eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۰۵ و ۱۰۶ طارق با تحکمی درصدایش گفت: _سلما از تو بیش از این توقع داشتم,نه اینکه بگم کار خلاف شرعی کردی,نه نه ابدا... اما بد نبود منم درجریان میذاشتی, بالاخره من برادر بزرگتر توبودم ,حتی به اندازه ی یه مشورت خشک وخالی هم من را قابل نمیدونستی؟؟ ....تو خجالت نمیکشی هنوز ابوعلی وخاله نرسیده,داغ رفتن علی را با معرفی مهمان ویژه ات,تازه کنی؟؟لااقل میزاشتی خاله اینا برن سر خونه زندگی خودشون ودریک فرصت مناسب , موضوع را بفهمند...اصلا اصلا فکرشم نمیکردم دختری به فهم وشعور تو ,یک همچی کار احمقانه ای بکند واقعا که .. طارق هی گفت وهی گفت ,اینقدر این عمل من براش سنگین بود که زبان به دهن نمیگرفت , انگار میخواست که لااقل من را عصبانی کنه ,اما با هر حرفش لبخند من پررنگ تر میشد که طارق بادیدن لبخند من دوباره فریاد زد: _اره بخند بخند فکر این رانکن که من مرید علی بودم من علی را از جانم بیشتر دوست داشتم تا چندوقت بعداز شنیدن خبرشهادت علی من نه خواب داشتم ونه خوراک , فکر این را نکن که اون فاطمه بیچاره چه جوری میتونه کسی دیگه را به محض ورود به وطن , جای داداش جوانمرگش ببینه,فکر اون بچه های بیچاره را نکن که یه مرد دیگه را که معلوم نیست از کجا پیدا شده وقاپ مادرشان را دزدیده,جای بابای فرشته شان ببینند... هر حرکتی میکردم طارق توپش پرتر میشد به ناچار درماشین را که باز کرده بودم محکم به هم زدم وگفتم: _صبر کن طاررررق,نریسیده ,نباف داداش,گز نکرده پاره نکن برادرمن که درهمین حین,صدای گریه وزاری از داخل خونه بلند شد... طارق که از فریاد کشیدن من ومحق‌دانستن خودم ,کلا متعجب شده بود ,بدون اینکه بقیه ی حرفام را بشنوه به سمت خانه هجوم برد, خود من هم با نگرانی به طرف در باز خانه دویدم,یعنی چی شده؟هنوز به سر نرسیده چه اتفاق شومی افتاده که صدای گریه ی همه بلند شده؟؟نکنه همه اش به خاطر همون تلفن علی هست والان همه فکر میکنن یه مرد دیگه ,مرد زندگی من هست؟؟ کاش همون داخل ماشین بهشون گفته بودم... بدوو وارد حیاط خانه شدم پایین چادرم اومد زیر پام وتلوتلو خوران به طارق خوردم که جلو در هال انگار خشکش زده بود... از بالای شانه ی طارق داخل هال رانگاه کردم تا ببینم چی شده؟!وای خدای من ,این اینجا چکار میکرد؟؟مگه قرار نبود... علی مثل نگین انگشتری گرانبها بود که ابوعلی وخاله وفاطمه وحسن وحسین وزهرا وعماد دوره اش بودند...همه اشک میریختند, هیچ کدامشان قدرت تکلم نداشتند حسین وحسن سرشون را گذاشته بودند روی شانه ی علی که الان زانو زده بود ومثل میوه نارسی به درخت چسپیده بودند وخیال کنار کشیدن نداشتند, فاطمه وخاله مدام قربان صدقه علی میرفتند ابوعلی به سجده شکر رفته بود وعماد وزهرا هم با اشکهای بیصدایی که میریختند شاهد زیباترین صحنه ی زندگیشان بودند وطارق از همه مبهوت تر... با انگشتم به شانه های مردانه اش زدم وگفتم: _راه را باز نمیکنی داداش؟می خوام میهمان ویژه‌ام را بهتان معرفی کنم... طارق با شرمندگی برگشت طرفم,من را محکم تواغوش گرفت وروی سرم یه بوسه زد وگفت: _ببخش سلما من زود قضاوت کردم,اما خیلی بی معرفتی...چرا توکه میدونستی من وعلی چقد هم را دوست داریم زودتراز اینا بهم نگفتی؟ درحالیکه دستم دور کمر طارق بود وارد هال شدم وگفتم: _معرفی میکنم...علی نجفی...میهمان ویژه‌ی امشب...البته صاحبخونه است هاا چون از گور برخواسته میهمان هست... بااین حرف من همه زدند زیر خنده وجمع شاد ما که برای دیدن امام زمان عج له له میزد, با وجود علی,شادتر ومسرورتر شد... اما نمیدانستم که بازهم ازمایشهای خداست که صبر مرا بیازماید ومرا پاک کند برای قرب الهی اش... 💫ادامه دارد .... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۰۷ و ۱۰۸ جمع خانواده مان جمع بود ,بچه ها از خوشحالی درپوست خود نمیگنجیدند, طارق وعماد وعلی رفتند بیرون تا داخل شهر گشتی بزنند وحسن وحسین هم سرازپانشناخته به دنبالشان روان شدند, قرار نبود به کوفه بروند اما با شور وشوقی که حسن وحسین برای دیدار امام داشتند, گمان میکنم ,کارهای علی را که درنجف میبایست انجام دهند,نیمه کاره رها کنند و سر از کوفه در اورند... من وفاطمه وزهرا هم دراشپزخانه مشغول تدارک شام هستیم, طبق گفته ی علی که البته اختصاصی و پنهانی به من گفت ودیگران متوجه نشدند, امام ,صبح فردا عازم بیت المقدس است, گویا لشکر شعیب بن صالح ,موفق به شکست واز بین بردن سفیانی شده اما یهودیان ومسیحیان صهیون ساکن بیت‌المقدس ,مثل همیشه خود را محق و قوم برگزیده میدانند وباهم متحد شدند و تمام یهودیان ومسیحیان دنیا را البته انانی که هنوز به حضرت ایمان نیاوردند را به کمک طلبیدند تا با حضرت مقابله نمایند. باید این را هم بگم که خیلی از کشورهای بزرگ دنیا که مذهب رسمی کشورشان مسیحیت و..بوده,ندای حق طلبی درونشان بیدارشده وتغییر دین ومذهب داده اند و گوش به فرمان حضرت هستند. دنیای اسلام خود باید یکدست شود ,خیلی از علمای کشورهای اسلامی که تا پیش از ظهور مولا ,داد غیبت امام رامیزدند وگریه بر نبودن حضرت سرمیدادند ,مثل اینکه احکام مطرح شده از سوی امام بر مذاقشان خوش نیامده که علم طغیان برافراشته اند. و به قول علی,اسیاب به نوبت,اول بیت‌المقدس فتح شود,بعد امام خود بهتر میداند بااین افراد چه کند.. اما من دل در دلم نیست از خبری که علی قبل از رفتن به من داد....علی قبل از اینکه ازخانه بیرون برود گفت که قرار است حضرت , فردا به طرف بیت المقدس حرکت کند, علی هم که یکی از,سرداران سپاه حضرت است همراه ایشان راهی است ومن هم قراراست باانها همراه شوم,ان شاالله که این رفتن منتهی,به پیداشدن زینب وعباس شود,آه عباسم,زینبم... با به یاداوردن عباس وزینب اشکم جاری شد, درحالیکه پلو را دم میدادم ,ناخوداگاه گفتم,عباس.. زینب.. عزیزانم.. وزهرا که انگار از زمان امدنش منتظر, تلنگری بود تا عقده ی دلتنگی اش را,برای تنها خواهرش زینب وبرادرعزیزش عباس دراورد,زد زیر گریه... خاله وابوعلی هم داخل اشپزخانه شدند و از,حال وهوای جمع متوجه قضیه شدند,انها دیگر بدتر ازما گریه را سر دادند , که دراین هنگام با,صدای دادوهوار حسن و حسین که مشخص بود از هیجان زیاد به سمت هال میدوند,ما کمی از درد فراق فرزندانمان بیرون کشیده شدیم...حسن وحسین وارد هال شدند وبه دنبال انها طارق وعماد وعلی...زهرا وفاطمه نفسی عمیق کشیدند وناگاه با هم گفتند: _عجب بوی خوشی وفاطمه روکرد به طارق وگفت: _عه پس رفته بودید پی خرید عطر...چقدر هم خشبوست... طارق درحالیکه به سمت مهدی که روی کاناپه داشت بازی میکرد,میرفت ومهدی را دراغوش گرفت گفت: _بله...عطربهشتی باید خوشبو باشد...این عطر حضور درخدمت مهدی زهرا س ست , فاطمه خانم...این عطر مولاعلی ع و اولادش است,این عطر یوسف تازه از سفر امده است,این عطر جنت است که درزمین پیچیده... وهمه بازهم ,باهم اشک از چشمانمان جاری شد ولی اینبار اشک شوق واشک حضور درمحضر مهدی زهرا س بود... من درست حدس زده بودم,مردان زندگی من همه باهم به محضر مولا شرفیاب شده بودند, حسن وحسین از دیدار حضرت خاطرات میگفتند واز,شیرین زبانیهایشان درمحضر امام داستانها میگفتند...حسن وحسین اسمان را در زمین سیر میکردند ....ومن عرش اسمان را برزمین میدیدم... باید راهی میشدم...باید اماده میشدم... فردا روز بزرگی بود,من وعلی میرفتیم وبچه ها دوباره تنها میشدند.. 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۰۹ و ۱۱۰ بالاخره به هرطریقی بود ,علی پرده از رفتن دوباره ی ما برداشت,بچه ها با اینکه یک دل سیر ما را ندیده بودند اما از شوق پیدا کردن عباس وزینب,لب فرو بستند وچیزی نگفتند وگلایه ای نکردند. صبح زود همه بیدارشدند ومن اولین صبحانه بعداز جمع شدنمان وشاید اخرین صبحانه درکنار هم بودنمان را به بچه ها دادم, طارق هم با ما همراه شد دیگر با وجود پا گرفتن حکومت جهانی امام,بااینکه هنوز کل دنیا یک دست نشده بود وهمه جا زیر لوای اسلام درنیامده بود اما مناطق تحت سیطره‌ی خلافت امام همه وهمه به لطف خدا و مدد امام و یاری لشکرش امن وامان بود , کوفه ونجف وعراق که جای خود داشت , سوریه ومصر وترکیه و...همه ی اینها هم با تدبیر امام وفرستادن امرایی مثل مالک اشتر نخعی وسلمان فارسی ودیگر یاران رجعت یافته, امن امن بود به طوریکه یک زن کهنسال میتوانست با کلی,طلا وبار وبنه بدون کوچکترین تعرضی از این مناطق بگذرد. یادم است در اولین روزهای ظهور , امام , عزم رفتن به کشور بزرگ مصر را کرد, و مصر, این کشور متمدن ,بدون امدن قطره‌ای خون از دماغ کسی بیاید,به تصرف امام درامد و زمان ورود امام از انچه که میدیدیم اشک شوقمان راجاری میکرد,مردم مصر به طور خودجوش تدارک استقبال از حضرت ولشکرش را دیده بودند وزمانی که امام تشریف فرما شدند,مردم داد تمام ظلم‌هایی که برانها شده بود سردادند و گریه‌ی خوشحالی از وجود و حضور امام کردند. سرزمینهای اطراف بیت المقدس همه وهمه تحت سیطره ی امام درامده بود و در خاورمیانه,فقط همین قسمت کوچک بیت المقدس وفلسطین اشغالی, علم مخالفت وطغیان برافراشته بود وقصدجنگی بزرگ را با امام داشتند... میدانستم که جنگیدن با یهودیان و مسیحیان صهیونیست ,جنگی سخت و خونریز خواهد بود وکار امام بسیار دشوار است, از طرفی مهر ورافت پدرانه اش مانع کشت وکشتار مردم ساده‌ای که گول ظاهر سازی این شیاطین راخورده اند, میشود واز طرفی باید جنگ شود تا حکومت عدل الهی همه جا پا گیرد.. وامام میداند که چگونه عمل کند تا خون بیگناهان برزمین نریزد وضرب شستی,هم به مخالفان سرسختش نشان دهد. از زیر قرانی که فاطمه اماده کرده بود گذشتیم,من وعلی وطارق...طارق هم همراه ما راهی جهاد فی سبیل الله شده بود... بچه‌ها مثل گنجشکانی کوچک که باران بهاری خیسشان کرده درخودشان کز کرده بودند وبا زبان بی‌زبانی بدرقه‌مان میکردند, درست است ازاین رفتن زود هنگام دلگیر بودند اما به خاطر زینب وعباس,چیزی بر زبان نمیاوردند... حسن وحسین را به اغوش کشیدم,بوسیدم و بوییدم ,زهرا را محکم دربرگرفتم وسفارش برادرانش را به اوکردم و زیر نگاه مهربان عماد وخاله وابوعلی پا را از خانه بیرون گذاشتیم وبا توکل به خدا به سمت کوفه,مرکز حکومت الهی ,حرکت نمودیم. با سلام وصلوات مردمی که جمع شده بودند برای بدرقه ی لشکر اسلام ,سوار هواپیما شدیم.. نفرات سوار بر هواپیماهای نفربر وتجهیزات نظامی هم بر هواپیماهای غول پیکر سوار شدند وبه راه افتادیم,میدانستم که با این وسایلی که امام باعلم الهی اش دستور ساختشان را داده بود ,کمتر از ساعتی به تل اویو میرسیم ,اما خیلی زودتر از انچه که من تصور میکردم ,هواپیما به زمین نشست. طارق که از این برخاستن ونشستن متعجب شده بود روبه علی گفت: _عه چرا بلند نشده نشستیم؟؟اه حتما شانس بد من ,همین هواپیمایی که ما سوارش شدیم نقص فنی کرده.. علی با لبخندی برلب به پشت طارق زد وگفت: _نه نقص فنی نیست ,حتما به مقصد رسیده ایم وبا خنده ی نمکینی دیگر ادامه داد: _توهم کم کم به این اعجازهای امام عادت میکنی غمت نباشه... ودرهمین حین ,صدای خلبان در کابین پیچید: _رزمندگان اسلام به دستور امام ,توقف کوتاهی در نقطه ای بین مرز,ترکیه وسوریه داریم,به محض فرمان دوباره امام حرکت مینماییم.از همه ی شما عزیزان خواهشمندیم با نظم پیاده شوید وشاهد ماجرایی باشید که کل دنیا را دگرگون خواهد کرد.... با تعجب به علی وطارق نگاه کردم وگفتم:_ترکیه وسوریه و...اینهاهمه که جزو قلمروی بی چون وچرای حضرت درامده اند وقسمتی از خاک بهم پیوسته اسلام هستند,این توقف برای چیست؟نکند باز هم تکفیریها به همدستی اسراییلیهای غاصب ,اتشی سوزانده اند؟؟ علی,با همان طمانینه برگشت طرفم و گفت: _بریم پایین,بریم پایین مشخص میشه چی شده ,اما سلما خانم اگه انطور که شما هم میگید شده باشه,شک نکن دود اتش اول خودشان را کور میکند ,مگه نشنیدی ,چراغی را که ایزد برفروزد ,هرانکس پف زند ریشه اش بسوزد.. همینطور که حیران ازاین توقف ناگهانی, بودیم پیاده شدیم .... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱۱ و ۱۱۲ از هواپیما پیاده شدیم,انگار داخل یک‌ دشت بزرگ ویه بیابان فرود امده بودیم , جلوی چشممان کوهی عظیم بود. سخنگوی حضرت بلند گو را گرفتند و فرمودند: _به خواست خداوند وبرای اثبات حق و حقانیت دعوتمان ,اختیاراتی زیاد به ما عطا شده ,واینبار شما شاهد معجزه ای دیگر خواهید بود,معجزه ای که با دیدنش تمام یهودیان دنیا که دلشان برای خدا میتپد و روحشان پاک است را به سوی حق که همانا دین مبین اسلام محمدی ست رهنمون میکند وبی شک ایمان میاورند به پیامبر خاتم ویاری میکنند حجت زنده ی خدا را تا دولت سراسر نور اسلام ,دنیا را فراگیرد, بی‌شک اگر این حکومت بردنیا سایه افکند اینجا بهشتی دیگر خواهد شد,بهشتی در زمین. ... دوربینها همه اماده ی,فیلم برداری ومخابره ی صحنه هایی شدند که مطمینا از,عجایب روزگار خواهد بود حضرت رو به کوه انطاکیه فرمودند : _بازشو... دریک لحظه کوه تکانی خورد , وبه خواست حضرت وبه مددخداوند از,هم گشوده شد... حضرت وتنی چند از یارانش وارد شکاف کوه شدند وبعد از دقایقی حضرت با کتابی در سینه جلوتر از همه ازشکاف بیرون امدند. پشت سر امام,افرادی که داخل شکاف شدند یک شیء که به نظر,میرسید نوعی تابوت است را حمل میکردند و امدند و زمانی در دید همگان قرار گرفتند , حضرت کتابی راکه درسینه داشت بر روی دست بلند کرد وفرمودند: _به خدا قسم که این کتاب,نیست جز تورات اصلی حضرت موسی کلیم الله واشاره به تابوت پشت سرش کرد و فرمودند: _واینهم تابوت سکینه ی حضرت موسی ست که مدتها,بود از نظرها غیب شده بود,همانا اینها دلایل روشنی برحقانیت ماست, در این هنگام کتاب تورات اصلی راگشود و ایات صفحه ای را که به طور اتفاقی باز شده بود شروع به خواندن نمود... من که یک زن معمولی بودم,عقل وشعورم میگفت که ظاهر وباطن ایات چیزی نیست جز درمناقب محمد ص وفرستاده ی اخرین خدا وفضایل مولا علی ع واولاد ایشان... بار دیگر اشک شوق بر گونه هایم جاری شد ...براستی که از ادم تا خاتم همه وهمه اذعان میکردند که کاملترین دین اسلام است و حق‌ترین مذهب ,شیعه‌ی اثنی‌عشری ... دوربینها تمام این وقایع را ثبت ودرکمتر از ثانیه ای به اقصا نقاط دنیا مخابره نمودند.. بعداز رخداد این واقعه ,دوباره سوار بر هواپیما, شدیم و رهسپار بیت‌المقدس....در بیابانی نزدیک قدس,فرود امدیم ,همانطور که از هواپیما پیاده میشدیم,نا گاه سیاهی هایی از دور در اسمان پیدا شد... اوه خدای من باورم نمیشد ,رژیم غاصب وتا دندان مسلح اسراییل ,جنگ را از همین بدو ورود شروع کرده بود...وحشت از دیدن اینهمه هواپیمای جنگی که به قصد نابودی ما میامدند باعث شد به طرف علی بروم , با دو دستم محکم دستان علی را چسپیدم وشروع به تکان دادن کردم وگفتم: _علی علی نگاه کن...ما هنوز تجهیزات نظامی را از هواپیماهای باری را خالی نکرده‌ایم , بااین حمله ی غافلگیرانه ,حتما درچشم بهم زدنی نابود میشیم. علی با همان ارامش همیشگی درحالی که لبخند میزد گفت: _نترس سلما,نترس...ما که تنها نیستیم... حجت خدا دربین ماست وبدون تردید دست یاری خدا وامدادغیبی اش نخواهد گذاشت حجت ویارانش اسیب ببینند وصحنه ای که ثانیه های بعد جلوی چشمم رخ داد,درستی حرف علی را تایید کرد...پرنده های اهنین اسراییلی ,نرسیده به بالای سرما, بدون کوچکترین شلیکی از سمت ما,یکی‌ یکی دراسمان میترکیدند وصدتکه میشدند. حضرت که لبخند ملیحی برچهره ی زیبایشان نشسته بود فرمودند: _براستی که وعده ی خدا حق است و حزب الله فهم غالبون.... وسخنگوی حضرت ادامه داد: _محکم باشید واستوار در راه برقراری‌ حکومت حق قدم بردارید,شاد باشید که‌گروه کثیری از فرشتگان دراین نبرد ما راحمایت میکنند واین نابودی پرنده های اهنین دشمن , گوشه ای از نبرد فرشتگان بود که رخ داد... وقتی به چشم خود نابودی دشمن را دیدم , به راستی روایاتی که از معصومین به ما رسیده بود پی بردم,روایاتی که همه حکایت از خدمت تمام جن و انس مسلمان و فرشتگان اسمان درلشکر مهدی زهرا س , داشت.. سرشار از حس‌های خوب بودم اما نمیدانستم این واقعه پیش درامدی برای اتفاق عظیم دیگریست... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱۳ و ۱۱۴ تجهیزات نظامی را از هواپیما پیاده کردیم , تجهیزاتی که فوق برتر بود که تا به حال هیچ بشری به چشم ندیده بود,از راه دور هم کنترل میشدند وصدالبته خون بیگناهی را زمین نمیریختند... با یاد خدا پیشرویمان را شروع کردیم,به راحتی اب خوردن شهر تلاویو را که روزگاری پیش به همراه علی در ان زندگی میکردیم به تصرف خود دراوردیم, سران صهیونیستها که اکثرا شیطان در عمق جانشان نفوذ کرده بود وجز حزب شیطان و شیطان پرست بودند,هرچه امام با سخن گفتن واوردن ایاتی از تورات ونشان دادن تابوت سکینه ی موسی ع ,تلاش نمود,به راه نیامدند وبه امام علنا اعلام کردند تا پای جان از فرمانده شان که الان به صورت واضح همه آن را میدیدند,اطاعت میکنند... وفرمانده شان کسی نبود جز عزازیل بزرگ یا همان ابلیس که به عینه با چشم خودمان میدیدیمش, حضرت که اطمینان پیدا کردند انها هدایت نخواهند شد دستور جنگ را صادر کردند.... جنگ سختی بود ومیتوان با اطمینان بگویم که این حزب شیطان واقعا برای زنده ماندن سرورشان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند , اما اینبار با دیگر بارها فرق داشت واین جنگ با دیگر جنگها فرق داشت,دیگر مظلوم کشی به پایان رسیده بود,دیگر کودک ربایی وکودک کشی جایی دربین مردم نداشت,به راستی که پایان حکومت شیطان بر دنیا و بر قلب مریض شیطان پرستان بود... با مدد خداوند وامدادهای غیبی ومهارت لشکر عظیم مولا ,بسیاری از سران لشکر شیطان را کشتیم وسپاهیانشان که ترس از حضرت درعمق جانشان نفوذ کرده بود,بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم شدند واقرار به پشیمانی کردند, پا درون تل اویو گذاشتیم,دربین انبوه کشتگان به دنبال چهره ای اشنا بودم... چهره‌ای که انقدر شیطان براوتسلط داشت‌ که محال بود جز زندگان و توبه کنندگان باشد... علی هم مثل من چشم میگرداند.....دل در دلم نبود...قلبم درفشار وتلاطم بود..یعنی... یعنی..امروز ,اینجا,عباس وزینبم را خواهم یافت...جلو.میرفتم ونگاه میکردم ,سعی میکردم هیچ کشته ای را از,قلم نیاندازم... هرچه که گشتم هیچ اثری از انور خبیث پیدا نکردم, لشکر، کل شهر را از لوث وجود این جانیان پاک کرده بودند,ساعتی استراحت میکردیم وبعد به سمت بیت المقدس حرکت مینمودیم.. دراین هنگام اشک از چشمانم سرازیر شد , علی نزدیکم امد وبا همان طمانینه ی خاص خودش گفت: _گریه نکن سلما...امام با ماست...نگران نباش عباس وزینب را پیدا میکنیم وبعد اشاره کرد که بلند شوم و با او درشهر قدمی بزنیم وخانه های انور را که علی مثل کف دست میشناخت جستجوکنیم,شاید ردی, از انها پیدا کردیم. اول به طرف خانه ی انور که درکنار دانشگاه بود وزمانی من مرگ خود رابه چشمانم درانجا دیدم روان شدیم... هرچه که به خانه نزدیکتر میشدیم دل در سینه ام بیشتر میتپید ,انگار قرار بود با صحنه ای یا خبری بد ,روبرو شوم. درب خانه قفل بود علی رسم جوانمردی را فراموش نکرده بود واحتمال کوچکی میداد که شاید انور توبه کرده باشد,ابتدا چندین بار درزدیم وبعد علی صدازد اما هیچ خبری, نشد دراخر وبا شلیک یک گلوله درب خانه بازشد... وارد خانه شدم...خدای من این خانه اصلا هیچ تغییری نسبت به چندین سال پیش نکرده بود.هیچ کس درخانه نبود و از آشفتگی خانه مشخص بود که انور دستپاچه به جایی گریخته,است.همه ی خانه را گشتیم, تنها جایی که مانده بود,همان اتاقی بود که روزگاری بنیامین,این موجود کج و معوج که ساخته دست انور بود و عمری هم نکرد,بود. به سمت اتاق رفتم...انگار صحنه ها جلوی چشمم جان گرفته بود,درب اتاق رابازکردم, علی هم قدم به قدم با من میامد.اتاق به همان حالتی که اخرین بار دیده بودم,خالی خالی بود,اما...اما خوب که دقت کردم,روی تخت خالی که قبلا هیکل نحیف بنیامین رویش جان داد,چیزی توجهم را جلب کرد... خدای من باورم نمیشد... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱۵ و ۱۱۶ درست روی تخت ,عکسی از زینب وعباس بود,عکسی که مشخص بود تازه گرفته شده, باورم نمیشد این بچه های من بودند که معصومانه به دوربین زل زده بودند و صورتشان اینچنین تکیده ولاغر شده بود... عکس رابرداشتم,علی هم پشت سرم قرار گرفت,شانه هایم را ماساژ میداد وهمراهم اشک میریخت... پس...پس درست حدس زده بودم,زینب وعباسم دست این شیطان خبیث اسیر بودند, همینطور که با گریه عکس را زیر و رو میکردم , علی عکس راگرفت وبرگرداندش... _اوه... انور خبیپ چند جمله پشتش نوشته بود: _خوب میدانستم که بالاخره همراه آن امامتان که ادعا دارید کل دنیا را بدست میاورید, به اینجا میرسید...خوب عکس و چهره‌ی فرزندانتان را نگاه کنید چون‌میدانم , قرار نیست دیگر زنده وسالم انها را ببینید... من خیلی بدجنس نیستم,این عکس را گذاشتم تا اخرین یادگاری باشد برایتان... اینها قربانی‌های عزازیل بزرگند,تا کباب شدنشان راهی نمانده... با هرکلمه ,کلمه ای که میخواندم ,فشار روحی‌ام شدید وشدیدتر میشد...اخر من زنم... من مادرم...عاطفه زنانگی ام ومهر مادریم مرا شکننده تر از,علی...این مرد زندگی‌ام نموده,من طاقت اینهمه ناملایمات راندارم,دنیا دور سرم میچرخید که با لیوان ابی که علی به صورتم پاشید به خود امدم, علی: _سلما...این شیطان خبیث میخواسته با روح وروان ما بازی کند....والله که وعده‌ی امام حق است...نگران نباش,امام با ماست... خدا با ماست....عباس وزینب را بالاخره به ما میرسانند... با به صدا درامدن بیسیم علی که خبر از حرکت لشکر به سمت بیت‌المقدس میداد , به طرف لشکر حرکت کردیم.به محض رسیدنمان, طارق مثل اسپندی روی اتش از جا جهید وگفت: _کجا رفتید؟یک دفعه کجا غیبتان زد,انهم باهم؟؟ اشکم که بند امده بود دوباره روان شد, عکس مظلوم جگرگوشه هایم را نشان طارق دادم,طارق با دیدن عکس,غمی برچهره اش افتاد ووقتی مضمون نوشته های انور را که باخط عبری نوشته بود متوجه شد,بغض گلویش راگرفت اما مثل علی خودش رانشکست وگفت: _غمت نباشه خواهر,ما الان صاحب داریم, بی صاحب وبی پدر نیستیم که,ما از دوران یتیمی رد شدیم,پدر امت وپدر دنیا با ماست ما در رکاب مهدی زهراس هستیم,با لطف خدا وبه مدد امام,عباس وزینب را پیدا میکنیم... به راستی که حقیقت همین بود ,ما در رکاب کسی بودیم که از پدر مهربان تر بر امتش بود وداد مظلوم را از ظالم میستاند ,اینجا منبع سکینه وارامش بود,پس چه غم... مرا غمی نیست باوجود مهدی زهراس.. بالاخره حرکت کردیم...هرچه که جلوتر میرفتیم , پایگاه های کلیدی این رژیم غاصب را یکی پس از دیگری به تصرف خودمان درمیاوردیم.. از جای جای دنیا ,سیل پیامهای بسیار بسیار زیاد به سمت ما روان بود,اینبار پیامها حاکی از پیوستن عده ای زیاد از یهودیان دنیا داشت که با دیدن صحنه هایی از کوه انطاکیه وتورات اصلی وتابوت سکینه‌ی حضرت موسی ع,به حضرت بقیه الله ایمان آورده بودند وخود را در جرگه‌ی مسلمانان میخواندند... به راستی که کلام حق بر دلهایی که فطرتی پاک دارند ,به راحتی مینشیند وجهان ودنیا کم‌کم داشت یکدست میشد برای برپایی حکومتی الهی ... در یک قدمی بیت المقدس بودیم وحضرت دوباره مثل روال قبل عمل کرد,دوربینها آماده فیلمبرداری و صحنه ها مخابره میشدند وبی شک تمام کسانی که دربیت المقدس بودند ,سخنان حضرت را مستقیم و زنده داشتند... 💫ادامه دارد .... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂❤ این قواعد را به مدت سه روز به طور جدی تمرین کنید: انتقاد نکنید داوری نکنید گله و شکایت نکنید غر نزنید منفی فکر نکنید به همین سادگی میتوانید به آرامشی عمیق دست پیدا کنید حتما امتحان کنید نتایج فوق العاده ای بدست خواهید اورد ... به دنبال راه های پیچیده برای آرامش نباش دوست من .. خیلی ساده میتوانی ارامش پیدا کنی ... قضاوت نکنیم و بیشتر عشق بورزیم و گذشت کنیم و دریا دل باشیم با رعایت همین موارد ذکر شده به آرامش میرسیم. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ گاهی اشتباهی که ما در رابطه با میکنیم اینه که با حرف هامون یه جوری احساس و و بهش میدیم ! مثلا وقتی یه کاری میکنه یا یه چیزی میگه میگیم: 🔸یکم منطقی فک کن! 🔹آخه چرا انقد بی فکر و ساده ای؟ 🔸چرا میذاری انقدر راحت گولت بزنن؟ 🔹چقدر بچه گانه فکر میکنی! و..... وقتی اینجوری میگیم تا عکس العمل ممکنه ببینیم: یا شوهرمون برای خودش لجبازی رو در پیش میگیره و تازه اول ماجراست! 🔖یا اینکه شوهرمون از ما دور میشه و برای اینکه سرزنش نبینه و نشنوه ترجیح میده یکم مخفیانه تر اقدام کنه و شرح کارها و حرف هاش رو دیگه به ما ! ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️💫 https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ وقتی بچه ای، بزرگترین چیزی که از دنیا می خوای اینه که بهت توجه بشه و تو رو دوست داشته باشند، واسه همین تمام ویژگی های والدین و اطرافیان رو تقلید میکنی بلکه مورد تایید اونا قرار بگیری. مسئولیتی نداری و بقیه ازت مراقبت میکنن. ولی هر چی بزرگتر میشی توجه بهت کمتر میشه، بیشتر بهت گیر میدن، بیشتر ازت انتظار دارن، چون دیگه کم کم داری فهم و شعور پیدا میکنی، کم کم داری بزرگ میشی، کم کم مسئولیت های زندگیت به خودت سپرده میشه و دیگه کسی اونا رو برات انجام نمیده. به جایی میرسی که میبینی فقط خودتی و خودت. این زندگی خودته و همشو تو باید بسازی. کس دیگه ای این کار رو برات انجام نمیده. درسته همیشه خانوادمون کمک حالمون هست، دوستای خوب و ... ولی دیگه کسی نیست که از زمین بلندت کنه دستاتو بگیره و مراقبت باشه که راه رفتن یاد بگیری. این بار باید خودت پاشی، خودت راه بیوفتی و خودت حرکت کنی، اونموقع دیگران هم کمکت میکنن. پس اگه الان نشستی و منتظری کسی بیاد از حال بد نجاتت بده و یه کاری برات بکنه، باید بگم که تا آخر عمر باید منتظر بشینی. تو دیگه بزرگ شدی و دیگه یه بچه نیستی که وابسته به دیگران باشی، دیگه باید تو تکیه گاه باشی و دست دیگران رو بگیری. پس بلند شو و تمام مسئولیت زندگیتو به عهده بگیر و برای ساختنش تلاش کن. مطمئن باش که می تونی... ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️💫 https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ اگر رابطه شما اینطوریه، روش حساب نکنید. 🔸اگر وقتی پشت خطش میری فکر میکنی ،نکنه با یکی دیگه رابطه داره و داره باهاش حرف میزنه. 🔸اگر باید هر لحظه بهت جواب پس بده که با کی هست کجا میره کی میاد. 🔸اگر مدام باید گزارش بده. 🔸اگر اس ام اس میدی و دیر جوابتو میده ، این میشه زمینه شک کردن و دعوا. 🔸اگر همش میترسی نکنه از دستش بدم. 🔸اگر تا آنلاین میشه انتظار داری بهت پیام بده 🔸اگر هر اس ام اسی میاد انتظار داری اون باشه 🔸اگر مدام بحث میکنید و بعدش دوباره آشتی میکنید و لی وقتی تو خلوت خودت هستی بازم میگی نکنه فلان و فلان 🔸اگر صفحات شخصیشو هک میکنی،یا پسوردشو بدست میاری برای چک کردن پیامهای، فیسبوکش، تلگرامش، اینستاگرامش و ایمیلش 🔸 همه اینا یعنی تو به سن ازدواج نرسیدی، تو نمیدونی که طرفت رو باید آزاد بذاری،تو نمیدونی که طرفت رو باید همونجوری که هست بپذیری،تو نمیدونی که همه تایم طرفت مال تو نیست، تو نمیدونی که اگر یکی قصد خیانت داشته باشه راهشو پیدا میکنه،تو نمیدونی که بحثهای تکراری و بی نتیجه یعنی به درد هم نمیخورید،تو نمیدونی که فقط و فقط داری احساسی پیش میری... ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️💫 https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🍀♥️ 💫 عوارض "وابستگی افراطی" به ديگران زندگی افرادی که بیش از اندازه به دیگران وابسته هستند، به طرق زیر به خطر می‌افتد: 🔸انگیزشی: افراد وابسته به سختی می‌توانند خود را بر انگیزند، زیرا آن‌ها نمی‌توانند بدون راهنمایی، حمایت و تأیید دیگران کاری انجام دهند. 🔹شناختی: افراد وابسته خود را ناتوان و بی عرضه می‌دانند، چون قبول دارند که دیگران زندگی آن‌ها را کنترل می‌کنند. 🔸عاطفی: وقتی لازم است افراد وابسته از خود مراقبت کنند، مضطرب و آشفته می‌شوند. 🔹رفتاری: اشخاص وابسته مانند افراد محتاج و درمانده با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند.
با توجه به این كه افراد وابسته بیش از اندازه به دیگران متکی هستند، فشار روانی زیادی متحمل می‌شوند. افراد وابسته به توانایی خود برای مقابله با مشکلات زندگی، اعتماد زیادی ندارند، زیرا همیشه روی کمک دیگران حساب کرده‌اند. افراد وابسته، بیشتر در معرض خطر آسیب‌های روانی و جسمی ناشی از استرس قرار دارند. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 💟هرگز از کسی که دوستتان دارد سو استفاده نکنید... 💟هرگز به کسی که به شما نیاز دارد نگویید سرم شلوغ است... 💟هرگز به کسی که واقعا به شما اعتماد دارد خیانت نکنید... 💟هرگز کسی که همیشه به یادتان هست را فراموش نکنید... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
چگونه استرس فرزندانمان را از بین ببریم؟ 🌻آرزوی تمام والدین این است که فرزندانی شاد و آرام تربیت کنند.شاید فکر کنید دلیلی وجود ندارد که بچه ها استرس داشته باشند.آنها که نه اجاره خانه دارند و نه قبض آب و برق. 🌻واقعیت اینطور که فکر می کنید نیست.حتی خردسالان نیز نگرانی های مخصوص به خود را دارند ،زیرا آنها نیز مانند بزرگسالان از درون احساس نیاز می کنند و معمولا برای پاسخگویی به آنها دچار استرس می شوند. 🌻استرس در دوران کودکی هم عوامل زیادی دارد.عوامل خارجی از قبیل خانواده ،دوستان و مدرسه تاثیر بسزایی در روحیه ی فرزندان دارند.از درون نیز یک سری عوامل وجود دارند که تنش های عصبی شدیدی را برای کودک به همراه می آورند. 🌻کودک اغلب اوقات سعی می کند همانطوری رفتار کند که والدینش از او می خواهند ،به همین دلیل خود را تحت فشار قرار می دهد و عصبی می شود ،زیرا او به شخصه دوست دارد کار دیگری انجام دهد ولی دیگران از او انتظارات دیگر دارند. 🌻ادامه دارد.... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند❤ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🔺 این طوری کودک بد اخلاق رو به خوش اخلاق تبدیل کن 🔹با هم حرف بزنید موقعی که مشکلی به وجود اومد در فضای دوستانه با کودکت راجع به علت بروز مشکل و راه حلش صمیمانه حرف بزنید. 🔹نادیده بگیرید مسائل بی اهمیت رو نادیده بگیرید و باعث بروز لجبازی های بی مورد نشوید. 🔹خویشتن داری را آموزش دهید از کودک بخواهید به کارهای خود فکر کند البته نباید جنبه تنبیهی داشته باشد. از او بپرسید چه کاری می تونست انجام بده که این اتفاق نیفته؟ و از چه روشی استفاده کنه که به خودش و دیگران صدمه نزنه؟ 🔹جبران خسارت زمانی که کودک خسارتی را بوجود می اره با جبران ان یاد می گیره اشتباهات خودش را بپذیره و در مقابل اون مسئول باشه. به عنوان مثال اگر لیوان را شکست خودش ان را جمع کنه و تمیز کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae *آقایون بخونن* 🔵 *گوش زنان همان کار چشم مردان را انجام میدهد.* حساسیت زن به شنیدن تعریف های بی نظیر چنان قوی است که حتی بعضی از زن‌ها هنگام شنیدن نغمه‌های عاشقانه‌ی محبوبشان، چشمان خود را می بندند. مانند: - خانومم تو بهترینی - خانومم تو خوشگلترینی - من بهت افتخار میکنم - تو محبوبترینی - از صمیم قلبم عاشقتم - ممنون که کنارمی - ممنون بابت فهم و درکت و... •┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈• https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae *آقایون بخونن* 🚦 *چراغ قرمزشیرین* وقتی پشت هستید به همسرتان بزنید و سر به سرش بگذارید البته به دور از و تمسخر!😊 بگویید خدا چراغ قرمزها رو سر راه من گذاشته تا فرصتی بشه حال عزیزمو بپرسم.😉 اینگونه ابتکارات برای خانمتان بسیار و به یادماندنی است. و با تصور آنها مدتهای طولانی به می‌رسد! پشت قرمزهای زندگی، با چراغ محبت و عشق، لحظات خود و همسرتان را شیرین کنید. ♡••࿐ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae *قدر_لحظات_در_کنار_هم_بودن* 💠 هر شب از صدای خروپف پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگز نمی‌پذیرفت. شبی پیر زن صدای خروپف او را کرد تا صبح حرفش را ثابت کند. اما صبح پیرمرد هرگز از بیدار نشد و آن صدای ضبط شده، هر شب پیر زن شد. 💠 گاهی تصوّرِ اینکه، روزی من یا همسرم از دنیا می‌رویم و با همه‌ی خوبی و بدی‌هایش تمام می‌شود عاملی برای ندیدن بسیاری از و نقصهای همسر می‌شود. 💠 قدر لحظات هر چند در کنار هم بودن را بدانیم. ♡••࿐ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾•• https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae گاهی والدین به دلایل منطقی یا غیرمنطقی بین فرزندان شان تبعیض قائل می شوند. اعمال تبعیض بین فرزندان موجب کاهش اعتماد به نفس، منزوی شدن و کینه ورزی در آنها می شود بسیاری از ناهنجاری های دوران کودکی، نوجوانی و به خصوص جوانی، ریشه در تبعیض والدین نسبت به فرزندان شان دارد. حسادت به خواهر یا برادر وجه ديگر خشم است كه بر اثر كمبود عشق از طرف والدين بوجود می آید زمانی که به كودك اجازه داده نمي شود از احساسش نسبت به فرزندان دیگرِ خانواده صحبت کند حسادت به رفتار پرخاشگرانه تبدیل می شود و کودک خشمش را متوجه خواهر و برادرش می کند حسادت اشاره به اين موضوع دارد كه كودك احساس می كند سهمش را دريافت نكرده است و نفر آخر است https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae فرزند شما باید بداند به عنوان یک انسان صاحب ارزش است و مانند سایرین مورد احترام است. این حس به فرزندان می‌آموزد که اگر خود را محترم نشمارند، نمی‌توانند احترام دیگران را حفظ کنند.
فرزندتان را تشویق کنید تا به خوبی از خودش مراقبت کند طمینان حاصل کنید که به اندازه کافی استراحت می‌کند لباس آراسته و پاکیزه می‌پوشد و از خوراک مناسب و کافی برخوردار است. کودکان به همان چیزهایی اعتقاد پیدا می‌کنند که والدین به آن اعتقاد دارند. https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae *انتقاد از فرزند تون رو با عشق و محبت همراه کنین* این موضوع خیلی اساسیه، نقد نوعی هدیه است، هدیه ای از دانش و ارزش ها که البته نامطلوبه. هیچکس نمیخواد انتقاد بشنوه. هدف ما از انتقاد اینه که بدون دردسر پیام خودمون رو منتقل کنیم. فرزندتون باید براش روشن باشه که چون شما دوستش دارین ازش انتقاد میکنین و این نقد به صلاحشه. اینطوری پیام شما رو بهتر دریافت میکنه. اگر عصبانی باشین، تمام چیزی که کودک میشنوه خشم شماست و اینکه "شما دوستش ندارین” و هیچ چیز دیگه ای رو نمیشنوه. باید براش روشن کنین که انتقادتون به دلیل اهمیتش و توجه شما به اوست. نباید اجازه بدین پیام شما توسط احساسات تون خنثی بشه. این کار آسونی نیس. نوشتن و خوندن در مورد این کار وقتی همه چی آرومه خیلی راحته اما وقتی تنش و جنجال وجود داره انجام این کار سخت میشه. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱۷ و ۱۱۸ حضرت لب به سخن گشود وابتدا مانند همیشه با حمد وثنای الهی شروع کرد وسپس دین موسی ع وعیسی ع و تمام پیامبران قبل از رسول خاتم را تاییدنمود وادامه داد که دین اسلام همان دینی است که پیامبران قبل از,پیامبر خاتم اورده‌اند واما کاملتر و جامع‌تر است پس هرکس خداجوست و ایمان قلبی به پیامبران دارد به ما بپیوندد وکاملترین دین خدا را که اسلام ناب محمدی ست یاری کند ,بی‌شک هرکس به ما بپیوندد ما با اغوشی باز از او استقبال میکنیم و آن کس که ما را غضب کند وعلم جنگ برافرازد ,مورد خشم وغضب خداوند قرار میگیرد وما هم با اونبرد خواهیم کرد تا زمین از,وجود چنین افرادی پاک شود و.... بعد از,سخنان حضرت وارد بیت المقدس شدیم,باز هم تعدادی از,سران لشکر مخالف به میدان امدند ودریک چشم بهم زدن نیست ونابود شدند, سربازان لشکر مخالف که با دیدن مهارتهای لشکر امام ته دلشان خالی,شده بود,همه اسلحه ها را زمین نهادند وبا دستهایی که تا بالای,سر اورده بودند,تسلیم لشکریان حق شدند , انگار لشکر رعب حضرت که بر دلهای مخالفان میافتد,ضربه اش کاری تر بود که در چشم بهم زدنی کل لشکر دشمن تارومار شد .. نزدیک اذان ظهر به وقت فلسطین بودیم, جمعیتی انبوه از مسلمانان زجرکشیده در مسجدالاقصی جمع شده بودند, فریاد و هیاهوی شادی به هوا بلند بود,همه وهمه , کودک وبزرگ وپیر وجوان,اشک ریزان ولبیک گویان به طرف حضرت میامدند تا جز اولین کسانی باشند که باحضرت بیعت میکنند و گلی از گوشه ی جمال یوسف تازه از سفر برگشته میچینند. که ناگهان رعدبرقی دراسمان به درخشیدن گرفت واسمان از وسط به دونیم شد وانگار درهای اسمان بازشد,تمام دوربینها به کار افتادند ولحظه ها راشکار میکردند.. ابتدا ,راهرویی از نور برپا شد وگروهی که پیشاپیش انها مردی نورانی بود سوار بربال ملایک در صحن مسجدالاقصی پیش پای بقیه الله فرود امدند وسپس ملائک همانطور که امده بودند , برگشتند ودر اسمان بسته شد وآسمان به حالت اول خود برگشت... حضرت با رویی گشاده ودرحالیکه تمام صورتش از شادی میخندید اغوش باز کرد و آن مرد نورانی را که پیشاپیش مردانی دیگر از,اسمان نزول کرده بود را دربر گرفته وبا بوسه برپیشانیش فرمود: _خوش امدی برادرم عیسی... انوقت بود که فهمیدم حضرت عیسی مسیح که هزاران سال پیش برای درامان ماندن جانش به امر خداوند به اسمان عروج کرده بود,هم اینک به زمین نزول اجلال فرموده بود تا وجودش ذخیره ای باشد برای یاری بقیه الله وکمک به برپایی حکومت حق الهی... از بس که عظمت وجود حضرت عیسی مسیح من را گرفته بود از توجه به دیگر همراهان حضرت غافل شده بودم , با تلنگر علی که به بازویم میزد واشاره به جمع نزول کرده میکرد,نگاهم به سمت مردانی کشیده شد که مانند ما لباس سربازی امام زمان عج را دربر کرده بودند و گوییا از اسمان نزول کرده بودند تا مهدی زهرا س را مانندنگین انگشتری گرانبها دوره کنند و یار باشند برای وجود نازنینش... چهره ها همه نورانی وناشناس بود وناگهان دربین چهره های از اسمان امده,چهره ای اشنا را دیدم بالبخندی برلب...باورم نمیشد... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱۹ و ۱۲۰ باورم نمیشد,به خدا خودش بود,حاج قاسم عزیزمان, این دلاورمرد همیشه درصحنه, امده بود تا دلاوریهایش را در رکاب حضرت تکمیل کند, اری امده بود تا به وعده اش مبنی بر آزادی قدس عمل نماید ... اشک شوق از دیدگانم روان شد درحالیکه دست علی را میکشیدم ,خودم را به جلو میبردم تا کمترین فاصله را با میهمانان تازه رسیده داشته باشم, من که فکر میکردم ارزوی دیدار محضر حاج قاسم رابه گور خواهم برد ,اینک این مرد الهی را درجلوی چشمانم به وضوح میدیدم که نا گهان صدای عیسی مسیح دربلندگو پیچید: _ای مردم عالم که مرا درجای جای دنیا مستقیم وازطریق امواج میبینید همانا من عیسی‌مسیح فرزند مریم بنت عمران هستم روزگاری دشمنان قصدکشتن مرا داشتند اما به امرخداوند شخص دیگری که شباهتی با من داشت و از خیانتکاران بود بر دار رفت و من به امر خداوند به اسمان عروج کردم, خداوند وجود مرا ذخیره‌ای قرار داد برای این روزها و برپایی حکومت الله وکمک به برادرم حضرت مهدی عج, هان ای دنیا بدانید من عیسی مسیح پیامبر اولوالعزم خداوند ,اقرار میکنم که انجیل کتاب منسوب به من مقدمه‌ای برای قران است و قران تکمیل شده‌ی کتب قبلی آسمانی است.آنکس که اسلام ومحمدص ومهدی عج,را پذیرفت, همه‌ی ادیان راستین را پذیرفته وبه تمامی انبیا معتقدشده وکسی که زمان اسلام را درک کرده اگر به ادیان قبل از اسلام اکتفا کند , ایمانش ناقص است ودربرابر آن مسوول است وباید اسلام را پذیرفته وبه قران معتقد گردد زیرا هرکتاب الهی ناسخ کتابهای قبلی میباشد وبعضی احکام وفروع انها منسوخ نموده وحکم دیگر میاورد. پس, بدانید من عیسی مسیح به دین اسلام‌ هستم ومهدی عج ,امام من است ,پس هرکس مرا به پیامبری قبول دارد به اسلام دراید که راز کمال وخوشبختی در آن است , وسپس دستانش را به اسمان بلند کرد و فرمودند: _اشهدان لااله الله واشهدان محمد رسول الله واشهدان علی ولی الله .... صدای حضرت عیسی با صدای,اذان ظهر درهم امیخت وفضای مسجد را فوق العاده روحانی نمود.. همه باهم همراه با حضرت عیسی مسیح ع , درمسجدالاقصی ,پشت سر بقیه الله نمازمان را به امامت ایشان اقامه کردیم... واقعا مثل یک رویا بود...باورکردنی نبود ,به گمانم در اخرت,این مکان مقدس ,یکی از مدالهای افتخارش همین اقامه‌ی نماز منجی دنیا ویارانش باشد. بعداز نماز کل شهر بیت المقدس از وجود صهیونیستهای شیطان پرست پاک شد ,اما هرچه چشم میانداختیم اثری از انور,نبود که نبود... دربین کسانی که تسلیم شده بودند,افرادی هم وجود داشتند که جز رده های ارشد صهیونیستها بودند,انها شهادت میدادند که شیطان رجیم یا همان ابلیس را که به شکل و شمایل جنیان درامده بوده به عینه دیده‌اند وحتی فرزندان این شیطان,تمام ابلیسک‌های جنی وانسی را که به همراه هوادارانشان از ترس نابودی به جزیره‌ای دورافتاده در قلب امریکا فرار کرده‌اند وبه خیال خودشان ,نیرو جمع میکنند وتجدید قوا کنند برای مواجه با حضرت بقیه الله... امام, سرلشکر سپاهیانش را به حضرت عیسی ع سپردو مبارزه با دجال زمانه و پاکسازی وسروسامان دادن به این محیط های دجالی را به عهده ی حضرت عیسی قرار داد وبه راستی کاری بسیار,سخت بود,زیرا دجال همان فضاهای مجازی وماهواره و...بود که فساد وفحشا وبی دینی وبی عفتی راسالهای سال بود که درجوامع مختلف رواج داده بود , پس مدیریت براین فضا نیازمند تخصص زیادی بود وبی شک ازعهده ی پیامبرخدا که سالها از,عرش بالا این زمین خاکی را زیر نظر داشته,برمیامد.... اینک تمام خاورمیانه زیر سیطره ی حکومت اسلامی بود.ولی هنوز راهی طولانی برای رسیدن به ان حکومت جهانی والهی داشتیم که با مدد خداوند این راه کوتاهترمیشد.. 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۲۱ و ۱۲۲ بعد از نزول حضرت عیسی ع به بیت‌المقدس و سرلشکری حضرت عیسی برای لشکر عظیم مهدی زهرا س..سیل پیام مسیحیان خداجو که فطرت پاکشان انان را به کمال رهنمون میکرد به سمت ما روان شد وهمه وهمه به تأسی از پیشوایشان به اسلام ناب محمدی روی اوردند,واین واقعه ای بس مبارک بود.... پس از پاکسازی بیت المقدس,با حضرت به سمت مرکز حکومت وکوفه برگشتیم... حالا میدانستم عباس وزینبم در فلسطین هم نیستند ,انها درجایی اسیر دست شیطان پرستان شدند... سوار بر هواپیما به طرفه‌العینی به عراق رسیدیم و دیگر این کارها برایمان اصلا عجیب نبود ,با دیدن معجزات حضرت و سربازی در رکابش ,گویا عقلها کامل و کاملتر میشد... من وعلی وطارق پس از رسیدن به کوفه, برای رفع خستگی وتجدید دیدار به نجف رفتیم. بچه ها از شوق امدن ما سرکوچه به انتظارمان بودند,قبل از امدن تلفنی صحبت کرده بودم ومیدانستند که اینبار هم عباس و زینب همراهمان نیستند.... اما بچه ها صورتهایشان پر از خنده بود, حسن وحسین خودشان را به آغوش علی انداختند , زهرا مرا دربرگرفت ,انگار همه شان از طریق تلویزیون ما را دیده بودند و خود را حاضر در میدان حس میکردند... تا به خانه رسیدیم ,از انرژی بچه ها انرژی مضاعف گرفتیم,حسن وحسین از,لحظه ی, شکافته شدن اسمان ونزول عیسی مسیح ع میگفتند و زهرا از زوم کردن دوربین روی چهره ی اسمانی سردار دلهایمان میگفت و اشک میریخت... به خانه رسیدیم ,هنوز درست استراحت نکرده بودیم که شوق دیدار مهدی زهرا س همه‌ی خانواده حتی ابوعلی را دربرگرفته بود و با هم راهی کوفه ودیدار یار شدیم. درست است خیلی از جداشدنمان ازحضرت نگذشته بود اما دل ما برایشان تنگ تنگ شده بود و علاجش درکنار محبوب بودن بود و بس... بچه ها سرشارازشادی ودیدار حضرت راهی خانه شدیم, حسن وحسین خودشان را به من چسپانده بودند ومیگفتند: _مامان ,حضرت مهدی عج از توهم مهربان تر بود با ما... ابوعلی درحالیکه که اشک دیدگانش را میسترد گفت: _عجب همدم دلسوز وامام با عطوفتیست و در این بین عماد عقده ی فروخورده‌ی چندین ساله اش را شکست وبا هق هق گفت: _بعداز مدتها احساس میکنم دیگر یتیم نیستم , مهر امام برمن از مهربانی یک پدر, به فرزندش بیشتر بود... همه مان ازاین دیدار نیرویی مضاعف گرفته بودیم...ونگرانی برای زینب وعباس کمرنگ شده بود. علی وطارق درمحضر امام ماندند,امام برای لشکرش برنامه ها داشت وقرار بود این حس خوبی که دروجود ما پیچیده ,در وجود کل دنیا بپیچد... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۲۳ و ۱۲۴ با معجزات فراوان حضرت که به صورت کلیپ‌هایی که درسرتاسر جهان پخش شده بود, تعداد زیادی از مسیحیان و یهودیان خداجو به امام پیوسته ومسلمان شده بودند واین کار را برای فتح کل دنیا راحت تر میکرد. امام لشکریانی به سرتاسر دنیا گسیل داشت, لشکریانی که پیام پراز,مهروعطوفت و پدرانه‌ی امام را به جای جای این کره‌ی خاکی میرساند وامام ,خود از کوفه تمام حرکات را زیرنظر داشت ورهبری میکرد, کشورهایی چون چین وژاپن وهند و... زیر سیطره‌ی اسلام درامدند. سخنگوی امام از شبکات مختلف ماهواره‌ای و مجازی که به مدیریت حضرت عیسی‌ مسیح ع پاکسازی شده بود ودر راستای حکومت اسلامی گام برمیداشت,از قول امام اعلام نمود که: _هم اکنون دراین زمان فقط وفقط دونوع گروه وحزب داریم,یکی گروه وحزب الله و دیگری حزب شیطان...شما اختیار دارید که انتخاب کنید اما بدانید,سعادت وخوشبختی در گرو پیوستن به حزب الله است وپیوستن به حزب شیطان جز نابودی وضلالت برای شما چیزی درپی ندارد. وبه این ترتیب ,تمام ان کسانی که شیطان بر روح وجانشان عمیقا نفوذ کرده بود به سمت جزیره ای فرارکردند که ابلیس و ابلیسیان آن مکان را برای,سکونت انتخاب کرده بودند, همانجایی که احتمال قوی زینب وعباس من هم اسیر,بودند. جامعه ی جهانی تقریبا یک دست شده بود که غرق درافکارم بودم به راستی که هرجای دنیا را نگاه میانداختیم , حرف از اسلام بود وحکومت جهانی,اما متاسفانه گروهی اندک از مسلمانان که در هنگام غیبت امام زمان عج, دم از اسلام و تشیع و امام زمان میزدند واز نبودن حضرت و غیبت ایشان گریه‌ها سرمیدادند, اینک بعداز ظهور ایشان چون احکام واقعی اسلام به مذاقشان خوش نیامده ومنافع خود را درخطر میبینند,علم مخالفت با امام را برافراشتند وجسته وگریخته خبرهایی میرسد که قصد جنگ با حضرت را دارند وبه همه میگویند ,این دینی که حضرت اورده, اسلام نیست,دین جدیدی ست با احکام جدید...حتی تفسیرقران حضرت را زیر سوال برده اند وبسیاری از سادات را تحریک کرده اند تا به مخالفت با امام برخیزند... همانطور که دراشپزخانه مشغول اشپزی بودم وقرار بود عصر که علی امد به محضر حضرت مشرف شویم درافکار خود غرق بودم که نا گاه با صدای ممتد زنگ در به خود امد,انگار کسی که پشت در بود خیلی خیلی عجله داشت... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ حسن وحسین با سروصدا و بدوو خودشون را به درحیاط رساندند,فاطمه وخاله وابوعلی هم داخل هال چشم به در داشتند تا ببیند کیست وچیست ؟ در هال که باز شد,از دیدن صحنه ی پیش چشمم,پاهام شل شد ودر حال افتادن بودم,با تکیه بر دیوار پشت سرم ,خودم را به زور نگه داشتم,باورم نمیشد , طارق با سر و رویی باند پیچی درحالیکه عصایی زیر بغلش بود ,داخل شد. به سرعت به سمتش رفتم,با دستم ,دست دیگر طارق راگرفتم وگفتم: _خدای من,چی شده؟مگر,شما درمحضر بقیةالله نبودین؟ علی علی,کجاست؟چرا سرو وضعت اینجوریه؟ طارق درحالیکه روی مبل مینشست ولیوان ابی از دست فاطمه میگرفت گفت: _نترس فاطمه گریه نکن خانمم,بچه ها ناراحت میشن,میبینین که چیز خاصی نیست من ,سرومروگنده کنارتونم,یکی از همرزمها اوردم خانه,این باندها هم فردا بازمیکنم,باور کن طوریم نیست... باخودم فکر کردم,علی علی کجاست که طارق با این حالش با کس دیگه‌ای امده, نکند علی راطوری شده ونا خوداگاه گفتم: _علی...علی کجاست ,طارق؟؟ طارق نگاهش را از,فاطمه گرفت وبه سمت من برگشت لبخندی زد وگفت : _نترس سلما,علی تازه از گور برخواسته به این راحتیا طوریش نمیشه .. وبااین حرفش همه زدن زیرخنده وطارق ادامه داد: _درمحضر حضرت بودیم وحضرت خطبه میخواندند واطلاعات ذی‌قیمتی برایمان ارائه میکردند که ناگاه با هجوم جمعی به مسجد, اشوب و بلوایی به پا شد,تعدادشان زیاد بود, انگار از شیعه ها بودند ,مجهز به اسلحه و.. بودند اکثرا لباس علما را به تن داشتند, سردسته های انها مدام جمعیت را تحریک میکردند ومیگفتند: این اسلام نیست,این دین جدیدی هست که این سید هاشمی اورده,اسلام راستین همان است که ما میگوییم وجمعیت باخشم به سمت حضرت حمله ور شدند,ما خودمان را سپر,بلای حضرت کردیم که در فشار جمعیت به این روز افتادیم.نه فرصتی بود که حضرت مانند قبل ,موعظه کند ونه گوشی بود که موعظه های حضرت را بشنوند, چندین مدت پیش ,بارها وبارها حضرت بقیةالله از طرق مختلف ,حقانیت دعوتش را به اینان که ادعای شیعه بودن هم میکنند,ابراز داشته بود,اما اینان که منافع مادی ومعنوی را که درزمان غیبت با حیله ونیرنگ و..به دست اورده بودند,اینک باظهور مولا همه ی منافع را بر باد رفته میدیدند, برای شنیدن موعظه ودلیل وبرهان حمله نکرده بودند,همه وهمه به قصدکشتن امام ,برخواسته بودند.وامام دستور دادند... 💫ادامه دارد .... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸ _....امام به همه دستور جهاد ومقابله دادند, نیروهای امام دریک چشم بهم زدن , افراد مهاجم را دوره کردند ,اوضاع را به دست گرفتند واین بین زخمیهایی مثل من را از مهلکه بیرون اوردند . با استیصال ودرحالیکه اشک میریختم گفتم: _طارق,جان به لبم کردی,حضرت ,حضرت به سلامت است؟ طارق دوباره لبخندی زد که کل صورتش را پوشانید گفت: _حضرت که خود شجاعترین مردم است وبا وجود قهرمانانی مثل عیسی روح الله ,مالک اشتر, سلمان فارسی... اصلا همین حاج قاسم خودمان که هیچ گزندی نخواهند دید...ناراحت نباشید ,این تهاجم درنطفه خفه شد ,البته من را برای مداوا به بیمارستان بردند اما تا جایی که خبر دارم سردسته های انها اکثرا کشته شدند.خیلی از افرادشان هم تسلیم شدند واظهار پشیمانی کردند..نترسید همه چی امن وامان است.. بااین حرف طارق نفسی را که درسینه حبس کرده بودم به بیرون دادم ونفسی راحت کشیدم, به سجده شکر افتادم که خدا مردان زندگی ومرد بزرگ این دنیا را پدر مهربان تمام کاینات را درپناه خود حفظ کرده... به راستی که وعده ی خدا حق است و حزب الله فهم غالبون... اما هنوز به غیر از حزب خدا...حزب دیگری درگوشه ای هرچند کوچک از این دنیا جولان میدهد, حزبی که خود را فدایی فرمانده شان میدانند, حزبی که از تاریخ درس نگرفت وسخنان جان بخش حضرت برانها اثر نکرد وروز وشب سجده میکنند برخبیثی که درابتدای خلقت از سجده کردن بر پدرشان,ادم ابوالبشر,دوری کرد وحرف خدا را نشنید وشد رانده شده ی درگاه ربوبیت... اری اکنون در دنیا فقط وفقط دونوع حزب است...حزب الله.....ودرمقابلش حزب شیطان.. باران رحمت الهی در حال بارش است، و همه‌ی ما در زیر این رحمت,دستهایمان را به آسمان بلند کردیم وبرای,سلامتی مولایمان و لشکر عظیمش دعا میکنیم... حسن وحسین اماده اند ولحظه شماری میکنند برای رفتن به کلاسهایی که حضرت تدارک دیده اند,کلاسهایی که برای تمام سنین و در تمام رده های سنی به تفکیک گذاشته شده, از بچه ی شش ,هفت ساله گرفته تا پیرمرد وپیرزنهای بالای هفتاد سال...همه وهمه بااشتیاق در این دوره هاشرکت میکنند, انهایی که مثل ما نزدیک به حضرت هستند به صورت حضوری وبقیه ی افراد به صورت مجازی استفاده میکنند. کلاسهایی که درپی زنده کردن قران وسنت رسول الله ,انطور که بوده , برگزار میشود. در این مدت ,همه متوجه شدیم که درسنت رسول چه دستها که برده نشده وچه تحریف‌ها که نشده ودرست است که قران دچار تحریف نشده اما تا قبل از ظهور , مفسر و مبین اگاه نداشته,علمای ما در حد همین عقل وعلم دوحرفی خود,ایات را تفسیر میکردند,اما با ظهور وحضور امام, ایات قران انگونه که شأن نزولشان است تفسیر وتعبیر میشوند, در اوایل برایمان باور پذیر نبود,از یک ایه ی کوچک وبه ظاهر ساده,تفسیری ساده و ظاهری میشد اما با وجود امام,هزاران راز و رمز از همان ایه استخراج میشد. به راستی که قران,کاملترین برنامه ی زندگی انسانها درتمام اعصاروقرون بوده وما غافل بودیم چون مفسر اصلی در پرده ی غیبت بوده, اما اینک با وجود امام پرده از رازهای این کتاب نورانی برداشته شده,از علم نجوم وعلوم تجربی گرفته,تا علم اقتصاد وعلوم اجتماعی,از علم ریاضی ومنطق گرفته تا علم تاریخ و...حتی پرده از رازهای منابع زمین وچگونگی استخراج انها وکاربرد واستفاده ی انها,همه وهمه وبیشتر از این در کتاب,قران امده است وما سالیان سال این رازها را میدیدیم و نمیدیدیم, میخواندیم وبه عمق ایات اگاه نبودیم, چون مفسرومبین قران بود ونبود... اودر دنیای ما حضور داشت ,اما به خاطر اعمال ما از چشم جهانیان غایب بود... با صدای حسن که مرا مورد خطاب قرار میداد از,عالم خود به در امدم... حسن: _مامان بیا بریم ....من وحسین دوست داریم, قبل از شروع کلاس برسیم ... بوسه ای از,لپ گل گلی اش گرفتم وبه سمت کوفه راه افتادیم... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۲۹ و ۱۳۰ عجب بارانی,روزها پشت سرهم از,اسمان میبارد ومیبارد,امام دستور ساختن سدهای عظیمی را دادندالبته دستور صحیح, که خیلی زود پیش رفت واین باران رحمت الهی, قطره ای از ان هدر,نمیرود,جامعه وکل دنیا درحال پیشرفت وپیشرفت وپیشرفت است , به طوریکه این پیشرفت حتی روزانه,قابل درک وملموس است,یعنی امروز ما کاملا پیشرفته تر از دیروز ماست واصلا هم برایمان عجیب نیست,انگار دست الهی امام بر عقل کل بندگان خدا کشیده شده وعقلها هم به کاملترین حدش رسیده ,انسان باهوش وباهوش تر میشود واین بی شک از,برکت وجود امام است. کلیه ی بیماریها از این دنیا رخت بربسته و حتی بیماریهای مادریزاد ومعلولیتهایی که قبل از این در دنیا شاهدش بودیم,الان به صفر رسیده واین از,برکت وجود حضرت است, شاید شما فکر کنید که به وسیله ی معجزه این موارد حاصل,شده,اما به راستی که معجزه نبود واین باتدبیر امام حل,شده. سلامتی یک انسان در گرو سلامتی اغذیه ایست که میخوریم,در دنیای قبل از ظهور با هجوم مواد ناسالم وبعضا تراریخته که توسط رژیمهایی مثل اسراییل و...طراحی میشد,سلامت عمومی جهان با مصرف ان مواد به خطر میافتاد واین مواد تراریخته نه تنها انسان حال را بیمار میکرد ,بلکه اثراتش در نسلهای اینده هم به وضوح دیده میشد و انواع معلولیتها وبیماریهای نوزادان نورس , نتیجه استفاده ازهمین مواد بود. اما اینک با وجود امام وبرنامه ای که ایشان داده اند,کل ان مواد به ظاهر مرغوب والبته تراریخته از زندگی انسانها جمع شده... به لطف حضرت ,اب لوله کشی در خانه ها, همان اب پاک چشمه است ,یعنی هرخانه منبع عظیمی از,اب معدنی سالم سالم است. چربیهای تراریخته وروغن های پالم ونفتی که به اسم روغن طبیعی وگیاهی به خورد ملت میرفت,همه وهمه جمع شده اند وکارخانه های سراسر دنیا,تحت نظر حضرت ومامورانش موظف به تولید روغنهای,خالص وگیاهی شده اند ونمک که درجامعه ی,قبل از ظهور یک سم به,شمار میامد والبته که سم هم بود چون نمکی که با ید ترکیب شود , نوعی ماده تراریخته وسمی مهلک برای اعضای بدن است,اما اینک بااستفاده از سنگهای طبیعی نمک,این ماده به شفابخش‌ترین ماده ی روی زمین معروف شده. کل بیابانها از حالت خشکی وبیابان بودن درامده وزیر کشت انواع ارزاق مردم درامده... همه باهم دست به دست هم ,یک دل ویک صدا بایک رهبر ویک دین,این دنیا را به بهشتی مثال زدنی تبدیل کرده ایم. اما من دراین بهشت هنوز,چشم انتظارم... دل در دلم نیست برای روزی که زینب و عباس را در برگیرم,که ان شاالله به زودی زود ان روز هم برسد... روزها با خیر وخوشی والبته چشم انتظاری میگذرد,هر روز متفاوت تر وبهتر از دیروز, امام در مدت زمان کوتاهی به اوضاع سراسر جهان سروسامان داده,راه های بین شهرها کوتاه تر,بیابانها تبدیل به چمنزارها و کشتزارهای سرسبز شدند,انواع واقسام معادن از طلا ونقره وپلاتین والماس وهرچه که دراین عالم هستی بوده کشف شده ومدام استخراج میشود واین معادن مانند قبل ازظهور تحت انحصار شرکت یا جای خاصی نیست,تمامش زیرنظر خود حضرت با بهترین امکانات استخراج میشوند , هزینه کارگرها چندین برابر سالهای پیش داده میشود وبقیه ی عایدی‌ها بین تمام مردم دنیا تقسیم میشود یعنی چه درشرق عالم یا غرب ویا شمال ویا جنوب باشی, فرقی نمیکند همه وهمه از این اموال سهم دارند, ساخت خانه ها ,طبق نقشه ی خود حضرت دراکثر جاهای دنیا درحال اتمام است,خانه هایی که ساختمانشان طوری طراحی شده که انرژی مورد نیازشان را از نور خورشید و حتی تلالو ماه وگاهی وزش باد میگیرند, گویی دنیایی که اینک دران هستیم , آن کره‌ی خاکی پیشین نیست ,بلکه قطعه ای از بهشت است, همه چی در ان به کمال موجود است,از هرچه بخواهیم به اندازه ی کافی وبا بهترین کیفیت وجود دارد,با جرات میتوان قسم خورد که هیچ فقیری در روی کره ی زمین وجود ندارد.. طی اعلامیه ای که امام صادر کردند فردا روز بخصوصی است..... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیدی سفارش تبلیغات @hosyn405 در کانالهای👇 مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زوج خوشبخت https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤: 🌷🌷🌷 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405 توصیه های قبل ازدواج ‌ ☘ نکته مهم این است که خیلی‌ها در دوران آشنایی تفاوت‌های زیادی بین خود و طرف مقابل مشاهده می‌کنند ولی با این تصور که می‌توانند او را با عشق و علاقه و توجه تغییر دهند به روابط خود ادامه می‌دهند. خیلی از خانم‌ها مرتکب این اشتباه شایع می‌شوند اما شخصیت شکل‌گرفته آدم‌ها، خیلی قابل‌تغییر نیست و فقط قابل‌تعدیل است. پس وقتی به قصد ازدواج رابطه آشنایی را با کسی شروع می‌کنید، واقع‌بین باشید و آشنایی خود را با کسی ادامه دهید که به اصول شما نزدیک باشد. ❤️ ❤🍃❤🍃❤🍃❤🍃 🍃 ❤ 🍃 ❤ رد پای آدم ها را با آدم های دیگر پاک نکنید. برای کنار آمدن با یک فقدان و جدایی، خیلی زود وارد یک رابطه عاطفی دیگر نشوید. آدم را با آدم شستن، جز اینکه درد و رنج ناشی از فقدانی را موقتا از سرتان بیرون کند اثر دیگری ندارد و دیر یا زود رنج اولیه به سراغ تان خواهد آمد. اعتیاد به آدم ها در موقعیت های جدایی و فقدان، همچون اعتیاد به دیازپین هاست که هر چه پیش تر می روید بر دوز نیازتان افزوده خواهد شد. تا جایی که رفته رفته به مرحله ای می رسید که هیچ رابطه ای رنج تان را کمتر نمی کند. انگار که بخواهید تشنگی تان را با خوردن آب شور دریا فرو بنشانید. در مواقع بحران و جدایی، با دیگران باشید اما نه آنقدر نزدیک و صمیمی که قبای محبوب از دست رفته تان را تن آدم دیگری کنید و جایگزینش کنید. 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃❤🍃❤🍃❤🍃❤ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‼️کودک را مورد سرزنش، تحقیر یا توهین قرار ندهید 🔻سرزنش، توهین یا تحقیر باعث ایجاد 👇 🔻احساس خشم و نفرت در کودک می شود. 👈این احساس ممکن است تا مدت ها ادامه یابد ❌ و رابطه والد کودک را دچار آسیب جدی بکند. 🌿🌹 💫نکته برای زنده نگه داشتن رابطه زناشویی 🔹همسرتان را زیاد ببوسید. ▫️بوسه عاشقانه قاتل استرس است و باعث آرامش همسرتان می شود و ایجاد محیطی امن و آرام برای شما را درپی دارد. • 🍁🍂❤ ❤ 🍂 اگر همسرمان را برای مدت طولانی تحت فشار و زور قرار دهیم؛ به جایی خواهیم رسید که ممکن است هرگز دوباره صمیمیتی بین ما ایجاد نشود و بازگشتی وجود نداشته باشد! برای ایجاد و نگهداری رابطه با همسرمان، باید از رفتارهای مخرب و قطع کننده ارتباط دست برداریم. رفتارهایی از قبیل زور، اجبار، تحمیل، تنبیه، شکایت، سرزنش، پاداش، کنترل، ریاست، غرغر، مقایسه، قهر و کناره‌گیری و... به جای این رفتارهای تخریبگر، رفتارهای مهرورزی و پیوند دهنده را جایگزین کنیم. این رفتار عبارتند از گوش کردن، حمایت کردن، مذاکره، تشویق و دلگرمی، عشق و دوستی، اعتماد، پذیرش، گشاده‌رویی، احترام گذاردن و... ❤ 🍂 . ❤🍁🍂 https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae با کودکتان در مورد مشکلات زندگیتان درد دل نکنید⁉️ والدینی که با کودکان‌شان دردِ دل می کنند گویی به کودک این پیام را میدهند که؛ "باید کاری کنی و گرفتاری‌های ما را حل کنی" چنین فردی علاوه بر اینکه دچار ناامنی می شود، در بزرگسالی و در ارتباط‌ های صمیمانه‌ی زندگی‌اش هم تبدیل به در برگیرنده‌ نیازها و گرفتاری‌های دیگری می شود. اعترافات يک زن: ديشب اينترنت قطع بود.... کلي کار کردم! بعدش ظرفارو شستم! لباسا رو جمع کردم! خونه رو جارو کردم! غذا پختم! ديگه کم کم داشتم به شوهرم علاقمند ميشدم که نتم وصل شد 😂😌😌😂😂‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
💔وقتی خودتان مقصر هستید!💔 🚺اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن، سوق می دهید. 💢یعنی آنقدر کنترل هایتان همسرتان را از شما دور می کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود.💢 💟اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید 👇👇 1⃣اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس تان برطرف شود. 2⃣اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود. https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ❌هيچ وقـــت ازقــول اون نکن! 🙂اين اشتباهی هست که خيلي از زوج ها دچارش ميشن مثلا اين مورد: "من هيچ وقت نگفتم با هم بريم سينما، چون فکر ميکردم تو از سينما رفتن خوشت نمياد" ✅با اينکه همسرت رو خيلي خوب ميشناسي، ولي هميشه نظرش رو بپرس! ❌و هيچ وقت به جاي ایشون تصميم نگير https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae زوجینی که هنگام خواب بیشتر به هم نزدیک هستند و در کنار هم میخوابند 👈شادتر بوده و روابط بهتری دارند درست بلعکس زوجینی که در جهت مخالف هم می خوابند روابط سردتری دارند. https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 قوای جنسی در آقایان ازسن 45 سالگی سال به سال ضعیف تر میشود : ▪️ورزش منظم ▫️تغذیه ارگانیک ▪️مکمل هاى گیاهى ▫️تناسب اندام تنها فرمول حفظ قواى جنسى مردان در میانسالى مى باشد 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 کاندوم های تاخیری بطور خاص برای تاخیر در انزال هستند ، کاندوم ها به موادی آغشته هستند که احساس آلت تناسلی را کم میکنند 👈 بنابراین تحریک را کم کرده و زمان انزال را به تاخیر می اندازد 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 ارگاسم خشک در مردان جوان 👈 زمانی که مرد برای چندبار به ارگاسم میرسد آلت تناسلی وی از مایع منی خالی شده، و در ارگاسم های بعدی مایع منی از آلت تناسلی مرد خارج نمیشود. 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 کاندوم را نباید تا حد آخر بر روی آلت نصب کرد 👈 همه کاندوم ها یک جای اضافی در انتها برای مایع اسپرم، تعبیه کرده اند 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 اغلب اختلالات جنسی قابل درمان هستند. ◼️ اختلالات جنسي اگر برطرف نشود در کیفیت زندگی و رابطه ي زناشويي اثر سوء شديد ميگذارد 👈 قدم اول کنار گذاشتن خجالت و صحبت کردن درباره مشکل با متخصص است 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 کم خونی در بانوان یکی از علل اصلی افسردگی میباشد ▪️انار▫️جگر ▪️پسته▫️مصرف لبو 👈 برای بانوان بسیار توصیه میشود 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌نوار بهداشتی در عفونت و نازایی نقش زیادی دارد ▪️رحم قدرت مکش دارد و ضایعات را جذب میکند و این باعث بروز انواع کیست میوم و فیبروم میشود 👈نوار بهداشتی را زود به زود تعویض کنید 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 آقایان برای کاهش خطر ابتلا به سرطان پروستات مصرف ماهیهای چرب نظیر سالمون و تن را بعلت داشتن امگا ۳ فراموش نکنید. 👈 راه دیگر افزودن امگا ۳ به رژیم غذایی، مصرف دانه کتان است. 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌رابطه جنسی،خواب،غذا هر سه براخلاق و رفتار مردان موثر است. 👈مردان در طول روز،به طور میانگین 19 باربه رابطه جنسی ، 18 بار به غذا و 11 بار به خواب فکر می کنند! 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 زندگی جنسی شما و همسرتان وقتی بچه‌دار می‌شوید دیگر به آن سادگی قبل نخواهد بود 👈 به آنها آموزش دهید به درهای بسته وفضای شخصی آدمها احترام بگذارند 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 اطلاعات کامل اندازه اندام تناسلی مردان ▪️آلت تناسلی مردان در هنگام نعوظ 12 تا 18 سانتیمتر طول دارد و با زاویه ای حدود 15 درجه رو به بالا است. ▫️اندازه آلت تناسلی در حالت شل و خوابیده 7 تا 10 سانتی متر بوده و رو به پایین است. ▪️اندازه بیضه: 3*2*5 سانتی متر مکعب است. قطر بیضه چپ پایین تر از بیضه راست قرار گرفته و بزرگتر به نظر می رسد. 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 📌 اگر کاندوم پاره شد و یا منی به هر شکلی وارد واژن شد از قرص اورژانس استفاده کنید 👈 اما یادتان باشد از این قرص بیش از یکبار درهر ماه استفاده نکنید. 🔞https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 👛وقتی قراره با شوهرتون به مهمونی،تفریح و.... برید،سعی کنید نیم ساعت قبل از رفتن حاضر باشید .
😡چون حوصله ی مرد اون قدر نیست ک دو ساعت تشریفات رو تحمل کنه. 💖 🔮احترام همسر اولویت زندگی 💜 زن با سیاست، با احترام گذاشتن به همسرش میتونه زندگی اش رو بسازه. 🔮اکثرمردها اسیر احترام زن ها هستند.اونها باید این حس رو از شما بگیرند که مقتدر،بزرگ،ارزشمند، مهم و مفید هستند! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌸🌿🌸🌿•✾•••┈┈ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🔴〰🔴〰🔴〰🔴 خیلی از مامان ها میگن، بچه مون تمرکز نداره یا هوش و حواسش سر جاش نیست😇 ❌مامان عزیز خیلی وقت ها شما همراه تلوزیون نگاه کردن🧐، به بچه غذا میدی🍱 ❌یا هنگام مشق نوشتن✍، تلوزیون هم روشنه ❌ یا حتی خود شما که داری کتاب میخونی📖 و همراهش تخمه میشکنی😄 یا خیلی از کارهای دیگه که همراه بایک فعالیت دیگه انجام میشه❌ این موارد همه باعث عدم تمرکز بچه ها و خودمون میشه از همین حالا روی توجه و تمرکز خودتون و بچه هاتون کار کنید👌👌👌 ☘🌸🌸☘ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🔻تربیت فرزند اگر به شما بگویند از یک روز رفتارتان با فرزندتان فیلم تهیه شده،ازدیدن این فیلم احساس خوبی به شما دست می دهد وبه خود افتخارمیکنید؟یا خجالت زده می شوید؟ مغز کودک شما هرروز از رفتار شما فیلم تهیه میکند و در مغز خود ذخیره میکند پدر آینده این فیلم هارا درزندگی خود تکرار می کند. آگاهانه انتخاب کنید چه رفتاری راتا آخر عمر می خواهید در ذهن فرزندتان حک کنید. 🧕https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ✅پریدن روی سطوح نرم و تشک از دسته بازی هایی هستند که غریزه پرخاشگری و خشم را کاهش می‌ دهند و همچنین شجاعت کودکان را تقویت می کنند. 🧕 ❗️كارهايی كه باعث لوس و بدقلق شدن كودك ميشود: زمانی كه به خواسته كودك عمل ميكنيم و دفعه بعد به خاطر همان خواسته دعوايش ميكنيم. مثلا در آغوشش ميگيريم دفعه بعد داد ميزنيم اه ولم كن چقدر اويزون من ميشی! وقتی برای انجام كارهای فرزندانمان غر ميزنيم منت ميگذاريم و آنها را غرغرو طلبكار ناراضی بار می آوريم. وقتی داد ميزنيم دعوا ميكنيم و الگوی بدی برای فرزندمان هستيم وقتی از ترس لوس شدن كودك، خواسته های كودك را برآورده نميكنيم تا كودكمان به گريه بيافتد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
💚داستان واقعی💚 🔥چوب_خداصداندارد...🔥 با سلام به اعضای کانال زوج خوشبخت داستان واقعی زندگی خودم که باعث شد خیلی بیشتر به خدا امیدوار بشم و اعتقادم بیشتر بشه امید وارم خستتون نکنم. خانواده شوهر من به شدت پسر دوست هستند، ولی خدا به من یه دختر داد که چون بچه اولم بود خیلی زیاد به روم نیوردن که چرا پسر دار نشدم گذشت تا دخترم حدودا یک سال و نیمش شد که من دوباره باردار شدم به امید این که اینبار پسر باشه که ارزوی پدرشوهر و مادرشوهرم براورده بشه و من از این نیش و کنایه ها راحت بشم.... ولی متاسفانه بچه بازم دختر شد من ۵ ماهه بودم که هر بار مادرشوهرم منو میدید همش حرفایی میزد که دلم به شدت میشکست😔 که چرا دختر شد و اصلا تو چرا حامله شدی و از این حرفا ولی من هیچی جوابشونو نمیدادم تا وقتی که میرفت حسابی گریه میکردم😭 میگفتم خدایا تو که اینارو میشناختی چرا به من یه پسر ندادی که به من اینهمه حرف نزنن.کم کم شوهرمم تحت تاثیر اونا قرار گرفت و همش غر میزد😣 که چرا بچه دختره و از این حرفا من میگفتم بابا این وسط تقصیر من چیه ولی حرف خودش رو میزد .... تا این که من ۶ ماهه شدم و بچم به خاطر زایمان زودرس سقط شد😔خودم به شدت ناراحت بودم همه خیلی خوشحال بودن ولی به روی خودشون نمیاوردن منم هیچی نگفتم فقط به خدا سپردم😞 تا اینکه چند ماه گذشت خواهرشوهرم که بعد از ۱۵ سال بچه دار نمیشد کلا ناامید بودن از حاملگی.که حامله شد ۴ ماهش شد فهمیدن بچش پسره از خوشحالی تو پوست خودشون نمیگنجیدن.دقیقا روزی که فهمیدن بچش پسره یه دفعه بچش بیخودی سقط شد. من خودم خیلی ناراحت بودم.ولی فهمیدم که چوب خدا صدا نداره از بس به من طعنه زدن و دل منو شکستن خدا اینکار رو کرد هرچند خدا خودش میدونه من هیچ وقت نمیخواستم خدا جواب دل شکسته من رو با اون طفل معصوم بده.ولی شد. حالا از همتون میخوام هیچ وقت هیچ وقت شما اینکار رو نکنید هیچ وقت به خاطر دختر پسر بودن بچه کسی رو سرزنش نکنید چون دست خداست نه بنده و دراخر هیچ وقت دل کسی رو نشکنید......چون چوب خدا صدا نداره. 🌺🌺 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405