#شمشیر_بخشیدن
#دشمن
#میدان_جنگ
#سائل
#کَرم
رُوِیَ: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُحَارِبُ رَجُلًا مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ الْمُشْرِکُ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ هَبْنِی سَیْفَکَ فَرَمَاهُ إِلَیْهِ فَقَالَ الْمُشْرِکُ عَجَباً یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فِی مِثْلِ هَذَا الْوَقْتِ تَدْفَعُ إِلَیَّ سَیْفَکَ فَقَالَ یَا هَذَا إِنَّکَ مَدَدْتَ یَدَ الْمَسْأَلَهِ إِلَیَّ وَ لَیْسَ مِنَ الْکَرَمِ أَنْ یُرَدَّ السَّائِلُ فَرَمَی الْکَافِرُ نَفْسَهُ إِلَی الْأَرْضِ وَ قَالَ هَذِهِ سِیرَهُ أَهْلِ الدِّینِ فَقَبَّلَ قَدَمَهُ وَ أَسْلَمَ.
روايت شده: روزی حضرت أميرالمؤمنین عليه السلام با یکی از مشرکان میجنگيد.
در اثنای جنگ مشرک گفت: ای علی بن ابی طالب، شمشيرت را به من ببخش! در همان لحظه حضرت شمشیر را به سوی او افکند.
مرد مشرک با تعجب گفت: ای پسر ابوطالب! آيا در چنين موقعيّتی شمشيرت را به من می بخشی ؟!
حضرت فرمودند: تو از من در خواست کمک و بخشش نمودی، و رد کردن سائل از کرامت به دور است.
آن مرد مشرک خود را به زمين انداخت، و گفت: اين است اخلاق و روش اهل دین.
آنگاه قدم های امیرالمؤمنین عليه السلام را بوسید و اسلام آورد.
بحارالأنوار ٫ جلد 41 ٫ صفحه 69
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_و_العن_اعدائهم
#امام_جواد_علیه_السلام
#سائل
#طلا_نقره
#درب_بزرگ
خراسان
#مدینه
#نامه
جناب «بَزَنطی» از اصحاب خاص امام رضا علیهالسلام گوید:
نامهاى از خراسان از سوى امام رضا عليهالسلام به مدینه به فرزندش حضرت جوادالائمه عليهالسلام ابلاغ شده بود كه بر فرزندش خواندم، در آن نامه آمده بود:
اى ابا جعفر! باخبر شدم كه غلامان به هنگام بيرون رفتنت از خانه، تو را از درب كوچك بيرون مىبرند و اين به جهت بُخلى است كه آنان دارند و دوست دارند از دست تو خيرى به كسى نرسد.
فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ
به خاطر حقّى كه بر تو دارم! مى خواهم ورود و خروج تو جز از درب عمومى نباشد،
وَ إِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ إِلَّا أَعْطَیْتَهُ
وقتى خواستى بيرون روى، به همراهت طلا و نقره بردار، و هر كه از تو درخواست كمك نمود، به او احسان كن...
عيون أخبار الرضا عليهالسلام،ج۲ ص۷
الا ای مظهر جود خدایی
جوادی، حضرت اِبنُ الرضایی