eitaa logo
زوار العباس علیه السلام
179 دنبال‌کننده
462 عکس
243 ویدیو
7 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بفرجه
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام مالک بن انس می ‏گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‏خواند تا این که از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین ‏العابدین» می‏گویند. العِبَر، ج 1، ص 83. ابن عبد ربّه می‏ نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می ‏شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‏گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‏دانید که من در برابر چه کسی می‏خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‏خواهم مناجات کنم؟!» عقدالفرید، ج 3، ص 169؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 162؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392 .
از حضرت صلوات‌الله‌علیه روایت شده است که فرمودند: «هرگاه قائم ما قیام ‌کند، خدای تعالی هرگونه آفت و مرض را از شیعیان بر می‌دارد و قلوبشان را همچون پاره‌های آهن محکم می‌گرداند و به هر کدام از آنان قدرت چهل مرد عطا می‌کند و آنها حاکمان و بزرگان زمین می‌شوند.» «عن علي بن الحسين عليهماالسلام قال: إذا قام قائمنا أذهب الله عز وجل عن شيعتنا العاهة، وجعل قلوبهم كزبر الحديد، وجعل قوة الرجل منهم قوة أربعين رجلا، ويكونون حكام الأرض وسنامها.» خصال (شیخ‌صدوق)، ج۲، ص۵۴۱ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۵۲، ص۳۱۷
علیه‌السلام نقل شده است که چون ایرانیان در شکست خوردند، یزدگرد از کشته شدن رستم فرّخزاد و سخت‌گیری سپاه بن خطاب بر او مطّلع شد و گمان کرد که تمام سپاهش کشته شده‌اند؛ دیدبان‌های او نیز از قلع و قمع لشکریانش و کشته شدن پنجاه هزار ایرانی خبر آوردند! در حالی که با خانواده‌اش در حال فرار بود، در ایوان کاخ مدائن (طاق کسری) ایستاد و گفت: «ای ایوان، سلام بر تو! بِدان که اکنون از تو روی برمی‌تابم، تا وقتی که من یا مردی از فرزندانم که هنوز زمان وی نزدیک نشده و موقع آمدنش فرا نرسیده، برگردیم!» سلیمان دیلمی گفت: به علیه‌السلام عرض کردم که مقصود یزدگرد از گفتن "یا مردی از فرزندانم" چه بود؟ آن حضرت فرمودند: «او صاحب شما، به امر خدای تعالی، ششمین فرزند از نسل من است که فرزند دختری یزدگرد هم هست؛ چرا که مادر علیه‌السلام، دختر یزدگرد بود.» الملاحم والفتن (سیدبن‌طاووس)، ص۲۰۰ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۵۱، ص۱۶۴
علیه‌السّلام علّامه ‌مجلسی رحمة‌الله‌علیه در کتاب شریف بحارالأنوار در بخش احوالات امام سجّاد علیه‌السّلام چنین می‌نویسد: از رسول‌خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است که فرمودند: «خداوند از میان بندگانش دو قوم برگزیده دارد: برگزیده‌ی او از عرب، قریش است و از عجم (غیر عرب)، فارس (ایرانیان‌) هستند.» و حضرت امام سجّاد علیه‌السّلام پیوسته می‌فرمود: «من فرزند دو برگزیده هستم.» زیرا جدّ پدری‌اش رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله (بزرگ قریش و اشرف کائنات) بود و مادرش (شهربانو علیهاالسّلام) دختر یزدگرد (پادشاه و بزرگ ایرانیان و جدّ مادری حضرت). بحار الأنوار (علامه‌مجلسی)، ج۴۶، ص۴ محدّث‌ قمی رحمه‌الله ویژگی‌های حضرت امام زین‌العابدین صلوات‌الله‌علیه را چنین بر می‌شمارد: اوّل: تألیف صحیفه‌ی کامله (صحیفه سجادیه) است؛ که مصحف اهل‌بیت و عروة الوثقی شیعیان است؛ دوّم: جمع شدن نجابت عرب و عجم هر دو در ایشان؛ به اعتبار سخن پیامبر که خدا در میان بندگانش، دو برگزیده دارد: برگزیده او از عرب، قریش و از عجم، فارس می‌باشد؛ لذا او ملقّب به «ابن الخیرتین» است. سوّم: انتشار اولاد رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله از آن حضرت است؛ (چرا که پس از واقعه‌ی عاشورا و به شهادت رسیدن دیگر فرزندان ذکور امام‌حسین‌ علیه‌السّلام، نسل ایشان، یعنی سادات حسینی، موسوی و رضوی، فقط از طریق امام سجّاد صلوات‌الله‌علیه ادامه یافت)؛ لذا آن حضرت را «آدمِ بنی‌الحسین» علیه‌السّلام هم می‌گویند. منتهی الآمال (محدث‌قمی)، ج۲، ص۱۱۷۵
صلوات الله علیه زهری می‌ گوید : خدمت حضرت علی بن الحسین علیهما السلام بودم ، یکی از اصحابش وارد شد ، امام از او پرسید : چه خبر؟ عرض کرد : یا ابن رسول الله! فعلا گرفتار چهار صد دینار قرضی هستم که راهی برای پرداخت آن ندارم زیرا عیال وارم و مخارج ایشان را نمی توانم تامین کنم ، حضرت زین العابدین علیه السلام به شدت گریه نمود. عرض کردم : یا ابن رسول الله! چرا گریه می‌ کنید؟! فرمود : مگر گریه برای مصائب و گرفتاری های بزرگ نیست؟ عرض کردم : همین طور است. فرمود : کدام مصیبت از این بزرگتر که مؤمنِ حُرّ [آزاد] برادر خود را گرفتار ببیند و نتواند رفع گرفتاریش را بنماید یا او را مبتلا به فقر و تنگدستی بیابد ولی امکان رفع آن نباشد؟! زهری گفت اطرافیان امام متفرق شدند ، بعضی از مخالفین با یکدیگر می‌ گفتند : تعجب است از این خانواده که ادعا می‌ کنند هر چه در زمین و آسمان است مطیع آنهاست و خداوند درخواست آنها را رد نمی کند و باز اعتراف می‌ کنند که نمی توانند رفع گرفتاری از یک مؤمن خاص خود بنمایند. این حرف به همان کسی که مقروض بود رسید ؛ خدمت زین العابدین علیه السلام رسیده و عرض کرد : فلانی و فلانی چنین گفته اند! سخن آن ها بر من از فقرم ناگوارتر است. امام علیه السلام فرمود : خداوند اجازه گشایش برای تو داد ، بعد رو به کنیزی نموده و فرمود : افطار و سحری مرا بیاور ، کنیز دو گرده نان آورد. فرمود : این دو گرده نان را بگیر که دیگر چیزی پیش ما نیست. خداوند به وسیله همین دو گرده ، گشایش خوبی به تو خواهد داد. آن مرد دو گرده را گرفت و وارد بازار شد و نمی دانست آن ها را چه کند ، در اندیشه قرض و خرج خانواده بود ، گاهی شیطان او را وسوسه می‌ کرد که این دو گرده نان چگونه می‌تواند رفع ناراحتی تو را بنماید ، در این موقع به ماهی فروشی برخورد که یک ماهی گندیده داشت ، گفت : این ماهی پیش تو مانده و این گرده نان پیش من است. ممکن است یک گرده نان را بگیری و همان ماهی مانده را بدهی؟ ماهی فروشی قبول کرد. نان را گرفت و ماهی را داد. در بین راه به مردی برخورد که نمک نامرغوبی داشت ، به او گفت : مایلی این نان خشک را بگیری و همان نمک نامرغوب را بدهی؟ قبول کرد ، آن مرد ماهی و نمک را به خانه آورده و گفت : این ماهی را با نمک درست می‌ کنم. همین که شکم ماهی را شکافت ، دو مروارید غلتان درون او یافت و سپاس خدای را به جای آورد ، در همین بین که شاد و خرم بود ، ناگهان درب خانه به صدا آمد. پشت درب رفت تا ببیند کیست ، دید صاحب ماهی و صاحب نمک هر دو آمده اند! گفتند : ما و خانواده مان هر چه کوشش کردیم این نان را بخوریم دندان به آن کارگر نبود. فکر کردیم تو خیلی گرفتار و مبتلا هستی ، نان را برای خودت آوردیم و آنچه در مقابلش از ما گرفته ای ، به تو بخشیدیم! دو نان را از آن ها گرفت ؛ پس از رفتن آن ها درب را بست. در این موقع فرستاده حضرت زین العابدین علیه السلام رسیده و گفت : مولایت می‌ فرماید : تو به آرزویت رسیدی! اینک نان ما را برگردان که کسی جز ما نمی تواند آن نان را بخورد! دو مروارید را به قیمت گزافی فروخت و قرضش را پرداخت و وضع مالی اش بسیار خوب شد. برخی از مخالفین گفتند : عجب اختلافی بین این دو حالت است که علی بن الحسین علیهما السلام مدعی است نمی تواند رفع تنگدستی از دوستش بنماید ولی او را دارای ثروتی عظیم می‌ کند! حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود : قریش نیز همین سخن را به پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌گفتند که چگونه کسی که در موقع هجرت از مکه تا مدینه را به دوازده شبانه روز (نه کمتر) طی می‌ کند ، می‌تواند در یک شب به بیت المقدس برود و در آنجا آثار پیمبران را مشاهده کند. سپس زین العابدین علیه السلام فرمود : اینها از کار خدا و دوستان خدا با او غافلند. به مقام های بلند نمی توان رسید مگر با تسلیم در مقابل خدا و ترک اظهار نظر ، و رضا به آنچه او صلاح می‌ داند. دوستان خدا بر گرفتاری ها و ناراحتی ها صبر می‌ کنند و دیگران چنین صبری ندارند و خداوند در مقابل این شکیبایی ، آن ها را به تمام آرزوهایشان می‌ رساند ، با وجود این ، آن ها جز خواست خدا را نمی خواهند. امالی صدوق: ۴۵۳ لطفا چندباره حدیث ، خاصه آخر حدیث را مطالعه کنید.
علیه السلام [الإرشاد] أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ شَبِیبٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِیمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ شَیْخاً مِنْ عَبْدِ الْقَیْسِ یَقُولُ قَالَ طَاوُسٌ: دَخَلْتُ الْحِجْرَ فِی اللَّیْلِ فَإِذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَدْ دَخَلَ فَقَامَ یُصَلِّی فَصَلَّی مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ سَجَدَ قَالَ فَقُلْتُ رَجُلٌ صَالِحٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ الْخَیْرِ لَأَسْتَمِعَنَّ إِلَی دُعَائِهِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- عُبَیْدُکَ بِفِنَائِکَ مِسْکِینُکَ بِفِنَائِکَ فَقِیرُکَ بِفِنَائِکَ سَائِلُکَ بِفِنَائِکَ قَالَ طَاوُسٌ فَمَا دَعَوْتُ بِهِنَّ فِی کَرْبٍ إِلَّا فُرِّجَ عَنِّی . طاوس می‌گوید: شب وارد حجر اسماعیل شدم، ناگهان دیدم علی بن الحسین علیهما السلام داخل حجر شد و به نماز ایستاد! فراوان نماز خواند، سپس به سجده رفت؛ من گفتم: مرد صالحی از اهل بیت نیکی است، حتما دعایش را می‌شنوم! شنیدم که در سجده می‌گفت: بنده کوچکت در آستان توست. فقیر درگاهت در آستان توست. گدای درگاهت در آستان توست. طاوس می‌گوید: این جملات را در هیچ سختی نگفتم مگر این که برایم فرجی حاصل شد!   بحارالانوار- جلد ۴۶، صفحه ۷۶