اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
دوست دارم که بیایم حرمت بنشینم دل سیر... بنشینم آرام در هیاهوی حرم گم بشوم و بگویم از درد... و بگویم
زندگی دلهرهی کارگر شبکار است
وقت رفتن سر کار
و شبیه پرِ در باد رها...
میرود دم به دمش رو به فنا
پیچش یک دل تنگ
موقع وحشت و تاریکی موج
وسطِ دریاها
و دل من وسط خشم دو تا موجِ شرور
مثل کفهای غمینِ وسطِ بیحالی
و پی گرمی آغوش کسی میگردم
که مرا از قفس سرد تن آزاد کند...
#بضاعت_شعری_یک_نویسنده
#شیفت_شب
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اگر کتابخوان هستید این سوالِ بهجا را ازتان میپرسم که «هیچ وقت خواندنِ کتابی توی حلقتان بوده؟!» یعنی همین قدر روی اعصاب! یعنی کتابی که هیچ جور از گلوی آدم پایین نمیرود! یعنی کتابی که به جای دو روز، دو ماه خوانده میشود!
شاید جواب بدهید «خب آدم حسابی، نخوانش... حریف خودت که میشوی؟» و باید اذعان کنم که زهی خیال باطل! قرار هم نیست به همین راحتی کنار بگذارمش. یعنی جور بشود دو بارِ دیگر هم میخوانمش ولو نفهمم!
چرا؟!
هنوز بالای یک شاهکارِ ادبیْ خدا تومان پول اِخ نکردهاید که حالِ مرا درک کنید! لاجرم با اینکه متنْ شاید قابل ترجمهی درست به فارسی نبوده و باید با زبان اصلی خواندن شود، اما به هر حال آخرین کتابِ استاد گابریل گارسیا مارکزِ صد سال تنهاییست و مهمتر از شاهکار بودنشْ پولیست که بالای آن پیاده شدهام...
#کتاب_پاییز_پدرسالار
#شیفت_شب
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
شب، سبُک بخوانید...!
#شیفت_شب
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT