساده بود...
کلام بانویش.باذوق لبخند پهنی زد.با دندان لبش را گرفته بود، که ضایع نشود،که لبخندش حرف دلش را لو ندهد،اما موفق نمیشد..
جالب بود که حرف دلش را خوانده بود.. جالب بود چقدر #بامهارت حرفی را که دوست داشت به زبان بیاورد را او به زبان آورده بود. ذکر #الحمدلله روی زبانش جاری شد..🙏
بالبخند گفت:
_مراسم رو کی بگیریم؟! ٢٧ رجب بهتره یا چهارم شعبان.!؟
_خیلی زوده به کارامون نمیرسیم..!😳
_کارخاصی نداریم همه رو یه هفته ای میشه انجام داد.
_ولی من جهیزیه ام نصفه س..! ☹️
✨✨💚💚💚✨✨
ادامه دارد...
#خانومها_بخوانند
🔵باید خاص باشید.
🔵یک مرد به دنبال زنی #خاص می گردد که تا پایان عمر کنارش بماند و با او پیر شود.
🔵زنی که اهل #شکایت نیست یا با نق نق کردن روزش را خراب نمی کند.
🔵مردها یک زن #منطقی و با حساب و کتاب می خواهند که آن ها را در سراسر زندگیشان حمایت کند و در موقعیت های حساس همیشه بتوانند روی کمکش حساب کنند.
🔵از طرف دیگر زن ایده آل آن ها شباهت زیادی با همان کلیشه همسر در خانواده و اجتماع دارد. آن ها اغلب زنی را ستایش می کنند که مورد #ستایش خانواده و اطرافیانشان قرار می گیرد و حتی اگر خودشان هم این واقعیت را ندانند در ناخودآگاهشان آن را #پرورش داده و به تصمیم گیری های شان راه می دهند .
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
#خانومها_بخوانند
🔵باید خاص باشید.
🔵یک مرد به دنبال زنی #خاص می گردد که تا پایان عمر کنارش بماند و با او پیر شود.
🔵زنی که اهل #شکایت نیست یا با نق نق کردن روزش را خراب نمی کند.
🔵مردها یک زن #منطقی و با حساب و کتاب می خواهند که آن ها را در سراسر زندگیشان حمایت کند و در موقعیت های حساس همیشه بتوانند روی کمکش حساب کنند.
🔵از طرف دیگر زن ایده آل آن ها شباهت زیادی با همان کلیشه همسر در خانواده و اجتماع دارد. آن ها اغلب زنی را ستایش می کنند که مورد #ستایش خانواده و اطرافیانشان قرار می گیرد و حتی اگر خودشان هم این واقعیت را ندانند در ناخودآگاهشان آن را #پرورش داده و به تصمیم گیری های شان راه می دهند .
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
#خانومها_بخوانند
🔵باید خاص باشید.
🔵یک مرد به دنبال زنی #خاص می گردد که تا پایان عمر کنارش بماند و با او پیر شود.
🔵زنی که اهل #شکایت نیست یا با نق نق کردن روزش را خراب نمی کند.
🔵مردها یک زن #منطقی و با حساب و کتاب می خواهند که آن ها را در سراسر زندگیشان حمایت کند و در موقعیت های حساس همیشه بتوانند روی کمکش حساب کنند.
🔵از طرف دیگر زن ایده آل آن ها شباهت زیادی با همان کلیشه همسر در خانواده و اجتماع دارد. آن ها اغلب زنی را ستایش می کنند که مورد #ستایش خانواده و اطرافیانشان قرار می گیرد و حتی اگر خودشان هم این واقعیت را ندانند در ناخودآگاهشان آن را #پرورش داده و به تصمیم گیری های شان راه می دهند .
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
#هردو_بخوانیم
🔵بی توجهی و بی اعتنایی به صحبت ها و نیاز های همسرتون فقط شرایط رو بدتر می کنه.
👈 ریشه اکثر #مشکلات همسرتون در #رفتارها و #سیاست_های_غلط شماست!
❌👈 اجازه ندید کنار هم بودنتون عادی وروزمره بشه،
چشم هاتون رو ببندید
#عشق رو حس کنید و به اون روزها فکر کنید،
❤️روزهایی که همه دغدغه شما کنار هم بودن بود،
🔴نه تربیت بچه ها،❗️چک،
‼️اجاره خونه و...
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅--
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
تاوقتی که همسرمان را آزاد نگذاریم نمیتوانیم مدعی شویم که به او اعتماد داریم
شک بی مورد ممنوع!
بدانید هرمخفیکاری حتما نشانه خیانت به شما نیست و میتواند دلایل مختلفی داشته باشد!
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅--
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
محترمانه هم می شود اختلافات زناشویی را حل کرد.
می توانیم با همسرمان اختلاف داشته باشیم بدون اینکه دعوا کنیم..
آرامش در گفتگو درباره مشکلات تنها کلید حل اختلافات است
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅--
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🔴 #بزرگترین_جَنگ_صلحآمیز
💠 در مواقعی که رابطه همسرتان با شما بیش از اندازه #سرد شده و از دلخوری یا کینه او، زمان نسبتاً طولانی گذشته است یکیاز شیوههایی که میتواند نقش #ترمیم این رابطه سرد را داشته باشد نوشتن #نامهای متفاوت با ویژگیهای زیر است.
💠 در ابتدای نامه با ابراز محبت، اعلام دلتنگی شدید کرده و سپس با شمردن چند مصداق ریز و درشت از خوبیهای همسرتان، از او #تشکر ویژه کنید.
💠 در مرتبه بعد، تمام مصادیق اشتباه و خطاهایی را که مورد شکایت و گلایه همسرتان بوده را ذکر کرده و بدون کوچکترین #گارد، از او عذرخواهی صادقانه کنید و لو حق با شماست.
💠 در مرحله بعد، دست کمک به سمت همسرتان دراز کرده و از او بخواهید که به شما کمک کند و بنویسید به توجه و کمکت نیاز دارم تا بتوانم نواقص و عیبهای خود را اصلاح کنم.
💠 با نامهای که ذرهای #گلایه از طرف شما در آن وجود ندارد، همسرتان شما را فرد منصف، #منطقی و خواهان تغییر، تلقی میکند و در نتیجه محبوب او میشوید چرا که ثمره بزرگِ جنگ با خود و منیّت، #محبوبیت شدید است. و این بهانهای برای صلح پایدار و شیرین در زندگی میشود.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅--
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
✅ آقا به خانمت عشق بده
اینکه میگویید زن ها پیچیده اند کاملا درست است
اما کافی است به همین زن پیچیده
عشق بدهی
دوستت دارم هایت را مانند وعده های دارویی سر ساعت به خوردش بدهید.
بعد بنشینید ببینید این دارو چه اثر معجزه آسایی دارد آنگاه دیگر پیچیدگی ای در کار نیست
زلال، شفاف، معلوم و ساده میشود بدون ذره ای ابهام و بهانه
اگر در زن پیچیدگی زیادی میبینید بدانید خیلی وقت است
داروی تقویتی "دوستت دارم" را از او دریغ کرده اید...
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅--
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آهای_خانم_آهای_آقا
اگر احساس می کنید کسی که با او هستید درکتان نمی کند یا احساساتتان را نمی فهمد و به نیازهایتان پاسخ نمی دهد، حرف هایتان را مخفی نکنید.
نیازها و هیجان های خود را با او در میان بگذارید. شاید باز هم پاسخ مناسبی ندهد و بی تفاوت باشد، اما حداقل شما اطمینان حاصل می کنید که پیش داوری نکرده اید و به طور واضح و روشن خواسته هایتان را با او درمیان گذاشته اید و اینگونه راحت تر می توانید در مورد رابطه تان تصمیم بگیرید.
این گونه رفتار کردن بهتر از انتظار برای فهمیده شدن و رنج کشیدن است. یادتان باشد حتی صمیمی ترین دوست و یا همسرتان هم ممکن است از آنچه در ذهن شما می گذرد آگاه نباشد.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g