#لعن
#معاویه لعنت الله علیه
#سعد_وقاص لعنت الله علیه
#جنگ_خیبر
#حدیث_منزلت
#مباهله
#
در کتاب صحیح مسلم از فرزند سعد بن ابی وقاص و او از پدرش نقل می کند:
روزی معاویه من را مواخذه کرد که چرا ابوتراب را لعن نمی کنی،
سعد می گوید در جوابش گفتم : یاد سه مطلب می افتم که رسول الله در مورد علی فرموده است، لذا هیچ گاه او را لعن نمی کنم؛
اولین آنها کلامی است که به هنگام جنگ تبوک وقتی به علی امر کرد که در مدینه بمان و جانشین من باش،
علی به حضرت عرض کرد من را در کنار زنان و بچه ها می گذاری،
پیامبر به او فرمود:
«أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی. إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی»؛
یعنی آیا به اینکه جایگاه تو نسبت به من جایگاه هارون نسبت به موسی است، تو را راضی نمی کند؟
دومین مورد در جنگ خیبر بود که شنیدم پیامبر فرمود:
فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند
و سومین مورد زمانی بود که آیه
فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ »
نازل شد و رسول الله(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود:
«اللَّهُمَّ! هَؤُلَاءِ أَهْلِی»
خدا یا خانواده من این چند نفر هستند.
صحیح مسلم ؛ ج۴ ؛ ص۱۸۷۱
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#اللهم_العن_بنی_امیه_قاطبه
#رجب_الاصب
#جنگ_خیبر
#لباس_ضخیم
#سرما_گرما
ذهبى در تاريخ الإسلام مىنويسد:
«عبد الرحمن بنأبى ليلى مىگويد: علي (علیه السلام) در تابستان و زمستان لباس ضخيم مىپوشيد، دوستانم گفتند: از اميرمؤمنان علي علیه السلام عملى تعجب آور مىبينيم، گفتم چه چيزى؟
گفتند: در هواى گرم لباس ضخيم مىپوشد و در سرماى شديد لباس نازك، آيا تو چيزى در اين باره شنيدهاي؟
گفتم نشنيدهام،
گفتند: پدرت هميشه همراه علي( علیه السلام) است از او بپرس. از پدرم پرسيدم
گفت: چيزى نمىدانم؛ ولى خودش نزد علي رفت و پرسيد،
علي علیه السلام فرمود: مگر در خيبر همراه ما نبودى؟
گفتم: آرى بودهام.
فرمود: مگر نديدى رسول خدا ابوبكر را با عدهاى براى فتح خيبر فرستاد؛ ولي او شكست خورد و برگشت.
سپس عمر را فرستاد، او هم شكست خورده بازگشت؟
گفتم آرى شاهد بودم.
سپس رسول خدا فرمود: فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، كه به دست وى خيبر فتح خواهد شد. آن گاه مرا صدا زد و پرچم را به دست من داد و براى من دعا كرد و عرضه داشت:
خداوندا! او را از سرما و گرما حفظ كن،
از آن لحظه بود كه سرما و گرما را احساس نكرده و به من آسيبى نمىرسد.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 2، ص 412، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي ـ لبنان، ص بيروت، الطبعهٔ: الأولى
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#رجب_الاصب
#جنگ_خیبر
#درب_دروازه
#زلزله
#درب_خیبر
#مرحب
#صفیه
#سپر
❶ وَ دَفَعَ الرَّايَةُ إلَيْهِ، فَخَرَجَ يَمْشِی كَأنَّهُ أسَدٌ، فَتَقَدَّمَ إِلَي بَابِ الْحِصْنِ وَ ضَبَطَ حَلْقَتَهُ وَ هَزَّ الْبَابَ فَارْتَعَدَ الْحِصْنُ بِأَجْمَعِهِ حَتَّي ظَنُّوا زَلْزَلَةً، ثُمَّ هَزَّهُ أُخْرَی فَقَلَعَهُ وَ دَحَا بِهِ فِی الْهَوَاءِ أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً وَ كَانَ الْبَابُ يُغْلِقُهُ عِشْرُونَ رَجُلًا مِنْهُمْ.
❷ قَالَتْ صَفِيَّةُ قَدْ كُنْتُ جَلَسْتُ عَلَي طَاقٍ كَمَا تَجْلِسُ الْعَرُوسُ فَوَقَعْتُ عَلَي وَجْهِي فَظَنَنْتُ الزَّلْزَلَةَ فَقِيلَ هَذَا عَلِيٌّ هَزَّ الْحِصْنَ يُرِيدُ أَنْ يَقْلَعَ الْبَاب.
❸ اِنَّ الْمُسْلِمِينَ لَمَّا انْصَرَفُوا مِنْ خَيْبَرَ، رَامُوا حَمْلَ الْبَابِ، فَلَمْ يُقِلَّهُ مِنْهُمْ إِلَّا سَبْعُونَ رَجُلًا.
❹ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ؛ لَقَدْ حَمَلْتَ مِنْهُ ثِقْلًا؟ فَقَالَ مَا كَانَ إِلَّا مِثْلَ جُنَّتِيَ الَّتِي فِي يَدِي فِي غَيْرِ ذَلِكَ الْمَقَامِ.
❶ پیامبر (صلی الله علیه و اله) هنگامی که پرچم را به حضرت علی (علیه السلام) سپرد، حضرت (علیه السلام) مثل شیر غرّان حملهور شدند و بعد از کشتن مرحب خیبری، نزديک درب قلعه شد و حلقه در را گرفت و آنچنان تكان داد که از لرزش قلعه، اهل خیبر گمان كردند زلزله شده، سپس بار ديگر درب را تكان داد و از جای کند و حدود ۵۰ متر به طرف آسمان پرتاب كرد. آنهم دری که برای بستن آن، ۲۰ نفر به یکدیگر کمک میکردند.
❷ صفيه ملکه خیبریه میگويد؛ من مانند عروسان، بر تخت نشسته بودم كه با صورت به زمين افتادم و گمان كردم كه زلزله شده، سپس خبر دادند که اين علی (علیه السلام) ست كه درب قلعه را تکان میدهد تا از جای بکند.
❸ وقتی كه مسلمانان از فتح خيبر بازگشتند، خواستند آن در را بردارند و حدود ۷۰ نفر به هم کمک کردند، اما نتوانستند حتی آن را تکان دهند.
❹ بعد از اتمام جنگ، مردی از حضرت امیر (علیه السلام) سوال کرد، از کندن و حمل درب خیبر، احساس سنگينی زیادی نمودی؟
حضرت فرمودند؛ سنگینی آن، از سپری که در جنگ به دست میگیرم، بیشتر نبود.
√ منابع فقط از اهل تسنن؛
📚الكتاب ابن ابی شیبة، ج ۶، ص ۳۷۴
📚دلائل النبوة، ج ۴، ص ۲۱۲
📚تاريخ بغداد، ج ۱۱، ص ۳۲۴
📚تاريخ ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۱۱۱
📚لسان الميزان، ج ۴، ص ۱۹۶
📚المقاصد الحسنة، ج ۱، ص ۴۷۸
📚تاريخ الخلفاء، ج ۱، ص ۱۶۷
📚مرقاة المفاتيح، ج ۱۱، ص ۲۴۵
📚سمط النجوم، ج ۳، ص ۶۶
📚كشف الخفاء، ج ۱، ص ۴۳۸
📚مسند حنبل، ج ۶، ص ۸
📚کتاب المغازی، ج ۲، ص ۱۲۸
📚تاريخ الطبری، ج ۲، ص ۱۳۷
📚الكشف و البيان، ج ۹، ص ۵۱
📚السيرة النبوية، ج ۳، ص ۳۵۹
📚البداية و النهاية، ج ۴، ص ۱۸۹
📚تاريخ دمشق، ج ۴۲، ص ۱۱۰
📚نهاية الأرب، ج ۱۷، ص ۱۸۰
📚تاريخ الاسلام، ج ۲ ص ۴۱۱
📚تاريخ ابن الوردی، ج ۱، ص ۱۲۰
📚فتح الباری، ج ۷، ص ۴۷۸
📚مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۵۲
📚الجواهر الحسان، ج ۹، ص ۵۱
📚سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۱۲۸
📚السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۷۳۷
📚اللآلی المنثورة، ج ۱، ص ۱۶۶
📚تاريخ مختصر الدول، ج ۱، ص ۴۸
📚حدائق الأنوار، ج ۱، ص ۳۳۸
📚السنة، الشیبانی، ج ۲، ص ۶۴۶
📚تاريخ اليعقوبی، ج ۲، ص ۵۶
📚مفيد العلوم، ص ۹
📚مفاتيح الغيب، ج ۲۱، ص ۷۷
📚الجوهرة، ج ۱، ص ۲۹۸
📚شرح نهج البلاغة، ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۰
📚الرسائل، ابن تیمیة، ج ۱۸، ص ۳۶۲
📚الصواعق المحرقة، ج ۲، ص ۳۵۲
📚بريقة محمودية، ج ۲، ص ۹
این ملطب کپی شده .
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه