#مجلس_روضه
#وقایع_عاشورا
#جمع_شیعیان
#قرن_سوم
#مسجدکوفه
نجاشی با سند خود از احمد بن یحیی نقل کرده است:
در مسجد جامع [کوفه] وارد شدم تا نماز ظهر بخوانم. پس از نماز، حرب بن الحسن و جماعتی از اصحاب را دیدم که نشستهاند. پس به سوی ایشان رفته و سلام کرده و نشستم...
پس ایشان، امام حسین علیه السلام و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند، و پس از آن، زید بن علی و آنچه بر او گذشته بود را یاد کردند...
أخبرنا محمّد بن جعفر المؤدّب قال: حدّثنا أحمد بن محمّد قال: حدّثني أبو جعفر أحمد بن يحيى الأودي قال:
دخلتُ مسجد الجامع لأصلّيَ الظهر، فلمّا صلّيتُ رأيتُ حربَ بن الحسن الطحّان وجماعةً من أصحابنا جلوساً، فمِلتُ إليهم، فسلّمتُ عليهم وجلستُ... فذكروا أمرَ الحسين بن عليّ عليهما السلام وما جرى عليه، ثم من بعدُ زيد بن عليّ وما جرى عليه...
(رجال النجاشيّ، ص۴١)
#کاش_شبی_درحرمت_گریه_کنم.
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_حسین علیه السلام
#اقامه_نماز
#نگاه_به_صورت
وقتی حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها به سنی رسیدند که میتوانستند مقابل پروردگار برای نماز بایستند و دعا و قنوت و نماز به جای آوردند،
(کانَتْ لا تُقیمُ لِلصَّلاةِ بَعدَ اِتمامِ الاَذان، الّا بَعدَ النَظَرِ اِلیٰ وَجهِ اَخیها الاِمامِ الحُسین علیهالسلام )
بعد از اذان، نماز را اقامه نمیکردند جز بعد از نظر به صورت برادرش حسین علیه السلام؛
الخصائص الزینبیه،جزائری، ص٢۴٠
حسب این نقل ، چه زیبنده و بجاست که محبین قبل از اقامه نماز و بعد از اذان ، یه سلام به ساحت مقدس ابی عبدالله علیه السلام داده و نماز را ببندیم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه
#زیارت _کربلا
#حجاج_ثقفی ولدالزنا
#الونک_فرات
#قتله_کربلا
#اتش_ در_آب
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَمِّهِ قَالَ: لَمَّا خِفْنَا أَیَّامَ الْحَجَّاجِ خَرَجَ نَفَرٌ مِنَّا مِنَ الْکُوفَهِ مُسْتَتِرِینَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُمْ فَصِرْنَا إِلَی کَرْبَلَاءَ وَ لَیْسَ بِهَا مَوْضِعٌ نَسْکُنُهُ فَبَنَیْنَا کُوخاً عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ وَ قُلْنَا نَأْوِی إِلَیْهِ فَبَیْنَا نَحْنُ فِیهِ إِذْ جَاءَنَا رَجُلٌ غَرِیبٌ فَقَالَ أَصِیرُ مَعَکُمْ فِی هَذَا الْکُوخِ اللَّیْلَهَ فَأَنَا عَابِرُ سَبِیلٍ فَأَجَبْنَاهُ وَ قُلْنَا غَرِیبٌ مُنْقَطَعٌ بِهِ فَلَمَّا غَرَبَتِ الشَّمْسُ وَ أَظْلَمَ اللَّیْلُ أَشْعَلْنَا وَ کُنَّا نُشْعِلُ بِالنِّفْطِ ثُمَّ جَلَسْنَا نَتَذَاکَرُ أَمْرَ الْحُسَیْنِ وَ مُصِیبَتَهُ وَ قَتْلَهُ وَ مَنْ تَوَلَّاهُ فَقُلْنَا مَا بَقِیَ أَحَدٌ مِنْ قَتَلَهِ الْحُسَیْنِ إِلَّا رَمَاهُ اللَّهُ بِبَلِیَّهٍ فِی بَدَنِهِ فَقَالَ ذَلِکَ الرَّجُلُ فَأَنَا کُنْتُ فِیمَنْ قَتَلَهُ وَ اللَّهِ مَا أَصَابَنِی سُوءٌ وَ إِنَّکُمْ یَا قَوْمِ تَکْذِبُونَ فَأَمْسَکْنَا عَنْهُ وَ قَلَّ ضَوْءُ النِّفْطِ فَقَامَ ذَلِکَ الرَّجُلُ لِیُصْلِحَ الْفَتِیلَهَ بِإِصْبَعِهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ کَفَّهُ فَخَرَجَ نَادّاً حَتَّی أَلْقَی نَفْسَهُ فِی الْفُرَاتِ یَتَغَوَّثُ بِهِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْنَا یُدْخِلُ رَأْسَهُ فِی الْمَاءِ وَ النَّارُ عَلَی وَجْهِ الْمَاءِ فَإِذَا أَخْرَجَ رَأْسَهُ سَرَتِ النَّارُ إِلَیْهِ فَیَغُوصُهُ إِلَی الْمَاءِ ثُمَّ یُخْرِجُهُ فَتَعُودُ إِلَیْهِ فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ دَأْبَهُ حَتَّی هَلَکَ.
عموی محمّد بن سلیمان می گوید: در زمان حَجاج که ما از زیارت امام حسین علیه السّلام خائف بودیم، من با چند نفر از آشنایان به طور مخفیانه متوجه کربلا شدیم. در کربلا مکانی نبود که ما سکنا بگیریم! بنابراین یک آلونک در کنار فرات ساختیم. در آن حینی که ما میان آن بودیم، ناگاه مرد غریبی آمد و گفت: من مسافرم، می خواهم امشب با شما در میان این آلونک باشم. ما پذیرفتیم و گفتیم: شخص غریبی است که چاره ای ندارد. وقتی آفتاب غروب کرد و تاریکی شب جهان را فرا گرفت، ما مشعل نفتی خود را روشن کردیم. سپس نشستیم و درباره جریان شهادت و مصیبت امام حسین علیه السّلام و آن افرادی که آن حضرت را دوست داشتند گفتگو کردیم. ما گفتیم: احدی از قاتلین امام حسین علیه السّلام باقی نماند، مگر این که خدا بدن او را دچار بلایی کرد! آن مرد غریب گفت: من از آن گروهی هستم که امام حسین علیه السّلام را کشتند. به خدا قسم که هیچ گونه ناراحتی دچار من نشده. ای گروه! به خدا قسم که شما دروغ می گویید. ما چیزی به او نگفتیم، تا این که روشنایی مشعل ما ضعیف شد. آن مرد برخاست تا فتیله مشعل را با انگشت خود درست کند. ناگاه کف دستش آتش گرفت. او برخاست و به طرف فرات فرار کرد و خویشتن را در آب فرات انداخت و از آب فرات استغاثه نمود. به خدا قسم ما می دیدیم او سر خود را زیر آب می کرد و آتش همچنان روی آب بود. هنگامی که سر خود را از آب خارج می کرد، آتش به سرش سرایت می نمود و او را زیر آب می کرد. وقتی سر خود را از آب خارج می کرد نیز آتش به سوی او حمله ور می شد. وضع وی همچنان بود تا هلاک شد!
بحار الانوار ، ج ۴۵ ، ص ۳۰۷
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#کاش_شبی_درحرمت_گریه_کنم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه
#تاسوعا
#روز_محاصره
#خیام_أبا عبدالله صلوات الله علیه
إمام صادق علیه السّلام ضمن روایتی فرمود ؛
تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ رَضِیَ الله عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ ، وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا ، وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ الله عَلَیْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِیَ الله عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحُسَیْنَ نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ. بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ.
تاسوعا روزى است كه إمام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را بر آن حضرت تنگ کردند. إبن مرجانه و عمر بن سعد لعنهما الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند. در آن روز إمام و يارانش را ضعیف شمرده و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى برای إمام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیف شدهٔ غریب.
کافی ۴ / ۱۴۷ ، حدیث ۷
#کاش_شبی_درحرمت_گریه_کنم.
#اللهم_العن_ابابکر_عمر_عثمان_عایشه
هدایت شده از 🔰 گفتار های ماندگار🔰
23.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 گفته شده است که در منطقهای از پاکستان تنها دو خانواده شیعه ساکن هستند، در روز هشتم محرم این عاشقان حضرت سیدالشهداء دسته عزای ۵ نفره راه انداختهاند و حسین حسین گویان مظلومیت حضرت ابی عبدالله الحسین سلام الله علیه را به نمایش گذاشته اند، بیش از ۵۰ پلیس ، مردان این دو خانواده را همراهی می کنند تا از تعرض تکفیری های وهابی ، در امان باشند.
درود بر این همت و سوگواری خالصانه.
هدایت شده از 🔰 گفتار های ماندگار🔰
🟢 ...از شنیده ها...
(( ..من جرأ ت نمیکنم که برای عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام حد ومرزی قائل بشم))
---------------------------------------
جناب حجة الاسلام آقای سید محمد رضا طباطبایی ، نوه دختری مرحوم حضرت آیت الله آقای حاج میر سید علی بهبهانی قدس سره، نقل کردند ازجناب حجة الاسلام شیخ مصطفی بهرهمن ازخطباوروحانیون سرشناس اصفهان که:
آن زمانی که مرحوم آیت الله بهبهانی سالی ۶ماه،تابستانها به اصفهان تشریف می آوردند، و یک سالی مصادف شد با دهه محرم که در آستانه ماه محرم آقایان مسئولین هیئات اصفهان و بعضی از علما خدمت ایشان مشرف میشوند و از ایشان درخواست نصیحت و راهنماییهایی درباره عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام میخواهند، از جمله به ایشان عرض میکنند که:
حد ومرز درعزاداری امام حسین علیه السلام چیست؟
ایشان در جواب میفرمایند:
(( من برای عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام، جرأت نمیکنم حد و مرزی قائل بشوم،))
(بعدایشان این داستان رانقل فرمودند)
که درقدیم دربهبهان مرجع تقلیدوعالمی باتقواداشتیم به نام شیخ بهبهانی،
ودر بهبهان ما رسم بود که ماه محرم قبل ازشروع مراسم طبال ها طبل میزدند و مردم جمع می شدندبرای عزاداری،
یک سال این عالم جلیل القدر اعلام فرمودند که نباید طبل بزنید مردم هم آن سال امتثال امر ایشان نمودند و طبل نزدند و آن سال، رونق عزاداری نسبت به سال های گذشته یک مقداری کمترشد،
تا شب هفتم محرم که رسید، این عالم جلیل القدر در خواب و عالم رؤیا می بینند که محضر حضرت سیدالشهدا علیه السلام شرفیاب شده اند،سلام کردند، و بعد میبینند که حضرت از ایشان روی برگردان هستند علت را سؤال میکند و آن حضرت میفرمایند :
«چکارداشتی که بگویی طبل نزنند»
این عالم جلیل عذرخواهی میکند,بعدحضرت باتیغی که دردستان مبارکش داشت بالای ابروی ایشان را خراشی دادند، ایشان از خواب بیدارمیشوند و می بینند که ازبالای ابروی ایشان خون جاریست، که مجددا دستوردادندطبل بزنند،
نکته جالب این است که هر سال شب هفتم محرم خودبه خود همین صحنهٔ _ خون آمدن از بالای ابروی ایشان _ تکرار میشد تا وقتی آن عالم زنده بودند .
خوانندگان عزیز، این سرگذشت عجیب ، باعث بیداری غفلت زدگان میباشد .خداوند به ما و شما توفیق عزاداری هرچه بیشتر عنایت بفرماید
📚 از مجموعه : {{ از..شنیده ها }}
اثر:استاد محمد صادق امیدواری خراسانی
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar