✨بہ نـــــــامـ خـــــــدای شـــــــہیدان✨
🕊🕊 #تاپــــروانگی 🕊🕊
قسمـت #هشتم
تمام این چند روز را بدون وقفه در بیمارستان و بالای سر ارشیا بود.
پای راستش را که از دوجا شکسته بود عمل کرده و برایش پلاتین گذاشته بودند ،
هرچند می دانست خیلی درد دارد...
اما ارشیا حتی بی تابی هایش هم پر #غرور بود.
آن چنان ناله و فریاد نمی کرد و فقط بد خلق تر می شد.
و ریحانه ای که ساعت ها پشت در اتاق عمل و یا در انتظار به هوش آمدنش اشک ریخته و داشت پر پر می زد،
حالا همه ی نق زدن هایش را به جان می خرید..
این روزها برای سلامتی شوهرش آنقدر نذر و نیاز می کرد..
که مطمئن بود همه را فراموش می کند و بخاطر همین مجبور شده بود..
تا ریز و درشت نذوراتش را گوشه ای بنویسد!☺️☝️
مخصوصا نذری که روز عمل کرده بود و باید ادا می شد...
چیزی که فعلا بین خودش و امام حسین بود و بس.👌
ارشیا خواسته بود تا بهتر شدن حالش ملاقاتی نداشته باشد،..
فقط ترانه و همسرش و رادمنش بودند که هر روز سر می زدند.
گل ها💐 را درون پارچ آب می گذاشت و به خاطره ی نوید از تصادف سه سال قبلش گوش می کرد..
که ترانه کنار گوشش گفت:
_ببینم ریحان بالاخره از ماجرا سر در آوردی یا نه؟
_اوهوم،اینجوری که نوید تعریف می کنه ماشین پشتی ...
_نچ!چرا گیج بازی درمیاری؟من به خاطره ی نوید چیکار دارم؟دارم میگم نفهمیدی دلیل تصادف شوهرت چی بوده؟😐😟
کمی کنارتر کشیدش و با لحنی که سعی می کرد آرام باشد ادامه داد:
_یک هفته گذشته و تو هنوز نفهمیدی ارشیا چرا و چطور به این حال و روز افتاده ،😑حتی متوجه رفتار مشکوکش با این آقای وکیل هم نشدی!؟😠
ناخودآگاه نگاه ریحانه سمت رادمنش کشیده شد..
که دست در جیب کنار پنجره ایستاده و غرق تفکر بود.
_چه رفتار مشکوکی؟!☹️
_یعنی یادت رفته همین که ارشیا به هوش اومد سراغ اینو گرفت؟بنظرت چرا باید از بین تمام دوست و همکاراش فقط همین یه نفر باشه که مدام میاد و
میره؟😠
_خب ارشیا خیلی به ...😕
_بس کن ریحانه، چقدر ساده ای تو خواهر من !🙄حاضرم قسم بخورم که کاسه ای زیر نیم کاسه ست و تو بی خبری،😐هر چند الانم بهت امیدی ندارم اما باید حتما بفهمی که قضیه از چه قراره
_خب آره راست میگی رادمنش کلا یه مدت هست که بیشتر از قبل میاد و میره، باشه حالا از ارشیا می پرسم خوبه؟🤔
_نه عزیزم، ایشون کی تا حالا از جیک و پوک همه چیز حرف زده که الان با این حال و اوضاعی که داره و با یه من عسل نمیشه خوردشم بشینه برا تو مفصل توضیح بده!؟😑باید از خود رادمنش بپرسی
_چی؟!😧😵
_هیس چته داد می زنی؟🤐😑
_آخه تو که می دونی ارشیا اصلاخوشش نمیاد که من با همکاراش مچ بشم
_ اولا که قرار نیست بفهمه چون مطمئن باش مانع میشه،دوما مچ شدن نیست فقط یه نوع تخلیه ی اطلاعاتی باید صورت بگیره که بازم متاسفانه خیلی خوشبین نیستم بهت!😕
با ذهنی که حالا درگیر و آشفته شده بود گفت:
_داری کم کم می ترسونیم ترانه
_خلاصه که از من گفتن بود حالا خواه پند گیر خواه ملال!😐
_چی بگم🙁
_لااقل در موردش فکر کن🙄
_باشه ترانه ....☹️
_فقط زودتر تا خیلی دیر نشده!
و انقدر تحت تاثیر شک و تردیدی که ترانه در دلش انداخته بود قرار گرفت..
که کل عصر را به مرور این چند روز گذراند..
حق با خواهرش بود حالا همه چیز در نظرش مشکوک بود...
ادامه دارد...
نویسنده ؛الهام تیموری
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
✨بہ نـــــــامـ خـــــــدای شـــــــہیدان✨ 🕊🕊 #تاپــــروانگی 🕊🕊 قسمـت #سی_ام بعد از این همه
✨بہ نـــــــامـ خـــــــدای شـــــــہیدان✨
🕊🕊 #تاپــــروانگی 🕊🕊
قسمـت #سی_ویک
از همان روزهای اول فهمیده بود ارشیا مردی نیست که احساساتش را نشان بدهد یا اصلا احساساتی بشود!
ولی ترانه می گفت مردها #غرور دارند و محبتشان از #جنس ما نیست،
بخاطر همین دلش را خوش کرده بود به #توجه کردن های وقت وبی وقتی که شاید پیش می آمد!
اما کم کم و بعد از مدتی دیده بود که نه! انگار در خیالاتش خیلی بال و پر داده بود به دوست داشتن ارشیا...😞💔
بعضی وقت ها چند روز از او بی خبر بود و حتی دریغ از یک تماس!
می دانست مدام کار دارد و مسئولیتش سنگین است،
اما دلش که همیشه حرف گوش کن نبود! از طرفی هم وقتی چند روز آفتابی نمی شد زیر نگاه های سنگین خانواده اش اذیت می شد
و متاسفانه تظاهر کردن و دروغ گفتن کم کم پا گذاشت به دنیای ساده اش تا هر طوری بود آبرو داری کند!
کنار آمدن با خواسته های عجیب و غریبش هم جور دیگری معذبش می کرد.
از طرز لباس پوشیدنش مدام ایراد می گرفت.
معتقد بود زن باید شیک پوش باشد اما ساده و رسمی!
ریحانه عادت داشت که مانتوهای ساده و راحت بپوشد،
کفش های اسپرت بخرد و مقنعه مشکی و سورمه ای را دوست داشت...
ارشیا اما عجیب بود!
انگشت انتخاب روی لباس های گران قیمتی می گذاشت که ریحانه در خواب هم ندیده بود.
هرچند بعد از مدت ها فهمیده بود که منظور ارشیا از سادگی در پوشیدن، لباس هایی بود که #پوشش_مناسب داشتند.
👈یعنی دقیقا برعکس سلیقه ی نیکا و مادرش!
ریحانه وقتی می دید طاقت کشمکش ندارد،
هر چند که هیچ دفاعی جز سکوت نداشت و شاید اشتباهش همین بود،
ولی تصمیم گرفت به خواسته هایش احترام بگذارد،
این بود که در عرض چند روز کنج اتاقش پر شد از کفش و کیف های مارک دار ست، ساعت های برند اصل، مانتو و پالتوهای قشنگ و گران قیمت و هر چیزی که از نظر او ضروری بود!
ترانه ذوق می کرد از دیدن خوش سلیقگی های شوهر خواهرش،
اما خانم جان با اینکه حرفی نمی زد در عمق نگاهش دریای نارضایتی بود که موج می زد...
و او از این که هربار دست پر بر می گشت خجالت زده تر می شد.
خوب بخاطر داشت یک بار که ارشیا با پسند خودش چیزهایی خریده بود و ترانه همه را وسط سالن ریخته بود و موشکافی می کرد،
خانم جان دیگر طاقت نیاورد و در حالیکه سبزی خرد می کرد با اخم گفت:
_ریحانه بلند شو جمعشون کن تاخواهرت بیشتر از این هوایی نشده 😠
طعنه ی کلامش را نشنیده گرفت و گفت:
_چطور مگه؟🙁
_ببین مادر، قرار نیست چون وضع مالی همسرت خیلی از ما بهتره اینطوری تحقیر بشیم!😔
_چه تحقیری مامان؟!
_پس مناعت طبعت کجا رفته دختر؟ تو چه احتیاجی به این همه لباس و کفش و هزارتا چیز دیگه داری؟ چرا تاحالا با دو دست مانتو سال رو سر می کردی و صدایت در نمیومد؟
_اشتباه...
_گوش کن! به ارشیا بگو تا عقد کرده ای انقدر بریز و بپاش نکنه، هر وقت عروسی کردینو دستتو گرفتو رفتین سر خونه زندگی خودتون سر تا پات رو طلا بگیره! ولی حالا نه... خودت که بهتر مادرت رو می شناسی!😠☝️
طوری با اخم غلیظ حرف زد و چاقو🔪 را با دست هایی که پر شده بود از خرده سبزی☘ به سمتش تکان می داد که ترس برش داشت!
خانم جان آدمی نبود که به این راحتی ها از کوره در برود...
ترانه هم گوشه ای کز کرده بود ومستاصل نگاهش بین آن ها چرخ می خورد.
سوخت از فکری که مادرش در موردش می کرد...😞😣
او که هنوز همان ریحانه بود!
توقعاتش عوض نشده و جایگاه خود را به این زودی فراموش نکرده بود اصلا!
خواست حرفی بزند که خانوم جان تخته و سبزی ها را برداشت و به آشپزخانه رفت.
کنار سینک ظرفشویی ایستاد و با صدایی که از ترس ابهت مادرانه اش می لرزید گفت:
_فکر می کردم دخترتون رو بشناسید، من بخاطر پول به ارشیا جواب ندادم که حالا...
بغض گلویش را گرفت، 😢چقدر سخت بود دل هر دو طرف را به دست آوردن!
_بخدا ارشیا مجبورم می کنه، مدام کنار گوشم از ارزش و طرز برخورد اجتماعی و آداب معاشرت و هزار چیز دیگه زمزمه می کنه. هنوز یه ماه از عقد نگذشته کلافه شدم! شما که می بینید هنوزم مثل قبل می پوشم و دانشگاه میرم. اما وقتی با اونم انگار حکم شده که باید فلان کفشو بپوشم یا فلان دستبندو بندازم!
خانم جان تخم مرغ ها را با مهارت توی ظرف سبزی شکست و گفت:
_بیخود! اولا که شان اجتماعی به پول خرج کردن بی حساب کتاب نیست و هیچکسی از اسراف بالا نمیره!دوما اون اگه زن شیک و باکلاس می خواست چرا دست گذاشت روی خانواده ی ما که هیچ جوری هم قد و قواره ی خودشون نیستیم؟ همه این آتش ها از زیر سر اون دوستت بلند میشه. یعنی ندید تو چه دختری هستی که معرفیت کرد؟ نکنه شوهرت می خواد عروسک فرنگی درست کنه؟
روغن داشت دود می کرد که مایه ی کوکو را هری ریخت توی تابه و تمام آشپزخانه ی نقلی را بو برداشت.🌫😔
ادامه دارد...
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
همیشه بین کسی که دوستش دارین و کسی که بهتون توجه میکنه
اونی ک بهتون توجه میکنه رو انتخاب کنید
دوست داشتن کسی که بهتون توجه نمیکنه درد کشنده ایه
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
☘️🍃❤
❤🍃
🍃
#خانومی
❌خانمهای عزیز به جای نشان دادن رفتارهای خیلی منفی و دور از شان خودتون، صحبت کنید!!
🥰مثلا؛ فرض کنیم همسر یا نامزد تون یه دوستی داره که شما دوسش ندارید حالا به هر دلیل، شما به جای اینکه هر بار میگه داره با فلانی میرم بیرون شروع کنید به قضاوت کردن طرف یا هرچی از دهنتون درمیاد بگید
💛با همسرتون حرف بزنید و
دقت کنید که اگه هر بار که میخواد بره بیرون بین تون بحث و جدل باشه یا مدام تیکه و کنایه بندازید دفعه ی بعد از شما پنهان میکنه و یا بهتون دروغ بگه و باعث میشه حتی با اینکه همدیگه رو دوست دارید صرفا سر اینکه دارید انتخاب هاشو محدود میکنید رابطتتون بهم میخوره
🤷♀️پس یه روز باهاش صحبت کنید و بگید چرا از فلانی خوشتون نمیاد و در کل یار همدیگر باشین و بیشتر با هم حرف بزنید
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
❤️✨❤️
🌹خانم های عزیز 😉
راهكار براى برخورد با همسر بداخلاق و عصبی
🔻باورش کن:
بیشتر مردان دل شان می خواهد که همسرشان باورشان کند.
انها دوست ندارند که همسرشان در توانایی ها واستعدادهایشان (مثلا در تامین امنیت ورفاه و…) شک داشته باشد.
با رفتار و گفته هایتان به آن ها بفهمانید که توانایی ومهارت و استعداد و پشتکارشان را باور دارید البته دروغ نگویید بلكه سعى كنيد خصوصيت مثبت وی را پررنگ تر كنيد.
❤️✨❤️
🍂❤
گاهی خیلی مغرور و با ناز باش گاهی خیلی دلبر و ملوس!
گاهی باید برای همسرت خیل ی سرسخت باشی گاهی تسلیم کامل.
یادتون نره شوهر شما همونی میشه که مدام تو گوشش میخونید به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی همش بهش بفهمونید تو خسیسی همین میشه اگر هم خودش خسیس باشه کمی بدتر میشه
وقتی همسرتون صحبتی میکنه ...شما اولین نفری باشید توی جمع که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال میکنید ...
وقتی حرف میزه ...مستقیما نگاهش کنید...و در انتهای با سر حرفش رو تایید کنید یا بگید.کاملا درست میگی و یک لبخند داشته باشید.
🍃🌹🍃🍁🌹
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🍁🍂❤
❤
🍂
🍃وقتي وارد يك رابطه ي عاطفي مي شويد لطف ا جو گير نباشيد و تمام درها را به روي خودتان نبنديد.
❌فكر نكنيد شاهزاده ي سوار بر اسب سفيد و يا سيندرلاي رويايي آمده است و قرار است تمام نيازهايتان را برآورده سازد و ديگر نه خانواده و نه هيچ دوستي را لازم نداريد ...
👌🏻حواستان باشد هيچ كسي نمي تواند جاي تمام عزيزانتان را پر كند
👌🏻هر رابطه اي جاي خود را دارد
بين عزيزان ما اولويت طولي وجود ندارد كه فردي را جايگزين فرد ديگري كنيم ...
باور كنيد به او هم لطفي نمي كنيد ...
💛خلاصه كنم ...
كسي را تمام دنياي خودتان نكنيد كه مجبورش كنيد تمام دنيايتان را پر كند ...
☘️توانش را ندارد ...
☘️خسته مي شود ...
از پا در مي آيد
😕و در كمال ناباوري مي رود ...
❤
🍂
🍁
❤🍁🍂
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
✅بیعلاقه بودن زن نسبت به همسرش
✍به گفته کارشناسان، وقتی زنی به همسرش #بیعلاقه میشود در او رفتارهای متفاوتی میبینیم مثلا دائما شوهر خود را #مسخره میکند و از او ایراد میگیرد، #غرور او را میشکند و در جمع به او بیاحترامی میکند.
✅زنان وقتی به شوهر خود بیعلاقه میشوند، نمیتوانند به نیازهای #جنسی او پاسخ دهند و دائما دنبال #بهانهای برای دور شدن از همسر خود میگردند.
🟣🟣🟣🟣🟣
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🌀🌀🌀 ✨ 🌀🌀🌀
مادر دلسوز ؛
🔰 اگه فرزندتون نتونست مطلب ، درس یا تمرینهایی رو درست بفهمد و انجام بده ، باکمال آهستگی و شکیبایی همراه با شوق کمکش کنین.
🌀 از داد و فریاد و پرخاشگری جدا خودداری کنید.
🌀 وقتیکه حوصله کافی ندارید ، نظارت آموزشی رو انجام ندید.
🌀 عادت به نظم و ترتیب و تمیزی دفترهاشو بهش یاد بدید .
🌀 تشویق مناسب و به موقع بسیاری از کارها رو جلو میبره .
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405