eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
738 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
209 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕋 پیشوای مذهب از نگاه علمای اهل سنت ✍ فاطمه علی زاده علی آبادی ▪️امام جعفر صادق (علیه السلام) ششمین نور از حلقه های نورانی به هم پیوسته ائمه اطهار (علیهم السلام) است که همه آن ها متصل به معدن وحی الهی اند. در علو مقام ومنزلت ایشان همین بس که پدر بزرگوارشان امام محمد باقر (علیه السلام) صفت بهترین مخلوقات را به ایشان نسبت دادند و فرمودند: « هذا خیر البریه»١ ▪️درباره عظمت امام صادق (علیه‌السّلام) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن گفته شده است، بلکه دراین باره جمع کثیری از بزرگان اهل سنت نیز لب به سخن گشوده‌اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، و صاحب نظران زبردست در باره برجستگی‌های علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام همام بسیار سخن گفته‌اند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به بیان دیدگاه‌های برخی از علما و امامان مذاهب اهل سنت به طور خلاصه و گزینشی پرداخته خواهد شد. 🔸ابوحنیفه پیشوای فرقه حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام صادق علیه‌السّلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه‌السّلام اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رایت افقه من جعفربن محمد و انه اعلم الامه» و نیز گفته است: اگر جعفربن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حج‌شان را نمی دانستند. ٢ 🔸مالک بن انس از پیشوایان اهل سنت، مدتی نیز افتخار شاگردی امام صادق علیه‌السّلام نصیبش شد درباره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق علیه‌السّلام چنین می‌گوید: «مدتی به حضور جعفربن محمد می‌رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی برلب هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به میان می‌آمد، رنگ رخساره‌ جعفربن محمد به سبزی و سپس به زردی می‌گرایید. در طول مدتی که به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می‌برد، یا او را درحال نماز خواندن می‌دیدم و یا در حالت روزه داری و یا در حالت قرائت قرآن. من ندیدم که جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که زیر پای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمی داشت وزیر پای من می‌گستراند.٣ همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه‌السّلام می‌گوید: «ما راءت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفربن محمد» هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، مردی که با فضیلت تر از جعفربن محمد باشد. ۴ 🔸 ابوبحر جاحظ بصری» نیز از دانشمندان مشهور اهل سنت قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه‌السّلام بیان داشت: جعفربن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پرکرده است و گفته می‌شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است. ۵ 🔸ابن خلکان نیز درباره امام صادق علیه‌السّلام آورده است: « او یکی از امامان دوازده گانه امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد» . همو می‌نویسد: امام صادق (علیه‌السّلام) در صنعت کیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره مند بود، ابوموسی جابربن حیان طرطوسی، شاگرد او بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفربن صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. ۶ 🔸 «ابن حجر عسقلانی» درباره امام صادق علیه‌السّلام می‌گوید: «جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است بسیار راست گفتار.» _________________ ١_ الکافی، ج 1، ص 307 ٢_ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، طبع قم، نشراسلامی، ج۲، ص۵۱۹ ٣_ ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص۵۲.۸. ۴_ شهید مطهری، سیری در سیره ی ائمه اطهار علیه‌السّلام، ص۱۴۹ ۵_ رساله جاحظ، ص١٩ ۶_ وفیات الاعیان، ج ١، ص ٣٢٨ ٧_ تقریب التهذیب، ص۶۸.۲۷ @AFKAREHOWZAVI
. تمام مردم مدینه آمده بودند... ✍سادات طهماسی غلغله‌ای بر پا بود. نظیرش را ندیده بودم. تمام مردم مدینه آمده بودند. قبرستان، از عاشقان و محبان اباعبدالله پر شد. تابوت، روی دستان یاران و دوستان امام وارد قبرستان شد. مردم سیاه پوش، با چشمانی نمناک و اشکی در عزای ولی خدا، عزاداری می‌کردند. مراسم خاکسپاری در اوج احترام و شکوه در حال برگزاری بود. با ضربه‌ای که خوردم، به چندین سال پيش رفتم. همه جا غرق در سکوت بود. چند نفر با سرعت و مخفیانه،وارد قبرستان شدند. گویا جنازه‌ای را حمل می‌کردند. اما چرا شبانه!؟ چرا بی سر و صدا و مخفیانه!؟ بدون هیچ سر و صدا و در اوج سکوت، جنازه را دفن کردند. صبح آن روز،با سر و صدای زیاد چشم باز کردم. گویا سپاه ابرهه حمله کرده. قبرستان پر از جمعیت بود. تعداد زیادی قبر جدید،خودنمایی می‌کرد. یک نفر که خود را خلیفه مسلمین می‌خواند. قصد داشت تمام قبرهای جدید را بشکافد و جنازه یک نفر را پیدا و به آن نماز بخواند. ناگهان همسر فاطمه، وارد قبرستان شد. جلوی خلیفه ایستاد و گفت: کسی حق ندارد دست به قبرها بگذارد. وصیت فاطمه این بود که شبانه و مخفیانه به خاک سپرده شود. درست شنیدم وصیت فاطمه! مگر فاطمه از دنیا رفته بود!؟ کسی که دیشب،بی سر و صدا به خاک سپرده شد، دختر رسول الله بود!؟ به رفت و آمد و گریه‌های روزانه‌اش عادت کرده بودم. بعد از رحلت پدرش، هر روز به قبرستان می‌آمده. از دوری و فراق پدر ناله می‌کرد. چه شب‌هایی که فرزندان فاطمه در فراقش گریه کردند و علی از این داغ، قد خمید. در همین افکار بودم. یک نفر، با یک یا علی بلندم کرد و بالای قبر زمینم گذاشت. با خطی خوش، روی سینه سخت و ستبرم حک شد قبر صادق آل محمد. که گفته سنگ، قیمت پیدا نمی‌کند!؟ @AFKAREHOWZAVI
. جلوه‌‌ای از نور خدا ✍زينب نجیب نور چیزی است که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد. اگرچه، اولین و ساده‌ترین تجربه ما از نور، همان نور حسی است و در عرف عام غالبا از نور همان معنا را می‌فهمیم؛ ولی ویژگی "ظاهر بالذات و مظهر للغیر" اعم از نور حسی است. حقیقت نور باید چیزی باشد بی‌عیب و نقص، بدون محدودیت، و در یک کلام در ذات خودش ظاهر باشد و مظهر غیر. مانند عقل، علم، ایمان، قرآن، پیامبر، امام، هدایت و از همه نزدیک‌تر، ذات حضرت حق...«و بنور وجهک الذی اضاء له کل شئ» اینها همگی مصادیق نوراند در قرآن، که به‌عنوان نور حقیقی، از آن‌ها نام برده شده و رفع سرگردانی و ظلمت، ایجاد روشنی و وضوح، و تعیین راه و هدف، از لوازم آن‌هاست. حال به این تصویر بنگریم تلاش این وهابیان شیطان‌صفت، مادی مسلک، ظاهربین وکوته‌فکر، برای تاریک نشان‌دادنِ حقیقت نور، بیشتر شبیهِ بازی ابلهان است که می‌خواهند خورشید را زیر تپه‌ای از خاک مدفون کنند. آن‌ها خود چنان زیر خروارها ضلالت و گمراهی، دفن شده‌اند و قادر به دیدن روشنایی نیستند، که می‌پندارند؛ نور و گرمای خورشید را توانسته‌اند، خاموش کنند. غافل از آنکه خود خاموشند. چند چراغ دست‌ساز بشری، چنان چشمان کورشان را پر کرده و آن‌ها را مست و لایعقل نموده که تصور می‌کنند، پرتاب مشتی خاک به‌سوی خورشید، از نور او می‌کاهد. آن‌ها نمی‌دانند که خورشید نیز روزی شهادت خواهد داد که اگر اولاد فاطمه سلام الله علیها نظر نکنند؛ او نیز به تاریکی و سردی خواهد گرایید. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖 رییس مکتب تشیع، مرد مبارزه و تشکیلات ✍آمنه عسکری منفرد مبارزه، مقاومت و ایستادگی برای رسیدن به اهداف والای الهی جزءجدانشدنی برنامه زندگی فردی و اجتماعی مبارزین الهی، در طول تاریخ بشریت از ابتدای خلقت بشر بوده است. همچنین برای تحقق اهداف والای حکومت الهی اسلام و برچیده‌شدن حرکت و سلطه‌ی طواغیت از عالم، به عنوان یک اصل مهم دعوت پیامبر و امامان شیعه به شمار می‌رود. در این زمینه، عصر امام صادق (علیه‌السلام) یکی از طوفانی‌ترین ادوار تاریخ اسلام بشمار می‌رود، چراکه اغتشاشات و انقلاب‌های پیاپیِ گروه‌های متعدد بر علیه حاکمان وقت بسیار چشمگیر بوده‌است، از جمله؛ شورش (حارث بن سریج) از آزادی‌خواهانی که در سال ۱۱۶ هجری علیه حکومت مروانیان که در خراسان قیام کرده و مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبر فراخواند ( وسائل الشیعه، ج ۱۱)، همچنین قیام (زیدبن‌علی) که در سده ۲۱ هجری در کوفه اتفاق افتاد و با انگیزه‌ی دعوت به قرآن و سنت پیامبر و مبارزه با ستمگران و حمایت از مستضعفان و دفاع از حریم امامت بوده‌است (تاریخ طبری، ج۶). دراین‌میان بنی‌عباس هم با تکیه بر شعارهای علویان و حمایت مردمی که از ستم حکومت بنی‌امیه به ستوه آمده بودند حکومت را بدست گرفتند. اما در بازه‌ی زمانی کوتاهی پس‌از به قدرت رسیدن، چهره‌ی ضداسلامی و ضدمردمی خود را برملا کردند. همین امر مخالفت و شورش‌های مردمی چون شورش مردم مصر و قیام نفس زکیه در مدینه را به‌دنبال داشت. در این مقطع زمانی امام صادق (علیه السلام) که از اوضاع آشفته‌ی خلافت اموی برای شروع نهضت فرهنگی خود استفاده کرده بودند، برای حسن انجام رسالت خود، با استفاده از پوشش تقیه و کناره‌گیری از مناقشات سیاسی در راستای امامت خویش، به دعوت از مسلمین و پاسداری از آرمان‌های اسلام پرداختند. دراین‌راستا مبارزات امام صادق دو بُعد داشت؛ یکی نفی امامت حکمرانان معاصر با شیوه‌های گوناگون، از جمله معرفی موضع باطل و ضد اسلامی خلفا و کارگزارانشان که باعث شد پیروان امام از مساعدت خلفا دست برداشته و مشروعیت دستگاه خلافت را نفی کنند. دوم این‌که امام صادق (علیه السلام) که خود را جانشین پیامبر و پیشوای امت اسلام معرفی کرده بودند، متناسب با شرایط سیاسی جامعه و موقعیت و نیاز مخاطبان، گاه در حضور طاغوت‌های زمان و گاه در برابر توده‌های مردم به شیوه‌های متعدد به روشنگری می‌پرداختند. لذا در عصر امام ششم شیعیان که یکی از دوران‌های طلایی در تاریخ تشیع می‌باشد، باوجود فشار گسترده‌ی سیاسی حکام اموی و عباسی تشیع گسترش چشمگیری پیدا کرد. چنان‌که حضرت توانستند فقه و کلام شیعه را توسعه داده و با تربیت شاگردانی متبحر چون هشام بن حکم و هشام بن سالم، اصول و مبانی علوم حدیث، تفسیر و علم کلام را روشن کنند، تا جایی که مذهب شیعه بنام «مذهب جعفری» شهرت یافت. «امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه السلام)...؛ در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا ‌کردند که معارف اهل بیت را ـ یعنی معارف اسلام ناب را ـ به دلهای مشتاق و تشنه‌لبان برسانند. اشتباه است اگر کسی ‌خیال کند همه‌ی آن هزاران نفری که از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، ‌بسیاری بودند که به امامت امام صادق ـ آنچنانی که شیعه معتقد است ـ معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف ‌اسلامی که در اختیار آن بزرگوار بود استفاده می‌کردند. در روایات ما بسیار است روایاتی که راویان آنها از اهل سنتند ـ از ‌غیر شیعه هستند ـ اما از حضرت ابی عبدالله الصّادق نقل می‌کنند و روایت می‌کنند.» (بیانات رهبر انقلاب، ‌۱۳۸۷/۰۱/۰۱) نکته حائز اهمیت این است که به فرموده‌ی رهبر انقلاب، زمانه در دوران امام صادق (علیه‌السلام) یک فرصت در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کاری کنند که پایه‌های معرفت اسلامی صحیح در جامعه، آن‌چنان مستحکم بشود که تحریف‌ها دیگر نتواند این پایه‌ها را از بین ببرند.» (بیانات رهبر انقلاب ، ۷آذر ۸۴).زیرا ایشان مرد مبارزه‌ی دائمی، پیگیر و دامنه‌دار بودند. مبارزه‌ی دائمی برای به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. این در حالی است که بُعد حرکت سوم امام صادق (علیه السلام) بعد حرکت تشکیلاتی ایشان بود. تشکیلات عظیمی از مؤمنانِ طرف‌دار جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام که از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا ادامه داشت به‌طوری‌که پیام امام را در سراسر افق عالم اسلام به گوش مردم می‌رساندند. همچنین به‌خاطر حضور وکلا و نمایندگان ایشان در تمام نقاط وجوهات و بودجه برای ادامه مبارزات سیاسی عظیم اسلامی فراهم می‌آمد. 🔗ادامه متن در کانال نویسنده @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آیا یادمرگ باعث ناامیدی می‌شود؟ ✍زهرا نجاتی بعضی پدرها و مادرها، فکر می‌کنند اگر چندقسمت زندگی پس از زندگی ببینند، اگرهرهفته یا هرچند هفته به امواتشان سر بزنند، یا اگر روضه گوش کنند، یا به هرطریقی یاد اموات کنند، ممکن است افسرده شوند! اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که بخشی از افسردگی ما ناشی از ترس است و بخش اعظم ترس ما ناشی از جهل. عده‌ای از ما، معلومات کمی نسبت به مرگ داریم. از زیاد کردن آنها هم به خاطر حرف زدن از مرگ، می‌ترسیم. در واقع بیشتر ترس‌های ما، به همین دلیل هستند. ما از موهومات، می‌ترسیم. از چیزهایی که هم می‌دانیم_ در واقع نامی از آنها شنیده‌ایم_ و هم نمی‌دانیم چون داده‌های درهم و اندک داریم. بنابراین، راه مبارزه با بخشی از افسردگی و بخشی از ترس‌هایمان، آگاهی است. آگاهی عالمانه، نه خرافی. به همین دلیل است که یاد مرگ و آگاهی از عالم آخرت، انسان را دچار افسردگی نمی‌کند. بلکه اگاهی از حقیقت روح و واقعیت مرگ و آنچه در عالم دیگر برای روح ابدی و جاودانه انسان رخ می‌دهد و توجه به این نکته که نابودی برای انسان وجود ندارد بلکه وقتی انسان پا به این جهان گذاشت، ابدی خواهد بود، به ازبیت رقتن ترس از مرگ،کمک می‌کند. در مورد نوجوانان و کودکان نیز همین‌طور است. 🔹نکته دیگر این است که ما به بعضی موضوعات افسردگی آور دیگر توجه نمی‌کنیم، مثلا موسیقی‌هایی که باب شده و همه در وصف عاشقانه‌های به کام رسیده و ناکام هست، بی برو برگرد موجب افسردگی است. چه از باب تجدید خاطرات برای کسانی که عزیزی از دست داده‌اند، چه از باب احساس ناکامی برای کسانی که تجربه عشق موفقی نداشته‌اند. و واقعیت جامعه ما به خصوص در مورد نوجوانان، حاکی از اعتیاد این نسل، به این جنس موسیقی است. آن هم در شرایطی که موسیقی حتی اگر عاشقانه باشد، می‌تواند با تحریک و تشدید احساسات، منجر به بازخوردهای منفی حتی به شکل‌های دیگر هیجان، از جمله هیجان جنسی باشد. بنابراین شناخت و آگاهی درست از منابع ترس و استرس، می‌تواند راهی به کاهش ترس و اضطراب داشته باشد..یاداوری توام با آگاهی صحیح و به اندازه، نقش بسزایی در خودکنترلی و نیز تنظیم روابط انسان با خدا و انسان با اجتماع دارد. برای همین است که اتفاقا در دین به یاد مرگ،خیرات اموات،فراموش نکردن آنها، رفتن به زیارت اهل قبور تاکید شده است. @AFKAREHOWZAVI
. تاریخ دقیق روز جهانی ماما در تقویم میلادی مصادف با ۵ می ۲۰۲۴ است. ♡ماما ضربان قلب آینده را می‌شنود.♡ ☆تبریک ویژه به ماما و نویسنده‌ی محترم گروه تحریریه مجتهده امین، سرکار خانم اشرف پهلوانی قمی @AFKAREHOWZAVI
. انتشار یادداشت سرکار خانم خالقی با عنوان "واکسینه‌کردن آینده‌سازان با الگوهای قهرمان" در فارس نیوز👇 https://farsnews.ir/Viewpoint_Plus/1714722504337900612 @AFKAREHOWZAVI
«زنجیرهای ناگسسته» ✍زهرا سادات شمس دو ساعت و ۴۵ دقیقه فیلم می‌بینی، شخصیت حرص درار و منفور فیلم تمام نمی‌شود. یعنی کشته هم می‌شود، دلت خنک هم می‌شود اما تمام نمی‌شود لعنتی! «استیون» از آن شخصیت‌هایی ست که می‌خواهی با دستان خودت خفه‌اش کنی که البته قهرمان فیلم به زیبایی از خجالتش در می‌آید. برده سیاه خوش خدمت و معادل کاسه داغ‌تر از آش! انقدر برده که حتی از ارباب سفیدش هم سختگیرتر است. فیلم «جانگوی زنجیر گسسته» را می‌گویم. فیلم خوبی ست و چند بار دیدنش هم خالی از لطف نیست. سکانس های تماشایی و جذاب کم ندارد. سکانس شام در خانه ارباب «کلوین کَندی» تفسیرِ تصویری سخنرانی معروف «شهید مالکوم ایکس» است: آنجا که با صلابت و قوی درباره برده خانگی و برده مزرعه صحبت می‌کند. «استیون» نمونه کامل یک برده خانگی است. تمام حواسش به منافع ارباب است. بقیه سیاهان را تنبیه می‌کند یا حتی می‌کشد تا مبادا منافع ارباب به خطر بیفتد. تمام هوش و ذکاوتش را برای منافع ارباب به کار می‌گیرد و ارباب را راهنمایی هم میکند که مبادا گول بخورد! «برومهیلدا» و «جانگو» بردگان مزرعه‌اند. همان‌ها که برای آزادی خطر می‌کنند، شکنجه می‌شوند و حتی حاضرند کشته شوند تا از زنجیر اربابان سفید رها شوند. حدود شصت سال از شهادت مالکوم ایکس و دوازده سال از اکران فیلم گذشته و بردگان خانگی هنوز بین ما زندگی میکنند و این روزها که فلسطین بزرگترین و مهم‌ترین مسئله جهان شده، دارند کم کم خودشان را نشان می‌دهند. آن دختر ایرانی که از تحصن دانشجویان آمریکایی ناراحت است و پرچم فلسطین و چفیه را توهین به مجسمه «جورج واشنگتن» می‌داند، یک نمونه خوب برای بردگان خانگی است. مثل «استیون» نگران به خطر افتادن منافع ارباب است. بغض میکند و ناراحت است که چرا به ارباب احترام نمی‌گذارند. بردگان خانگی که منافع ارباب را به همه چیز ترجیح می‌دهند، شخصیت‌های منفور تمام تاریخ که تمام هم نمی‌شوند لعنتی ها! شرف و آزادیشان را خرج به بند کشیده شدن خودشان می‌کنند. آخر فیلم «جانگو» رهایی، امید و زندگی است. ارباب و برده خانگیش کشته می‌شوند و قهرمان‌ها به رستگاری می‌رسند. البته که هزینه زیادی هم داده اند. حالا که بردگان خانگی این روزها دارند خوب دم تکان میدهند و بدجور به جان دنیا افتاده‌اند؛ پایان ما هم رهایی، امید و زندگی است انشاءالله. @AFKAREHOWZAVI
. آدم باید نارنج باشد(امثال و حِکَم) ✍طیبه فرید شربت را میریزم توی لیوان و‌ آب را می ریزم روی سرش.باهمه غلظتش در برابر فشار آب متلاطم می شود . با قاشق دسته بلند شربتخوری نه، با دم دست ترین شی که چاقوی کره خوری است همش می زنم .استادی داشتم که با پیچ گوشتی چایش را حل می کرد.باخودکار هم دیده بودم نسکافه هم بزند.نمی دانم زیادی دلش پاک بود یا زیادی بی حوصله...پالپ های نارنج دور حفره ی خالی حرکت دورانی چاقو با سرعت نور می چرخند.توی دلم بهشان می خندم!دارند دور حفره پوچ می چرخند.چاقوی کره خوری که سرعت می گیرد پالپ ها هم عجله می کنند .....همه با هم دور هیچی می چرخند. این اولین و آخرین جیره شربت نارنج امسال است.خانم جان هرسال با نارنج های باغچه شربت درست می کند.به همه می دهد ،به بچه‌های خودش هم.توی خانه‌ما از بس طرفدار ندارد خیلی طول می کشد تا تمام شود.من عاشقش هستم.دست و پایم که مور مور می کند و سر انگشت اشاره دست راستم که از زیر پوست قُلُپ قُلُپ می کند انگار لوله آبی که گیر افتاده، یک لیوان می خورم درست می شوم.نارنج و مشتقاتش طبع ریح‌دارد .سرعت و حرکت خون را تنظیم می کند‌.خیلی ها از وجود ریح بی خبرند!نمی دانند اگر ریح‌توی تن آدم‌نباشد چه مصیبتیست!همه فکر می کنند آدم‌توی چهار تا طبع خلاصه می شود... دیگر چاقو را توی لیوان حرکت نمی دهم.پالپ نارنج ها یکی دو دور می چرخند و توی آب پخش و وپلا می شوند. همان استادمان که چایی اش را با پیچ‌گوشتی و خودکار حل می کرد به من می گفت: _چرا می روی دنبال تدریس؟برو تبلیغ!مجبوری رشد کنی و مطالب جدید بخوانی.صدبار یک چیز را درس میدهی؟خب برو چیزهای جدید بخوان حرف های جدید بزن..... به او نگفتم دارم تلاش می کنم ساختار آموزشی را به هم بزنم .دارم خودم را می کشم که منطق را زنانه تدریس کنم .یکجوری که دخترها از عهده درست فکر کردنشان بر بیایند.حس کنند درس به دردشان‌خورده...آخر ترم نگویند خب که چی چهار واحد دیگر گذاشتیم روی واحد‌های قبلی مان......منطق و فلسفه ای که تویش ریح نباشد به چه دردی می خورد؟ اصلا زن ها چون عاطفی ترند باید منطق را با متدولوژی متفاوتی برایشان گفت.باید یک‌جوری گفت که ریحش بیشتر باشد و توی عروق روح زنانه شان حرکت ایجاد کند!روح زنانه!!! یک نفر پارسال ثابت کرده بود روح هم زنانه و مردانه دارد!من که باورم نمی شود.روح وقتی به طرف کمال می رود دیگر جنسیت بودن را حس نمی کند. بی خیال.... یک لیوان شربت این‌همه آسمان ریسمان سر هم کردن نمی خواست ،شربت را سر می کشم.....القصه خدای محمد مدد کند دور چیزهای تو خالی نگردیم و چشممان به چاقوی کره خوری و پیچ گوشتی و خودکار نباشد.کاش اصلا در دایره خلقت شربت نباشیم که در جریان کلی زندگی حل شویم. البته شربت نارنج قیاس مع الفارق است.نارنج در هر صورتی ریح دارد.چه در مقام میوه ی سر شاخه ،چه در مقام شربت توی لیوان. البته نارنج بودن کافی نیست کاش حالا که انگیزه دانمان کار می کند دور چیزهای توخالی نچرخیم... امیدست حی لایموت دُرُستمان کند . @AFKAREHOWZAVI
. من و پایان نامه ۱ ✍نرگس سلیمانی با ناراحتی اطرافت را نگاه می‌کنی و جایی خیلی دورتر ازکلاس‌های درسِ همیشگی‌ات، درست در یک قدمی آشپزخانه به حال این روزهایت فکر می‌کنی . مسئله‌های پژوهشی موردعلاقه‌ات یکی پس از دیگری توسط اساتید دغدغه‌مندترت، رد شده‌اند وحالا موضوعی را برای خود مسئله ومحل سوال کرده‌ای که نمی‌دانی چقدر جایِ کار دارد! ازشدت گردش در سایت گنج و نورمگز و... چشم‌هایت پیشینه‌یاب شده‌اند اما بیشتر از این که دنبال مقاله یا پایان نامه همسو با موضوعت باشی، باکوچکترین تصور و یادآوریِ آدم‌های اطراف، حس پیشینه یابیت غلبه می‌کند و ریز و درشت رفتار آنها از ابتدای آشنایی تا این زمان، جلوی چشمهایت می‌آید . بر پرش ذهن این روزهایت غلبه پیدا می‌کنی و با حالی پریشان‌تر از همه اوقات طلبگی‌ات و باسوال ذهنی که بیشتر از همیشه ذهنت رابه بن بست رسانده، به تصویر بالا می رسی به جناب جاحظی که درمیان یکی از پیشینه های کار تو!!،جواب سوال ذهنی‌ات را داده است و تو را از حالت شِبه بن بستی در می آورد... "زیان بخش‌ترین اندیشه برای دانش آنست که گویند: گذشتگان چیزی برای جستجو تحقیق آیندگان باقی نگذارده اند، زیرا که این اندیشه همت وتوان افراد رادر جست وجو سست می‌کند." @AFKAREHOWZAVI
. باران ✍پورسعید باران که می‌بارد، همیشه یاد تو می‌افتم..یاد تو، یاد چشم های پرفروغت... یاد نوجوانی‌ام و آن‌همه عشق...باران مرا یاد تو می اندازد، حتی با اینکه سالها از رفتنت گذشته... نمی‌دانم چرا؟ فلسفه اش را نمی‌دانم! اینکه از کجا این حس شروع شد را یادم نیست! الان که فکر می‌کنم با خودم می‌گویم شاید چون باران در عمق وجودش غمی را نشان می‌دهد. غمی که باعث شده ابر را به گریه دربیاورد و اسمش بشود باران و سرازیر شود بر سر دنیاو مردمش... وجه مشترک من و ابر،گریه های ما بود.وقتی غمی عمیق قلبمان را چروک و زخمی کرد...آن‌وقت هردو گریه کردیم من برای تو و ابر برایِ.... باران مرا یاد تو می اندازد. یاد ازدست دادنت و یاد گریه های دلتنگی و غم برای رفتن تو... آدم ها می‌روند بجایی که باید بروند..آنجا که تا ابد، قرارِ زندگی و جاودانگی دارند، اما آنها که هنوز نرفته اند با دلتنگی و یادها چه کنند؟ با عطرها و خاطره ها چه کنند؟ با بوی باران و خاطره ی چشم ها چه کنند؟ هر باران باز تورا بیادم می آورد و تمام آن روزها و شب های بی قراری و دلتنگی و... بمن بگو با گریه ی ابرها چه کنم؟ با باران چه کنم؟ (از دل برآمده درشبی بارانی) @AFKAREHOWZAVI