5256890.mp3
20.41M
#استرالیا
#احسان_عبدی_پور
#داستان_کوتاه
#کنکور
#شب_عاشورا
#پادکست
#باصدای_نویسنده
استرالیا دو تا زده بودمان. وقتی هم نمانده بود. خودشان داشتند تکه پارهمان میکردند...
▫️چگونه داستان کوتاه با تم مذهبی بنویسیم؟
▪️چگونه غیرمستقیم گویی کنیم؟
▫️لحن در داستان نویسی چیست؟
#000604
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
10Words.Story-8th.pdf
2.06M
#داستانک
2203 تا داستان ده کلمه ای
@anarstory
نور
▫️عباس کیارستمی، بت بزرگ روشنفکری و پدر معنوی #اصغر_فرهادی
▪️عباس کیارستمی کارگردان فقید ایرانی، یکی از شناختهشدهترین کارگردانان ایرانی در جهان است. اگر امروز بدنه سینمای ایران را فلاکتنگاری و سیاهنمایی فرا گرفته، این نهالی است که سالها پیش کیارستمی متاثر از موج نوی فرانسه در خاک سینمای ایران کاشت.
🔸اگر چه کیارستمی در تکنیک سینمایی بینظیر و قابل احترام است، اما او پدر معنوی افرادی مثل #اصغر_فرهادی ، #پرویز_شهبازی ، #بهمن_قبادی و #جعفر_پناهی است. نهالی که کیارستمی کاشت، امروزه بدل به درخت بیماری شده که بدنهی سینمای ایران را گرفته است. سینمایی سیاه، تلخ، بدون روزنههای امید، با شخصیتهایی پا در هوا، بیاعتقاد، بدون علقه، بی رگ و ریشه و سیطرهی یک ناتورالیسم و جبرگرایی کشنده و نفسگیر.
✔️مرحوم عباس کیارستمی صنمی با انقلاب و انقلابیگری هم نداشت. کیارستمی در زمان حیاتش با اشاره به دو مشارکت سیاسی خود در سن ۱۵ سالگی و همچنین در انقلاب سال ۱۳۵۷، گفتهبود که دیگر هیچگاه مشارکت سیاسی نخواهد داشت او همچنین انقلاب را دارای انگیزههای مشروع ولی غیرعقلانی و احساسی میدانست که باعث از بین رفتن قانونگرایی میشود.
📢این کارگردان مشهور و قابل احترام، همیشه مخالف ساخت فیلمهای سیاسی و ایدئولوژیک بود، اما نباید فراموش کرد که اصلا امکان ندارد ایدئولوژی و سیاست را از اثر هنری جدا کرد و ناخودآگاه وارد آن خواهند شد. کیارستمی در جواب نامهٔ سرگشادهٔ بهمن قبادی، اذعان داشت که وی با فیلمهای شعاری سیاسی موافق نیست چون فیلمهای سیاسی تاریخ مصرف دارند و ارزش هنر را پایین میآورند.
🚎درونمایه #مهاجرت از خشتهایی است که کیارستمی آن را گذاشت. زمانی مهاجرت از روستا به شهر یکی از موضوعات مهم در سینمای ایران بهحساب میآمد که اتفاقا عباس کیارستمی هم در فیلم #مسافر لااقل یکبار به این موضوع پرداخته بود. اما بعد این مهاجرت از روستا به شهر، به دست ادامه جریان کیارستمی به مهاجرت از کشور تبدیل شد، در فیلمهای اول #شهبازی؛، از کارگردانان روشنفکر متاثر از کیارستمی، هم این تم(مهاجرت شهر به روستا) وجود داشت، اما از «دربند» به این طرف، موضوع مهاجرت به خارج از کشور در فیلمهای او کمکم پررنگتر شد. همچنین در فیلم جدایی #نادر_از_سیمین اصغر فرهادی موضوع مهاجرت نقشی پررنگ دارد.
🈴عباس کیارستمی جایزهٔ آکیرا #کوروساوا را برای یک عمر فعالیت هنری در سینمای ایران به #بهروز_وثوقی هدیه داد و این نشان میداد سینمای مبتذل #فیلمفارسی که نمادش همین بهروز وثوقی است و سینمای سیاه روشنفکری که کیارستمی از مهمترین کارگردانانش محسوب میشود، هر دو سرچشمه مشترکی دارند.
🍒عباس کیارستمی برای فیلم #طعم_گیلاس برنده جایزه نخل طلایی جشنواره کن شد. مستقل از تمامی شایعات و هیاهوی گروه رسانهای #مجله_فیلم مهمترین و قدیمیترین مجله روشنفکری سینمایی، #راجر_ایبرت منتقد مشهور سینما، یکی از مخالفان سرسخت فیلم «طعم گیلاس» است.
🖼راجر ایبرت مینویسد: «هنگامی که در جشنواره کن سال ۱۹۹۷، عباس کیارستمی در آخرین لحظات جایزۀ کن را در جشنواره کسب کرد؛ هنگام بازگشتم به هتل اسپلندید، در لابی هتل، خود را مشغول با بحث وجدل و مخالفتی پر شور با دو منتقد سینما که بسیار مورد احترام من هستند، جاناتان رزنبام از «شیکاگو ریدر» و دیو کر از «نیویورک دیلی نیوز» دیدم.هر دو به جد معتقد بودند که یک شاهکار واقعی دیدهاند. اما من احساس میکرد امپراتوری بدون لباس دیده ام.
میتوان نکاتی برای فیلم قائل شد، اما این کار ملزم به تبدیل تجربه دیدن فیلم به چیزی جذابتر است (که البته فوق العاده خسته کننده بود)، حکایتی درباره مرگ وزندگی. همانطور که یک رمان بد را میتوان تبدیل به یک فیلم خوب کرد، از یک فیلم خسته کننده هم میتوان بررسی جذابی ارائه داد.»
🚪عباس کیارستمی کارگردانی شناخته شده و تحسین شده است، آکیرا کوروساوا، از مشهورترین کارگردانان ژاپنی درباره او میگوید: «به نظرم فیلمهای این کارگردان ایرانی خارقالعاده هستند. کلمات نمیتوانند احساسات مرا بیان کنند. پیشنهاد میکنم فیلمهایش را ببینید و بعد متوجه میشوید چه میگویم. ساتیا جیت رای که درگذشت خیلی ناراحت شدم اما با دیدن فیلمهای کیارستمی خدا را شکر میکنم که جایگزینی برای او پیدا کردیم»
💡به هر حال کیارستمی آدمی است که باید تکنیک و فرم سینماییاش را بیاموزیم و تحسین کنیم، اما باید از ایدئولوژی و از نردبان محتوای سیاه روشنفکریاش بالا برویم و لگدی به آن بزنیم و در آن متوقف نشویم.
#عباس_کیارستمی
#روشنفکری
#سینما
#داستان
#باغ_انار
.
💥#منتشر_شد
.
🌱خاطراتی از طلبه خستگی ناپذیر و اندیشمند مجاهد دکتر محمدحسین فرج نژاد
.
📘 #مردی_که_تعطیلی_نداشت
🖊 به قلم: #محسن_مومنی
📌 #انتشارات_شهیدکاظمی
.
🔸 20درصد تخفیف ویژه + #ارسال_رایگان به سراسر کشور
.🔸جهت تهیه از طریق زیر اقدام کنید👇
✅ سایت من و کتاب
https://b2n.ir/q01403
✅ سایت انتشارات شهیدکاظمی
https://b2n.ir/e47334
✅ پیامک نام کتاب به سامانه
۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱
✅ تلفن مرکز پخش:
۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸
https://eitaa.com/eslamesyasi
داستان مینیمال (داستانک)
شاید به دلیل تازه وارد بودنِ این مفهوم در ادبیات فارسی، آن هم به سبک خارجی اش، تعریف مشخص و مینیمال و داستان مینیمال نداشته باشیم و در حقیقت هر کس تعریف و بیان خاصی از آن داشته باشد اما در نهایت میتوان به این ذهنیت - و نه تعریف - از داستان مینیمال دست یافت:
مینیمال داستانی بسیار کوتاه است که در متن و نوشته، به پایان و نهایتِ خود نمی رسد و ذهن خواننده میباید آن را ادامه دهد.
مهم ترین ویژگی داستان مینیمال حرف های ناگفته ای است که مخاطب با توجه به درک و تجربۀ خود از آن بهره مند میشود. حتی گاهی این مخاطب به فضا سازی، دیالوگ و حتی قصه پردازیِ شخصی تا جایی ادامه میدهد که به یک داستان و داستان بلند در ذهن خود میرسد. حجم حرف های یک مینیمال بسیار بیشتر از ظاهرِ کلمات آن است که در میان جملاتی زیبا و تامل برانگیز بیان میشود.
در این نوع از داستان تکیۀ نویسنده بر پیامِ معمولا پنهان و غیرمستقیم و هدف خاصی است که از نوشتن دارد. این پیام و هدف هر چه موجزتر بیان و منتقل گردد، نویسنده موفق تر عمل کرده است. حتی گاهی نویسنده، ابتدا داستانِ کوتاه خود را مینویسد و سپس به خلاصه کردن (مینیمالیسم) آن میپردازد و آنقدر این کار را ادامه میدهد تا به خواسته اش برسد: همان مفهوم در حداقل کلمات!
در مینیمال یا داستانک (که نباید به مفهوم داستان کوتاه در نظر گرفته شود) جایی برای پرداختن به شخصیت ها نیست. حتی معمولا ما کوچکترین اطلاعی از شخصیت ها هم نداریم و نیازی هم نداریم تا بدانیم. شخصیت ها دارای عمق نیستند و خیلی ساده مطرح میگردند. حتی خود داستان هم ساده و دمِ دستی وصف میشود.
در مینیمالیسم حرف اصلی بر اتفاق و ماجرا بنا نهاده میشود: یک اتفاق در لحظه و آن... و مانند حسی شاعرانه که ناگهانی به شاعرش منتقل میشود، این موضوع در لحظه رخ میدهد و تمام میشود. حتی قید و محدودیتی مانند مکانِ داستان و زمانِ داستان هم در داستانک وجود ندارد.
بسیاری از منتقدان، مینیمالیسمِ داستانی را نتیجۀ دنیای مدرن امروز و گسترش آن را متاثر از جهانی شدن میدانند و با طعنه آن را «داستان واقعگرای مارکتی!»، یا «سادهگرایی به سبک کوکا کولا!» و حتی «داستانِ فشردۀ مک دونالدی!» نامیده اند. این شاخه از داستان، معرفی شده توسط مغرب زمین است - اگر نخواهیم زادگاه و خاستگاهش را غرب بنامیم و در رد آن، نمونه هایی را در ادبیات مشرق مثال بزنیم - و بنابراین خصوصیاتی غربی نیز خواهد داشت.
مینیمال، داستانِ دنیای مدرن و امروزی است. پس به دنبال بسترسازیِ داستان در آن نباید بود. مینیمال بدون مقدمه و زمینه چینی می آید و آخرش هم بی نیاز از جمع بندی پایان میپذیرد... این هم از خصوصیاتِ دنیای مدرن و فرهنگِ جهانی شده است. در این دنیا - درست یا نادرست!- هیچ کاری نیاز به زمینه چینی ندارد... یک راست برو سرِ اصلِ مطلب! حتی دوستی های این دنیا هم در دنیای مجازی و بی مقدمه شروع میشود و بدونِ دلیل محکم پایان میپذیرد... هیچکس هم از این موضوع ناراضی نیست. انگار این قاعدۀ بی قاعده را همگان پذیرفته اند.
فرهنگ بریتانیکا واژه «مینیمالیسم» را چنین بیان کرده است:
جنبشی مربوط به اواخر دهه 60 میلادی در عرصه هنر، به ویژه نقاشی و موسیقی که در امریکا شکل گرفت و بارزترین ویژگی آن تأکید بر سادگی بیش از حد- ظاهر و صورت- و توجه به نگاه عینی و خشک بود. آثار این هنرمندان گاهی کاملاً تصادفی پدید میآمد و گاهی نیز زاده شکلهای هندسی ساده و مکرر بود. مینیمالیسم در ادبیات سبک یا اصلی ادبیست که بر پایه فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حدِ محتوای اثر بنا شده است. این نویسندگان در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش میروند که فقط عناصر ضروری داستان، آن هم در کمترین و کوتاهترین شکل باقی میماند. به همین دلیل عریانی کلمات و کم گویی از بارزترین ویژگیهای این شاخه از داستان به شمار میرود.
یک نمونه: داستانک «گیتار» اثر: جان.ام.دانیل
هیچ وقت مرا مثل گیتارش در بغل نمی گیرد. سال هاست که من را آن طوری لمس نکرده. برای آنکه در آغوش او جا بگیرم، توی گیتارش می روم.
تمام روز شکل و صدایش را عوض می کند، اما میلِ در آغوش رفتن را نه. سرانجام لال، ناپیدا و بی حرکت در آن جا گرفت و انتظار کشید.
عزیزم ، من برگشتم! یک گیتار نو خریده ام! عزیزم...؟
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344