eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
120 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🙏برای محمد (ص) و علی (ع) که یکی بودند نخلستان ............... نبی، خورشید شهر است و علی، ماهی به نخلستان یکی گاهی به صحرا و یکی گاهی به نخلستان محمد، ابر رحمت شد عطش را سر برید اما چه خوش تر بود اگر می شد شبی راهی به نخلستان محمد آمد و حیدر به دنبالش نفس می زد چه کس شایسته تر از او به همراهی به نخلستان همینکه آستین بالا زد و عمامه را برداشت مُبدّل شد همانا واحه ای واهی به نخلستان نه از روی طمع بود و نه از باب زمین خواری دلش پُر بود مولا... کَند اگر چاهی به نخلستان! علی هر بار سر در چاه کرد اینگونه خواندش ماه: «تو آن احساس پاک و ناخودآگاهی به نخلستان» گدایان، حاتم طایی شدند و سکه بخشیدند به تخت بوریا تا تکیه زد شاهی به نخلستان! جهان در خواب غفلت بود و مولا غرق بیداری و مهتابی که هر شب می کشید آهی به نخلستان قم المقدسه 😭امیدوارم به عنایت مولا، همه ما از خواب غفلت بیدار شویم🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 ﷽بنام خداوند جانها 🌺 ✅ مولا علی (ع) : وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله... می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. ‎همه‌ی اوضاع را بهم‌ ریخته بود. ‎وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. ‎پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. 🤦🏻 پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. ‎شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. 😭🙏🏻 شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به‌ سوی خدا فرار کنید! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در راستای احیای و به پیشگاه آسمان باش .............. خود را رها کن از زمین و... آسمان باش پرواز کن تا بیکران و بیکران باش خاکی اگر بودی را زندگی کن خرما به دوشِ کوچه های ناگهان باش یا از تولیٰ دم بزن با ذوالفقارت یا در گلوی دشمن دین، استخوان باش وقتی عطش، آتش به خوردِ شهر داده با اشک، آبی روی این آتشفشان باش سیراب کن با چشم ها صحرای دل را ابری شو و خالی تر از رنگین کمان باش تا کی پر از طوفان شن باشد جهانت افسار نفست را بگیر و ساربان باش چندان به آینده، امیدی نیست اما گاهی دلیل حال خوب دیگران باش هم آفتابی کن شبِ جاماندگان را هم ظهرِ خواب آلودگان را سایبان باش کوفی نباش و کر نشو با سیم و زرها نفروش ارزان اعتقادت را... گران باش! دنیای ما دارد به اندازه... ستاره قدری فراتر رو از اینها... کهکشان باش خواهی که بر تاج جهان، بنشاندت شاه چون دُر در آغوش صدف ها بی نشان باش آب حیات آیا به جز اشک حسین است!؟ با گریه بر شش ماهه ی او جاودان باش از چشمه های اکبرش با هر وضویت لبریز نامش باش و همگام اذان باش سجاده ات را پهن کن رو به تجلی قدری در آغوش خدای مهربان باش آیات رحمان و رحیمش را بخوان باز صدق و صفا و دوستی را ترجمان باش تیر دعا را در رکوع چلّه ات کن دست تواضع را بگیر و چون کمان باش تا مرغ آمین روی دستانت بشیند وا کن قنوتی گرم را و آشیان باش دل را به دریایش بزن از خود گذر کن با ربنای اشک ها رودی روان باش دعا کرده برای ما و گفته آنچه ، آنچه گفته... آن باش کعبه دهان واکرد رازی را بگوید جایی که حق شد جلوه گر، آنجا دهان باش در موج های بی خبر از صبح روشن فانوسِ اقیانوسِ تاریکِ زمان باش پیدا کن آغوش امامت را مسلمان! در شهرِ گم، گلدسته های جمکران باش قم المقدسه 🆔 @Pelak15 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا