😭🖤 برای زهرا (س) و محسنش
میخ 📍
...............
چادرش شب بود و ماه آسمان، سوراخ میخ
آنچنان در را به هم زد که درآمد آخ میخ
محسنش را فرض کن یک سیب سبز رو به سرخ
درب خانه یک درخت و... بر سر هر شاخه، میخ
#محمد_عابدی
#اشعار_فاطمی
قم المقدسه
🔥🖤 برای حضرت زهرا (س)
بین آتش
....................
جنگلی را فرض کن تنهای تنها بین آتش
گُر گرفته! می کند اما مدارا بین آتش
رودِ شعله، شد سرازیر از لب آتشفشانی
تا بسوزد حضرت باران و دریا بین آتش
برگ های زرد می گوید خزان، مهمان باغ است
می دهد گل، این بهارِ سبز اما بین آتش
داغِ مِهر است اینکه بر پیشانی مسجد نشسته
مثل یک مأموم می سوزد مصلیٰ بین آتش
شعله ها از چادرش بالا و بالا رفت... بالا
جلوه ی نورٌ علیٰ نور است زهرا بین آتش
نخل ها خرما به دامن ریختند از اشک هایش
آب شد خورشید و خود را دید صحرا بین آتش
دختری کرب و بلایی گوشه ای کز کرده امشب
بی خبر از آنکه خواهد رفت فردا بین آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🖤 @Abedi_Aaeini
از زبان پدر خاک به مادر آب 🙏😭
شبِ پرواز
....................
امشب، شبِ جا ماندن و تنها شدن است
امشب، شبِ پرواز تو از دست من است
این صورتِ قبرها فقط مال تو نیست
قبر من و زینب و حسین و حسن است
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_حضرت_زهرا_س
.................................................
امام علی (ع) پس از دفن فاطمه (س)، آثار قبر را از بین برد و هفت قبر و به قولی چهل قبر دیگر درست کرد تا قبر زهرا (س) مشخص نباشد.
😭🖤🌷 تقدیم به #حضرت_زهرا (س)
بلیط
...............
بلیط در دستم بود و پشت یک گیشه
پی تئاتری با ده زنِ هنرپیشه
صدای دسته و طبل آمد از خیابانی
مرا به سمت خودش برد! رفتم و پیشِ-
مغازه دار عزیزی که حال سبزی داشت
میان جمعیتِ گریه کن، زدم ریشه
گذشتم از دل تاریخ با دَم مداح
که با مرور غمی، زد به جان من تیشه:
کتک زدند زنی را و همسرش می دید
زنی که داشت به همراه، باری از شیشه
صدای مستعمان رفت و رفت بالاتر
و من به خود گفتم: «ای خدا...! مگه میشه!؟»
چنین جسارت محضی که کرد آن ملعون
نمی کند کفتارِ گرسنه در بیشه
بلیط در دستم شد مچاله و آن روز
نمایشی را دیدم، سراسر اندیشه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
🖤😭 برای امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
افتاده
...............
میان باغ، خداوندِ تاک افتاده
ابوتراب است اما به خاک افتاده
همان علی که بیابان، بهشت شد با او -
هزار نخل به پایش هلاک افتاده
زدند حضرت ریحانه را برای فدک
گذار مرگ به «روحی فداک» افتاده
چنان به کعبه ی حیدر لگد زد آن ملعون
که تا لبالب دیوار، چاک افتاده
حسن نمی خوابد، زینب از خودش خسته ست
حسینِ او، از خورد و خوراک افتاده
مربع
علی همان غواصی که دستْ بسته پرید
میان عکس چقدر دردناک افتاده
به رمز «یا زهرا» دل زدند بر کارون
کنار ساحل، هجده پلاک افتاده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_علوی_فاطمی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
#شام_غریبان
چه کنم ؟ آتشی افتاده به جانم ، چه کنم ؟
آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم ؟
با حضور تو ، به من خانه نشینی سهل است
گر نمانی تو و من بی تو بمانم ، چه کنم ؟
تو در این شهر ، فقط در به رخم باز کنی
” ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم ؟ “
زرِهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است
بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم ؟
گوشه ی خانه ، من و چار جگر گوشه ی تو
غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم ؟
در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم
از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم ؟ “
من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست
گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم ؟
زود ای عمر علی می روی از دست علی
بی تو بر ماندن خود نیست گمانم ، چه کنم
#حاج_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
🆔 @Abedi_Aaeini
زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلتیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلاً این صحنه را... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آهِ سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضۀ کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکیست
::
با خودم فکر میکنم حالا
کوچۀ ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
#حمیدرضا_برقعی
#شعر
#فاطمیه
🆔 @Abedi_Aaeini
«السلام علیك ایتها المضطهدة المقهوره» 💔
عرض تسلیت به محضر مقدس حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه و همه محبین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
از زخم تنش نبود هق هق میکرد
با اشک دفاع از حقایق میکرد
زهرا اگر از درد شفا هم مییافت
از داغ غریبی علی دق میکرد!
#یاحیدر
سماء. س. حسینیان
#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
چه سایههای مبهمی نشسته زیر پلک تو
چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاسها
به وقت غسل همچنان، گوش تو زنگ میزند
تو را رها نمیکند هنوز این تماسها
جان سه تا امام را به لب رساندهای، مرو!
توجهی نمیکنی چرا به التماسها؟
جز پر قو چه بستری مطابق است با تنت؟
بیم خراش دارم از خواب تو روی یاسها
برو ولی حلال کن، جهان مزاحم تو شد
به درک تو نمیرسد شعور آس و پاسها
خدا در بهشت را محو کند، نبینیاش
مباد باز در دلت زنده شود هراسها
به یاد قبر مخفیات چو ابر گریه میکنم
گاه که میروم سر مزار ناشناسها
تو درد و روضه نیستی، تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران پرت شود حواسها
#کاظم_بهمنی
🆔 @Abedi_Aaeini
#زبانحال
#روضه
#فاطمیه
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان
پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان
من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن
فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان
با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو
مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان
غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات
با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان
چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان
#محسن_ناصحی
🆔 @Abedi_Aaeini
آخ ماااااااااادر 😭😭😭
#اشعار_فاطمی
مشت آتش
....................
نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش
مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟
مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند
جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش
مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد
موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش
سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما
تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش
شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید
گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش
در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته
وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini