eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
17.5هزار ویدیو
70 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#بیداد کرده در جهان😭 #مولای من ظلم و ستم #پس کی میای؟؟ یوسف زهرا؟ #غروب جمعه، دلتنگی #خـــدایا_امام
آخرالامر کار بدست خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باز خواهد شد و آخرین شب غیبت کبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از اقامۀ نماز عشاء در کنار خانه کعبه سر به سجده می گذارد و تا اذان صبح ذکر أمن یجیب المضطر إذا دعاه ویکشف السوء را بطور مستمر می خواند 🌴🌴 گویا قلب مبارک حضرت از این غیبت طولانی گرفته که تا اذان صبح این ایۀ شریفه را می خواند، چرا که مضطر واقعی خود اوست. 🌴🌴 هنگام اذان صبح جبرئیل به خدمت حضرت می آید و سرمبارک حضرت را از سجده بر می دارد و می گوید: ای حجت خدا از این حالتِ شما، ملائکه الهی به گریه افتاده اند، برخیز که خدای متعال دعای تو را مستجاب و فرج را امضاء نمود. 🌴🌴 (ان شاء الله بزودي "آخرين شب" فرا برسد) https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 احسنت به غیرت و شرف رونالدو ✍ _سلام من کریستین رونالدو هستم می دانم که خیلی رنج می‌برید من یک بازیکن خیلی مشهور هستم اما شما قهرمانان واقعی هستید امیدتان را از دست ندهید جهان با شماست ما به اخبار شما اهمیت می‌دهیم من با شما هستم ♦️أنَا مَعَکُم : من با شما هستم♦️ حمایت مجدد از فلسطین https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🗓 مناسبت این روزها 💠 سفر پربرکت امام عسکری علیه السلام به جرجان ( گرگان) 🔹 در این روز امام حسن عسکری علیه السلام برای وفا به وعده‌ای که فرموده بودند و آشکار شدن معجزاتی از آن بزرگوار به طی الارض از سامرا به جرجان تشریف فرما شدند. ☘جعفر بن شریف می‌گوید: سالی قصد حج کردم، و قبل از حج به زیارت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا رفتم. اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت می‌رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسی بدهم، ولی پیش از آنکه من صحبت کنم حضرت فرمودند: به مبارک؛ خادم بده. جعفر بن شریف می‌گوید: انجام دادم و بیرون آمدم، و به آن حضرت گفتم: شیعیان شما در جرجان به شما سلام می‌رسانند. امام علیه السلام فرمودند: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمی‌گردی؟ عرض کردم: بر می‌گردم. ☘فرمودند: ۱۷۰ روز دیگر اول روز جمعه سوم ربیع الثانی به جرجان وارد می‌شوی. آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخر همان روز به جرجان می‌آیم. برو به سلامت. خداوند متعال تو را و آن چه با توست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید. پسری برای پسرت متولد می‌شود؛ نام او را «صَلت» بگذار، که خداوند به زودی او را به حد کمال می رساند و از اولیاء ما خواهد بود. من گفتم: یا بن رسول الله، ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان می‌کند، و در جرجان از اشخاصی است که متنعم به نعمت‌های الهی است. ☘ امام علیه السلام فرمودند: خداوند به ابو اسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما می‌کند جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح الاعضاء روزی فرماید باشد. به ابراهیم بگو: حسن بن علی می‌گوید: نام پسر خود را احمد بگذار». راوی می‌گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و باز گشتم، و در روزی که حضرت معین فرموده بودند به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامی که اصحاب ما برای تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام علیه السلام مرا وعده داده که در آخر این روز به اینجا تشریف می‌آورند. پس مهیا شوید و مسائل و حوائج خود را آماده کنید. شیعیان چون نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، در خانه من جمع شدند. ناگاه امام عسکری علیه السلام در همان ساعتی که فرموده بودند وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم. ☘ آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. من نماز ظهر و عصر را در سامرا به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم. اکنون شما حوائج و مسایل خود را بیاورید. اول کسی که ابتدا به سوال کرد نضر بن جابر بود. او گفت: یا بن رسول الله، پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده‌هایش را به او بر گرداند. حضرت فرمودند: او را حاضر کن. او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشید و چشمانش روشن شد. پس از او یک یک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجت های آنان را برآورده می‌نمودند، تا اینکه حوائج همه را بر آوردند و مسائل آن‌ها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند. 📚 تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۱۲۸-۱۳۰ 🌺 خوشا به حال گرگانیها که شهرشان متبرک شده اللهم أرني الطلعة الرشيدة خدایا چشمان ما را منور به نور آقا امام زمان بفرما اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
گریه بلاگرهای معروف دنیا برای نماز خواندن کودک فلسطینی روی تخت بیمارستان. پی نوشت: واضح است که چرا
از زبان یک کودک فلسطینی به نقل خوانده بودم ما روزی شش وعده نماز می‌خوانیم صبح, ظهر, عصر,مغرب, عشا ,و نماز میت😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت186 همین که در مغازه را باز کردم ساره خودش را داخل مغازه انداخت. کیف دستی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت187 –نه زوری نیست. چون دیگه کلاسهاشون مثل قبل علنی نیست، شده از این کلاسهای زیر زمینی. واسه همین از طریق مجازی و دوست و آشنا بیشتر اطلاع رسانی میکنن. یه مدت جلوی این کلاسها گرفته شد، ولی الان به روش دیگه همون حرفها رو دارن به خورد مردم میدن. مثلا اسمش رو و کمی سبک و سیاقش رو عوض کردن. تشخیص خوب و بد بودنش هم اولش یه کم سخته، چون حرفهایی میزنن که اصلا فکرشم نمی‌کنی ته این حرفها به شیطان وصله. –مثلا چه حرفهایی؟ –این که انسان خوبی باشید، به همه کمک کنید، حتی بعضیها که مریض هستن به گفته‌ی خودشون اونجا خوب میشن. آرامش می‌گیرن، بعد یه مدت حتی وابسته‌ی اونجا میشن و خلاصه اونقدر علاقمند میشن که نمی‌تونن ول کنن. حتی زندگیشونم میزارن سر این راه. گاهی تشخیص خوب و بد خیلی سخت میشه ولی هر چیزی رو باید ببینی ریشه‌ از کجا گرفته، وقتی ریشه یابی کنی راحت میشه تشخیص داد، ریشه خیلی مهمه، این کلاسها ریشش شیطانه. از روی کنجکاوی پرسیدم. –ولی آخه شیطان که از این حرفهای خوب نمیزنه. دستهایش را در جیب شلوارش فرو برد. –چرا نمیزنه، اتفاقا شیطان نود و نه‌ تا حرف خوب میزنه که بتونه تو رو وادار کنه اون حرف صدم رو عملی کنه، –یعنی هلما هم تحت تاثیر این حرفها بود؟ سرش را تکان داد. –اولش من فقط برای این مخالفت کردم چون فهمیدم کلاسهاش مختلطه، ولی چون هلما خودش خیلی مقیٌد بود و نماز اول وقت می‌خوند و خیلی چیزها رو رعایت می‌کرد تونست قانعم کنه که مشکلی پیش نمیاد، اتفاقا اولش هر کسی راحت گول می‌خوره چون همش حرفهای انسانی میزدن. ولی کم‌کم بعد یه مدت دیدم هلما دیگه نماز نمی‌خونه، دلیلشم اینه که ما دیگه به مرتبه‌ایی رسیدیم که به جای نماز خوندم اتصال پیدا می‌کنیم. –اتصال؟ –آره، این کلا حرف اصلیشون بود، اتصال پیدا کردن. اختلافهای ما از همینجا شروع شد، وقتی جواب قانع کننده نمی‌تونست بده گریه می‌کرد. گاهی چند روز گریه می‌کرد تا بتونه رضایت من رو بگیره که دوباره بره بشینه سر این کلاسها، –شاید شما نمی‌تونستید قانعش کنید. سرش را تکان می‌داد. –اون مسخ شده بود اصلا حرف تو سرش نمی‌رفت. می‌گفتم اگر فقط اتصال باید باشه پس بزرگان، علما، ائمه نباید نماز می‌خوندن که... خلاصه یه روز که رفتم خونه، مادرم گفت چند نفر امدن رفتن خونتون گفتن میخوان خونه رو پاکسازی کنن، رفتم خونه دیدم تمام کتابهای دعا، قرآن، مفاتیح تابلو فرشی که روش آیه قرآن بود رو از خونه بردن. ما دوتا تابلو فرش داشتیم یکیش تصویرش یه گلدون گل بود یکی دیگه آیه‌الکرسی، با اونی که گل داشت کاری نداشتن ولی اون یکی رو برده بودن. حتی مادرم یه تابلوی کوچیک چهار قل توی پاگرد نصب کرده بود اون رو هم برده بودن. –دلیلش رو نپرسیدید؟ –چرا، اون روزا هلما همش حالش بد بود مدام سرگیجه و سردرد داشت، راحت نمی‌تونست به کارای روزانش برسه اونا به مادرم گفته بودن برای اتصال و حال خوب دادن بهش اینا رو جمع می‌کنیم که مانع نشن و آلودگی جمع نشه، خلاصه حرفهایی که قابل قبول نبود. ولی چون واقعا وقتی یکی دوتا از همون هم کلاسیهاش بهش انرژی می‌دادن یه چند روزی حالش خوب میشد منم چیزی نمی‌گفتم. البته بعد از چند روز دوباره مثل اولش میشد و میگفت تو از بس با من بحث میکنی من مریض میشم. به پشت پیشخوان رفتم و روی صندلی نشستم. –چقدر عجیب! امیرزاده آهی کشید. –بدتر از اون این بود که شاگردهاشون اجازه نداشتن به امام زاده یا حرم امامها برن، یه روز بهش گفتم بیا بریم مشهد متوسل بشیم به آقا خودش همه‌چیز رو درست می‌کنه. –گفت، نه، اونجاها اتصال قطع میشه، استاد گفته اونجاها انرژی زیاده موجودات غیر ارگانیک نمیان، نمیشه اتصال پیدا کرد و باعث آلودگی انرژی شما میشه. البته هیچ وقت مستقیم نمی‌گفتن که اینجور جاهای مذهبی نرن، همیشه با این مدل حرفهای به اصطلاح روشنفکری حرفشون رو خیلی نامحسوس میگفتن. –شما حرفهاش رو قبول می‌کردید؟ –اگه قبول می‌کردم که این همه اختلاف پیش نمیومد. می‌دونید چون چند نفر که مریض بودن و از طریق این کارها حالشون خوب شده بود دیگه همه بی‌چون و چرا حرفهای اون استاد رو قبول می‌کردن. –پس یعنی به قول شما شیطان می‌تونه مریضی رو درمان کنه؟ –شیطان خیلی کارها می‌کنه ولی ناقص، مریضی رو درمان نمیکنه، ولی می‌تونه انتقالش بده، مثلا از بدن من به بدن شما منتقلش میکنه. من حالم خوب میشه ولی شما مریض میشید. به فکر رفتم. نفسش را سوزناک بیرون داد. – البته این نوع مکتب روشش اینجوریه، مکتبهای دیگه هستن که روش‌هاشون کلا فرق داره. هر کس یه جور انسان‌ها رو از اون مسیر اصلی منحرف می‌کنه.... لیلافتحی‌پور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت188 زمزمه کردم: –آخه اونا چرا متوجه نمیشدن؟ –موضوع اینه که شیطان سیاستش گام به گامه، ما همین که بفهمیمم طرف شیطانه باید ازش دوری کنیم حتی اگر هم آسیبی به ما نرسونه چون شیطان آرام آرام کاری میکنه که انسان خودش امر به فحشا میکنه و از نظر خودشم کار بدی نمی‌کنه. چون کم‌کم اون تفکرات و ارزشهای قبلی خودش براش بی‌ارزش میشن و البته این اتفاق به یکباره نمیوفته. شما با همه‌ی این حرفهایی که شنیدید از فردا برید پای حرفهای اینا بشینید ممکنه طوری مسخ بشید که فکر کنید خیلی هم کار درستی می‌کنن، با خودتون می‌گید اصلا این یه رسالت برای منه که به مردم کمک کنم، حالا چه فرقی داره منبع این افکار و نگرشها چیه، در حالی که خیلی مهمه... از حرفهایش ماتم برده بود. پوفی کرد و زمزمه کرد. –اول صبحی ببین چطور اعصاب آدم رو به هم میریزن. سرش را تکان داد. – من فقط امده بودم بگم امروز باید برم جایی نمی‌تونی بیام مغازه، چون گوشیتون رو جواب ندادید مجبور شدم خودم بیام. گوشی‌ام را از کیفم خارج کردم. –آخ ببخشید. از دیروز رو سایلنت گذاشتم. پالتواش را از تنش درآورد و روی پیشخوان انداخت. بعد چهارپایه را کنار پیشخوان کشید و رویش نشست. دستش را لای موهایش برد و همانجا نگه داشت. به طرفش خم شدم. –می‌خواهید براتون یه چایی بیارم؟ –دارید؟ لبخند زدم. –نه، ولی سریع درست می‌کنم. لبخند کم‌جانی زد. –مگه میشه چایی خوردن از دست شما رو رد کنم. فوری برای دست کردن چایی به آشپزخانه رفتم. از همانجا گفتم: –آقای امیرزاده این چیزایی که گفتید رو منم کم و بیش شنیدم، حتی تو دانشگاه ما هم، بعضی از دانشجوها دنبال این جور مکتبها هستن. البته من اینجوری که شما میگید رو تا حالا نشنیده بودم. اصلا فکر نکردم ممکنه اینقدر نگران کننده باشه. جلوی در آشپزخانه ظاهر شد و نیم تنه‌اش را به دیوار تکیه داد. –شاید چون خوشبختانه خانوادتون درگیرش نشدن. آدم وقتی از دور می‌شنوه اصلا جدی نمیگیره. لبهایم را بیرون دادم. –اتفاقا همین چند وقت پیش از همین هلما خانم شنیدم که گفتن با همین کارا و کلاسها خیلی به آرامش میرسن. شیطان که به آدم آرامش نمیده. امیرزاده سرش را به علامت تایید حرفم تکان داد خیلی جدی شروع به توضیح دادن کرد. –اتفاقا اونا کاملا درست میگن. شیطان میتونه هر چیزی که تو این دنیا وجود داره بدلش رو بسازه، شیطان یه بدلساز حرفه‌اییه، –ببینید جن و شیطان میتونن وارد وهم و خیال انسان بشن و از همون طریق هم به انسان آرامش میدن... ابروهایم بالا رفت. –چطوری؟ صاف ایستاد و ژستی گرفت که بتواند خوب توضیح بدهد. –ببینید غم و غصه از محدودیت میاد از زندان، از حصر، از تنگنا، وقتی شیطان یه راه نفوذ از طریق خود انسان به وهم و خیال انسان پیدا میکنه اون رو گسترش میده بزرگش میکنه، از زندان خارجش میکنه واسه همین انسان احساس آرامش میکنه، هر کسی وقتی وهمش گسترش پیدا کنه احساس خوشحالی و آرامش میکنه. ولی ما همیشه باید دنبال منبع آرامش باشیم. باید ببینیم منبع این آرامشون از کجاست. شاید یکی یه موسیقی مبتذل هم گوش کنه خیلی هم آرامش بگیره، ولی اون منبعش الهی نیست درنتیجه آرامشی که میده سطحیه و در دراز مدت باعث خیلی مشکلات میشه، از جمله افسردگی و استرس و اضطراب... ولی اگه منبع این آرامش الهی باشه آرامشش دائمی میشه. طوری که حتی اگر انسان مشکلی هم داشته باشه راحت باهاش کنار میاد لیلافتحی‌پور