#تمرین128
برای کلمات زیر یک کلمه مرتبط، همخانوده و متضاد بنویسید.
مثلا
خوب.
(بخشیدن، احترام،
نیکی،
شر و بدی)
کلمات👇
تکبر، ازیاد، چادر، مادر، محبت، آبی، درخت، پیتزا، سیم مفتول، دعا.
#تمرین
#کلمه_نویسی
#تمرین128
#امام_رضا
#امام_رضاییام
اللهم صلّ علی، علی بن موسی الرضا.
میلاد امام رضا علیهالسلام مبارک باشد.❤️
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#امام_رضا #امام_رضاییام اللهم صلّ علی، علی بن موسی الرضا. میلاد امام رضا علیهالسلام مبارک باشد.❤
یه نکته ریز داره..هرکس گفت خیلی باهوشه و به زودی میره حرم امام رضا🙄
هدایت شده از اسماعیلی
آنها که خود را با طناب به پنجره فولا امام رضا بسته اند؛نماینده ی همه کسانی هستند که از راه دور قلب خود را به پنجره فولاد گره زدند و برای قلبهای سردرگم شان, آرامش میخواهند.
#مونولوگ
#امام_رضایی_ام
هدایت شده از حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان
🌸ولادت حضرت شمس الشموس و انیس النفوس علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء تبریک و تهنیت🌸
✅ کارگروه حائز رتبه برتر و دریافت نشان ملی مسابقه ملی دانشجویی"روایت حقایق "
🔶کارگروه " نگاه " دانشگاه بوعلی همدان با موضوع تبیین حقیقت کارآمدی انقلاب اسلامی در قالب پیج اینستاگرامی با نام نگاه
✅ کارگروه های حائز رتبه و دریافت تندیس مسابقه " ملی دانشجویی روایت حقایق "
۱. کارگروه " شهدای گمنام " دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران با موضوع تبیین حقیقت رژیم پهلوی در قالب پیج اینستاگرامی با نام فرچه
۲. کارگروه " روایان پیشرفت " دانشگاه تهران با موضوع تبیین حقیقت کارآمدی انقلاب اسلامی در قالب فیلم مستند
۳. کارگروه " زن روز " دانشگاه الزهرا سلام الله علیها با موضوع تبیین حقیقت رژیم پهلوی با تاکید بر جایگاه زن در قالب عکس نوشت و پیج اینستاگرامی با نام زن روز
۴. کارگروه " عمود الحق " دانشگاه بوعلی همدان با موضوع حقیقت امام خمینی و مکتب او در قالب نشریه
۵. کارگروه " نویسندگان مه شکن " دانشگاه اصفهان با موضوع تبیین حقیقت انقلاب اسلامی حوادث آن در قالب رُمان
۶. کارگروه " مطالبه گران تمدن ساز " دانشگاه زابل با موضوع تبیین حقیقت عدالت خواهی آرمان خواهی و مطالبه گری در قالب عکس نوشت
۷. کارگروه " تبیان " دانشگاه زابل با موضوع تبیین حقیقت رژیم پهلوی در قالب کرسی آزاد اندیشی و انعکاس در کانال و پیج اینستاگرامی
🌐 حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان
hoi_hodat
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🌸ولادت حضرت شمس الشموس و انیس النفوس علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء تبریک و تهنیت🌸 ✅
تبریک به کارگروه نویسندگان مه شکن و چراغ هالوژنی و ریسههای رنگی همراه با
چراغ دو کنتاکت.
امیدوارم همراه مه را بشکنند و بِه را پوست بگیرند برای جوانان و نوجوانان.
Ali Akbar Ghelich - Rakate 8om.mp3
8.5M
✨🌿
...و خدا خواست که از دست تو درمان برسد...🌱
🎤 علیاکبر قلیچ
#میلاد_امام_رضا علیهالسلام
#همه_خادم_الرضاییم
http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ به به، سلام فرمانده رفت هند
چه خوب دراومده
💬 حاج فیدل🇮🇷
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
دیروز پرچم متبرک امام رضا را آورده بودند. امتحان شیمی را که دادم سریع به خانه آمدیم و حاضر شدیم برای استقبال از خادمین حرم امام رضا.
انجا که رفتم سریع برنامه های گوشی را پاک کردم تا فضای خالی برای ثبت گزارشات امروز را داشته باشد. از همه چیز عکس می گرفتم. پیر و جوان. با حجاب و بی حجاب. سالم و روی ویلچر نشسته.
زمانی که پرچم را آوردند همه چشم ها گریان بود. هر کسی دستی به پرچم میکشید. خادم امام رضا هم با صدای زیبایش میخواند. اصلا حال و هوای امام رضایی بود.
دستم که به پرچم رسید فقط یک چیز را با خودم زمزمه کردم.
-یا امام رضا، من دو هفته دیگه باید به ضریحت دست بکشما. نا امیدمون نکن.
خادمین حرم با پرچم و نیرو های امنیتی بالای سالن ورزشی، نزدیک به مجری و تزئینات نشستند. زمانی که مردم همه ایستاده بودند و حواسشان به دادن سلام به امام رضا بود، چشمان و دوربین من چیز دیگری را ثبت میکرد.
پسرجوان یکی از خانم های مسجد. به سختی راه میرفت. دکترها جوابش کرده بودند. بنده خدا وقتی سربازیش تمام میشود در اوج جوانی میگویند که سرطان دارد. همراه با پدر و مادر و خواهرش آرام به پرچم نزدیک شدند.
یک دستش روی سینه بود و سلام میداد. یک دست دیگر هم روی پرچم بود. به پهنای صورت اشک میریخت.
دستانم میلرزید ولی نباید همچین صحنه یی را از دست میداد. زمانی که برگشتند من هم آرام دوربین را خاموش کردم. به کنار دوستم رفتم و دست به صورت گرفتم. آرام ولی شدید گریه میکردم. آن صحنه را کمتر کسی دیده بود. مریم که درمورد حالم پرسید قضیه را برایش تعریف کردم. حالا دوتایی گریه میکردیم.
-زهرا نامردی اگه رفتی مشهد واسش دعا نکنی.
یکدفعه حواسم به مریم جمع شد.
-تو مگه نباید بری مدرسه جلسه دارید؟
-نه بابا. پرچم امام رضا و خادماش اومدن بعد من برم جلسه کنکور؟
با خنده گفتم:
-نه که خیلی واسه کنکور میخونیم، تو هم میرفتی جلسه!
بعد از تمام شدن مراسم، پرچم را بالای در ورودی گرفتند تا مردم یکبار دیگر دست به پرچم بکشند. خادمی که پرچم گرفته بود را دیدم. پسرهای سرود دورش جمع شده بودند. به بچه ها نفری یکدانه پیکسل هدیه میداد. خداروشکر که برادر کوچیکترم جزء پسرهای سرود بود و پیکسلش را من غارت کردم. الحمدالله واقعا!
اخر کار هم با خانم های مسجد و پرچم و خادم ها عکس دسته جمعی گرفتیم و سالن را کمی جمع و جور کردیم....
بعد هم با خستگی تمام به مسجد رفتیم برای نماز.
آخر کارهم به خانه امدم و تا شب خوابیدم...خستگی امتحانات و آن روز را دَر کردم.
#روزنگار
#افرا