اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#چهار لای انگشتهام نشتیِ لیوانِ بیکیفیت، چایی میچکاند. پیر و جوان دور هم جمعند و انتخابات را تح
#پنج
روایت پنجم را فرداشب مینویسم...
تا فرصت کنید بخوانید قبلیها را...
همینجا...
منتظرم باشید
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#پنج روایت پنجم را فرداشب مینویسم... تا فرصت کنید بخوانید قبلیها را... همینجا... منتظرم باشید
#پنج
صبح تا حالا گرفتار عکسی هستم که دیشب گرفتم، آن قدر توی فکر که همین الان که خیسوخلی با ولیعهد رسیدم کنار بخاریِ خانهی پدری، دارم باز هم بهش فکر میکنم!
خیسوخلی به اشتباهتان نیندازد که میبد دوباره و شبی به برف و باران کشیده شده، نه؛ موتوریْ با ولیعهد رفتیم توی چالهای که همسطحیِ آبش با آسفالت تاریک کوچه، کفشِ تازهواکسزدهام تا زانوی پاچهی شلوارم را به آب و گِل کشید!
تا خودِ خانهی پدری همراه ولیعهد فحشهای حزباللهی دادیم که جگرِ سوختهمان کمی خنک شود...
و دارم میروم خانهی پدریِ هدایت که ببینم چهخبرست...
#روایت_رأی
#خانهی_هدایت
#ادامه_داره...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#چهار پسرکم علیرضا، این روزها مدام از تجربهی سینهزنیش میگوید! که لباسش را بیرون آورده و چطور
#پنج
یادم باشد سر فرصت در مورد امام سجادی که پدرِ امام حسین بود، بعداً بنویسم! طلبتان...
اما ماجرای ما و امام حسین، جلوههایی دارد که دیده میشود و چیزهایی دارد که جلوی چشم نیست. یکیش همین تقویت هوش اجتماعی بچههاست. حالا هوش اجتماعی را بخواهم کتابی تعریف کنم و برایتان بازش کنم، بلد نیستم و حتی حوصلهی جستجوی ویکیپدیای آن هم ندارم...!
ولی علیالحساب این دو تا عکس را ببینید!
به تَکرار دیدهایدْ بچهها پای ثابت مراسمهای عزاداری امام حسین هستند؛ یک عمومیت عجیبی هم دارد این ماجرا که شامل حال آن بچههای لای پنبه بزرگبشوی تیتیشمامانی هم میشود، همانهایی که سنگینترین حرکتشان بلند کردن لیوان آب پرتقال و لیموناد کنار تختخوابشان بوده!
شاید بهترین جایی که بچههاْ خوب بودن و خاکی بودن، آن هم در تعامل درست با مردمان دیگر را تمرین میکنند همین هیئت باشد؛ حتی بگذارید جرأت کنم و بنویسم که هیئت در این مورد از حضور در مساجد هم موثرتر است!
بچهها فقط توی هیئت امکان جفتکردن کفش آن بابای بیکلاسِ خاکوخُلی را پیدا میکنند، بچهها توی هیئت یاد میگیرند چایی و شربت بدهند دست کوچکتر از خودشان، بچهها توی هیئت جارو دست میگیرند، دستمال میکشند یا خرتوپرت جابهجا میکنند؛ آن هم بدون بهانه و مزد و منت؛ آن هم با عشق...
همهی اینها البته به بهانهی عشق بلند بالاییست که دایرهی دوستدارانش را از بچهها تشکیل میدهند تا پا به سن گذاشتهها؛ یعنی حسین...
یادمان باشد!
اگر سر دسته و کارهی هیئتیم، بگذاریم بچهها نقش بگیرند آنجا...
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#چهار باز هم اینجا، مسجدِ اردوگاه شهید عاصیزادهی استان یزد توی اهواز... اینجا آن قدر شلوغ است که
#پنج
مراسم سیزدهی آبان امسال را در جوار شهدا و در اردوگاه شهید عاصیزاده، برگزار کردیم ...
#روایت_راوی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT