eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 ~ بسم الله قاصم الجبارین ~ 🔎تحلیل حرکت رسانه‌ای حضرت زینب(س) 👇 °• شنبه ۶شهریور ماه ۱۴۰۰ °• ساعت ۲۱:۴۰ باغبان: خانم فاطمه شکیبا [فرات] در باغ انار ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
زینب شناسی (۳)_compressed.pdf
198.5K
📒کارگاه 🔸 خانم فاطمه شکیبا (🌿فرات🌿) (سلام ‌الله‌علیها) ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
◀️دبیر خانه دائمی بانوی هزاره ی اسلام برگزار می‌نماید. ✳️پیش نشست دوم: 🔷با موضوع:مشکلات و مسائل مرتبط به اشتغال زنان و راهکارهای حل این مسئله 🧕با سخنرانی :سرکار خانم زاهره سادات میرجعفری 📆زمان :۹شهریور 1400 ⏰ساعت:18عصر ✳️لینک نشست https://vc.yazd.ir/b/ttd-guq-ht6 ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ که من قربونتون بشم خانم دکتر...🤓 ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کارگاه_ صحنه پردازی ویرایش آخر_compressed (1).pdf
266.1K
📒کارگاه 🔸 باغبان: خانم ز. سادات (طوبی) ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
از خاک بُدم... باز کنون خاک گرفتم ویروس کرونای خطرناک گرفتم شهریور و گرمای شدید همه دنیا من لرز و تب و حمله ی کولاک گرفتم تا ناقل ویروس خطرناک نباشم الکل به دو دستانم و پوشاک گرفتم تنگیِ نفس دارم و گَهگاه دو سرفه بر روی جبین کهنه ی نمناک گرفتم گفتند که خوب است کمی شیره ی تریاک رفتم و کمی شیره ی تریاک گرفتم(مزاح) با قُلقُلی و لوله و وافور کشیدم یک حالتِ شنگول طربناک گرفتم 😷😷😷😷
3⃣1⃣ روش من برای ریختن ترسم از کاغذ سفید کلمه ۱ ریچارد براتیگان می‌گوید: من هفت سال شعر نوشتم که یاد بگیرم چطور جمله بنویسم. چون واقعا می‌خواستم رمان بنویسم و تصور می‌کردم تا وقتی نتوانسته‌ام جمله‌ای بنویسم، رمان هم نمی‌توانم بنویسم. ۲ دو سال پیش که نوشتن برایم جدی‌تر شد، هر روز بدون هیچ هدفی هر کلمه ای که به ذهنم می‌رسید را بی‌وقفه روی کاغذ کاهی می‌نوشتم و بین کلمات خط فاصله می‌گذاشتم. تاکید می‌کنم، هر کلمه‌ای که به ذهنم می رسید از نیروانا و هوز تا آلبالو و ماست و خیار و… ۳ تا جایی ادامه می‌دادم که یک صفحه کامل پر شود، با نوشتن پراکنده کلمات معمولا ایده‌ی خاصی به ذهنم نمی‌رسید، اما این کار قدم خوبی بود تا ترس من از کاغذ سفید بریزد. ۴ این کار برایم شبیه جمع کردن سنگ‌ریزه‌های کنار ساحل بود. باعث می‌شد روی کلمه‌ها حساس‌تر شوم و طی روز دنبال کلمه‌های تازه‌تری بگردم. حس شاعری را داشتم که کلمه‌ها را می خرید. (قبلاً ماجرایش را برایتان نقل کرده‌ام.) جمله ۵ وقت چیدن سنگ‌ریزه‌ها درکنار هم رسید. بر اساس شکل و اندازه و رنگ. نسبت به کلمه‌ها چنین حسی را داشتم. ۶ با دیدن کتاب پژوهشهای فلسفی ویتگنشتاین و مقاله‌ای از سعید عقیقی با روش جالبی آشنا شدم. کل کتاب ویتگنشتاین به شکل جملاتی کوتاه نوشته و شماره‌گذاری شده‌اند. ۷ به نظرم آمد با این روش نوشتن مقاله و داستان لذت‌بخش‌تر، ویرایش آن راحت‌تر و آموزنده‌تر است. ۸ گاهی دنبال کردن یک جمله کوتاه و پرسیدن سوالات بیشتر درباره همان جمله باعث می‌شود در یک نشست طرح یک داستان کوتاه یا مقاله را بنویسیم. ۹ البته که این نوع نوشتن هم دشواری خاص خودش را دارد. باید هر جمله ایده‌ی خاص داشته باشد و صد البته این به ایجاز و دقت بیشتر روی جمله‌ها کمک می‌کند در عوض دیگر دردسر وصل کردن جمله‌ها و پارگراف‌ها را ندارید. ۱۰ پس از این فرآیند بود که شهامت آن را یافتم هر صبح حداقل سه صفحه خاطرات روزانه بنویسم. نتیجه گیری: ۱۱ اگر به نوشتن علاقه داریم و نمی‌دانیم از کجا آغاز کنیم ابتدا با نوشتن بی‌وقفه کلماتی به ذهنمان می‌رسد آغاز کنیم. ۱۲ بعد در طی روز مثل شکارچی در پی شکار کلمه‌های جدید  باشیم. کلمه‌هایی که تاکنون از آنها استفاده نکرده‌ایم. ۱۳ بعد از این مرحله (که زمان آن برای هر کسی می‌تواند متفاوت باشد و صد البته می‌تواند برای همیشه ادامه داشته باشد) می‌توانیم برویم سراغ نوشتن جمله. ۱۴ پس از آن هر جمله را شماره‌گذاری کنیم و برویم سراغ جمله بعدی. در پایان به طور مثال اگر ببینید درباره یک موضوع مشخص صد جمله نوشته‌اید اعتماد به نفس خوبی برای بیشتر و بهتر نوشتن می‌یابید. ۱۵ و این روشی است لذت‌بخش برای جمع‌کردن سنگ‌ریزه‌های ساحل دریای بی کران ذهن. ✍️
پیامبر اسلام (ص): ما أبدلنی الله خیرا منها، صدقتنی إذ کذبنی الناس وواستنی بمالها اذ حرمنی الناس، ورزقنی الله الولد منها ولم‌یرزقنی من غیرها. (ترجمه: خدا زنی بهتر از خدیجه به من نداد. هنگامی که مردم تکذیبم می‌کردند، او مرا تصدیق کرد و هنگامی که مردم مرا تحریم کردند، با ثروتش کمکم کرد. و خدا از او فرزندانی به من داد در حالی که از دیگر زنانم به من فرزندی نداد.) شیخ مفید، الافصاح، ۱۴۱۴ق، ص۲۱۷ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
Mahmood Karimi - Bebar Ey Baroon (320).mp3
12.63M
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کنار علقمه، میان بیابان، یک لشکر کوچک را بر نی زدند. کسی فکر نمی‌کرد سالها بعد همه جهان حتی وسط منهتن همه جهان ماجرا را حفظ باشند.
🔴فوری/دانشگاه ها را دریابید کوچ اصحاب برجام و غربگرایان به دانشگاه ها 🗣 دیشب ظریف وزیر خارجه دولت روحانی در کلاب هاوس گفت: ◀️ یک عده هنوز مطمئن نشده اند ما سیاست را رها کرده ایم و به دانشگاه رفته ایم ✍نکته: تفکری که ۸ سال گذشته با غربگدایی و خودباختگی مقابل بیگانگان روزگار مردم را سیاه کردند ،اکنون پس از خلع از قدرت بسمت دانشگاه ها کوچ کرده اند تا تفکرات انحرافی و خطرناک خود را به نظام آموزش عالی کشور و نسل های بعد جامعه تزریق کنند. این یک زنگ خطر و هشدار جدی است . 🔺 در رابطه با غربگرایان صحبت زیاد شده. الان وقت عملِ. به نظر برگی بنده اگر رسانه ها تلاش مضاعف نکنند و افکار پوچِ این گروه به داستان و فیلم تبدیل نشود باز هم چند وقت دیگر در همین مملکت عده ای از مردم گول برجام و رابطه و مذاکره را خواهند خورد... ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @bidariymelat
هدایت شده از فرجام پور
هدایت شده از فرجام پور
الان اینجا هستم و دعا گوی شما و همه
برای علی جعفری، مرد املتی باغ انار دعا کنید.❤️
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
هم اکنون علی جعفری، هم اکنون علی جعفری. دارن با موتور می‌برنش🤔 ولی جدی برای همه کرونایی ها دعا کنید...❤️
- کار شما از آمپول و سرم تقویتی گذشته! باید سریعا درمان ضد ویروسی را شروع کنید! با کمک پدر و مادرم از روی صندلی بلند شدم. با هر قدم، احساس می‌کردم که کوهی را با خود می‌کشم! صدای تبل و نوحه سرایی، صدای مطلق شهر بود. تمام خیابان اصلی از جمعیت عزاداران بسته شده بود. با هر نفس، بوی اسپند، بینی ام را پر می‌کرد. عزادارانی را که ماسک به صورت نداشتند، لحظه ای با چشمانم دنبال کردم تا اینکه چشمم به علم افتاد. همان لحظه صدای لرزان مادرم را شنیدم - یا امام حسین من بچه مو از خودت می‌خوام... بلافاصله روی زمین افتادم. یک وزنه‌ی چند کیلویی روی سینه‌ام احساس می‌کردم. نفسم به سختی بالا می‌آمد. پدرم را دیدم که از سمت ماشین با فریاد یا ابوالفضل مادرم به طرف من دوید. بغلم کرد و پشت ماشین خواباند. سوار ماشین شدند. پدرم ماشین را به سمت بیمارستان نمی‌راند بلکه می‌تازاند! صدای صحبتش با مادرم را می‌شنیدم - فقط بیمارستان بعثت و امام حسین پذیرش داره... گوشم را از شنیدن حرف هایشان گرفتم. زیر لب اشهد را خواندم و یک عرض ارادت هم به حضرت زینب صلوات الله علیها کردم. چند دقیقه ای گذشت که با ترمز خشن پدرم ایستادیم. در عقب ماشین را باز کرد و من را از ماشین بیرون آورد. حیاط بیمارستان را دیدم. پرسنل در حال رفت و آمد بودند. به سمت تریاژ رفتیم. بوی الکل بیمارستان، حالم را بدتر کرد. روی صندلی نشستم. پرستار یک گیره‌ی سفید به انگشت سبابه‌ام وصل کرد. همانطور که اعداد و ارقام روی دستگاه را می‌خواند، با من صحبت می‌کرد - خدا رو شکر اکسیژن خونت نود و نه هست... یک لحظه چشمانم گرد شد. به سختی زبان باز کردم. - پس چرا نمی‌تونم نفس بکشم؟! نگاهی به سر تا پایم انداخت. مثلا کروناست ها!... - خب بگو ببینم چند سالته؟ با بی حالی جواب دادم -بیست با لبخندی شروع به صحبت کرد - خیلی لوسی ها! جَوون روغن نباتی!... من هم یک لبخند دو میلی متری روی صورتم آمد. به کمک پدر و مادرم به سمت اتاق دکتر کشیک رفتیم. با حرکت آرام سرم سلام کردم. جوابم را داد. به شدت سرفه می‌کردم. احساس می‌کردم که شش هایم لَق شده. دکتر با خونسردی نگاهم می‌کرد. در دلم گفتم - من دارم می‌میرم اما این عین خیالش هم نیست!... علائمی را از من پرسید و من همه را تأیید کردم. شروع به نوشتن نسخه کرد. یک لیست بلند بالا نوشت و تحویل پدرم داد. - به موقع دارو هاشو بهش بدید. پدرم در حین گرفتن برگه، سوالی از دکتر پرسید - اما آقای دکتر دخترم نمی‌تونه نفس بکشه! با همان خونسردی جواب پدرم را داد - طبیعیه... کروناست دیگه... البته این خونسردی اش از استرس من کم کرد و احساس بهتری پیدا کردم. لااقل مطمئن شدم که حضرت عزرائیل فعلا با من در تعارف است. از اتاق بیرون آمدیم. من و مادرم روی صندلی نشستیم و پدرم به طرف داروخانه رفت. مادرم دستم را گرفته بود و مدام قربان صدقه ام می‌رفت - خانوم وکیل من... خانوم معلم من... نبینم حالت بد بشه یه پایه‌ی زندگیم تویی ها... حرف هایش آرامم کرد. انگار به قلبم انرژی تزریق کرد. با صدای پدرم این سکانس فیلم هندی، کات شد. دستم را گرفت و بلند شدم. به طرف ماشین حرکت کردیم. سوار ماشین شدیم و با حال بهتر به خانه برگشتیم. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نویسندگی_compressed.pdf
295.1K
📚کارگاه آموزش داستان‌ نویسی با موضوع «تفاوت‌ها و شباهت‌های داستان، داستانک و مونولوگ» باغبان: جناب آقای واقفی نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344