👌🖤 برای امام حسین (ع) و نهضت حسینی
سرخابی
...................
ای سرخ ترین جلوه ی بیکرانه در آبی ها
دریایی و... موجی از پریشانی و بی تابی ها
دیدند جوانمردی و آزادگی ات را مولا -
گشتند مرید تو اگر علیِ گَندابی ها
تو زنده تر و سبزتر از همیشه ای در تاریخ
ای کشته ی اختلاس ها، فسادها، لابی ها
ایران چقدَر فتنه به خود دید در این چند سده
با روضه ی تو خاتمه یافت جنبش بابی ها ۱
باید که ببوسیم لبِ هر که به لب گفت حسین
از فلسفی و کوثری و ناظم و دولابی ها
ما شعر نخواندیم درست! حاج فیروز کجاست!؟
تا ذوق کند، نعره زند! وه که چه اربابی ها...!
آنقدر دلم تنگ زیارت علی اکبر بود
شش گوشه شد و آه کشید و کرد در قابی... ها
دیدم حَرمت را که پر از آتش و دود است حسین
از خواب پریدم! منم و روضه و بی خوابی ها
مثل پدرت همینکه می شدی به مقتل، راهی
در سوگ تو کاش ضجه می زدند مرغابی ها
مردانِ غیور در عزای تو زنانه... مویه ها دارند
خاموش که می شوند لامپ ها و مهتابی ها
سخت است که روضه را به چشم خود ببینی هر روز
سخت است عبور کردن از کنار قصابی ها!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_عابدی
قم المقدسه
............................................
۱. سید علیمحمد شیرازی که با لقب باب نیز شناخته میشود. به اعتقاد بهائیان، قائم اسلام، پیامبر جدید و بنیانگذار دین بابی بود. با اتمام هزاره اول پس از درگذشت امام حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ هـ ق، او جنبش بابی را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد.
باب دعاوی خود به تدریج ظاهر ساخت. در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ادعا کرد که باب است و ۴ سال بعد ادعا کرد که خود مهدی است. دو سال بعد، حکومت قاجار سید علیمحمد باب را در سن ۳۱ سالگی پس از آنکه خود را «مظهر الهی» نامید و کتاب بیان را در بنیاد نهادن دینی جدید نوشت، به فرمان امیرکبیر اعدام کرد.
در ستایش آدم های دیروز و اصالت و فرهنگ گذشته
قدیم
...............
چه ساده بود عروس و جهازهای قدیم
همان همیشه بسوز و بسازهای قدیم
قناعت از در و دیوار خانه می بارید
چنین نبود فراوان، نیازهای قدیم
چقدر آینه می دید مادرم را... آه
کجاست حالا آن رویِ بازهای قدیم
اگر که قهری بود آشتی کنان می شد
نبود طولانی اعتراض های قدیم
هزار پنجره وا می شد از نجابت و صبر
به روی کوچه پس از اخم و نازهای قدیم
خدا درون قنوتِ عزیز پیدا بود
نبود کبر و ریا در نمازهای قدیم
زمین شهادت می داد جا نخواهد شد
هزار دریا در جانمازهای قدیم
صحیفه خواندن بابا، پر از رهایی بود
چه بود در پس و پیش فرازهای قدیم
چه نامه ها که در آنها دلی به یغما رفت
چه چشم ها تر شد با پیازهای قدیم
کجاست آن همه عشق و کجاست آن همه شور
كجاست آن همه دل، پشت رازهای قدیم
#محمد_عابدی
#اشعار_اجتماعی_عابدی
قم المقدسه
👌🏻🖤 برای #احیای_تراث و آداب کهن عزاداری محرم حسینی
محله
............
گفته اند از روز عاشوراست میراب محله!
چشمه ی خشکی که شد آب آور آب محله
مهربانی می وزد در کوچه های روستامان
یک دو ماهی فرق دارد رسم و آداب محله
خیمه ها را می کند برپا امامِ عصر با اشک
می شود میدان اصلی، مُهر و محراب محله
سنگ ها و سنج ها از نوحه لبریزند ده شب
از بلای شام می ریزد به هم، خواب محله
کوچه را غیر از شبِ شام غریبان می شناسد!
نور می ریزد به پای دسته های تشنه، مهتاب محله
ظهر عاشورا که می آید جهان تعطیل رسمی ست!
می چکد خون از گُلِ تقویم بی تاب محله
با صدای ضربه های چاقویی بر استخوانی
روضه می خواند برای خویش قصاب محله
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Pelak15
🆔 @Abedi_Aaeini
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز...
⚡️وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
راوی گوید:
ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
🔻امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1719206265C3fe5bbf88b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 کلیپ بسیار زیبای «زوم بینهایت»
◼️ از غدیرخم تا جنایت روز عاشورا !!
🔰ریشه عاشورا، فراموشی غدیر بود
✋🌷https://eitaa.com/joinchat/1719206265C3fe5bbf88b
﷽
#شعر
#تکخانه ١
🥀چهارده بیت حسینی 🥀
قبول خاطر خون خدا شدن شرط است
نه هر که مرثیهای ساخت محتشم گردد
✍#استاد_مجاهدی
#پروانه
____________🥀
مدّعی خواست که نام تو فنا سازد، لیک
بیخبر بود که فرجامِ فنای تو، بقاست
✍شادروان سید علیرضا
#شمس_قمی
______________🥀
دو بازوی تو قلم شد که حق نوشت افزار
برای دفتر یوم الحساب می خواهد
✍#علیرضا_اطلاقی
______________🥀
تا کند آینه در آینه تکثیر حسین
داشت هفتادو دو گلواژه ی تکبیر حسین
✍#فراز_مردانی
______________🥀
ستون خیمۀ کرب و بلا، در باد و در طوفان
نمیافتد یقین،تا تکیهگاه آن اباالفضل است
✍#مهدی_رحیمی
#زمستان
___________🥀
وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر!
کربلا پُر بود از عباس...آن خیرِ کثیر
✍#محمد_عابدی
___________🥀
هرکه شدآیینه دارِ دست سقای حسین
برگ عیش آخرت از دست پیغمبر گرفت
✍دکتر سید محمد
#صالحی_کوشا
___________🥀
با تمام دردهایم می نویسم یا حسین
باورم این است او نشنیده درمان می کند
✍#الهه_نودهی
__________🥀
برترین تفسیر قرآن را به خون خود نوشت
با گلویی از عطش، در کارزار نیزه ها
✍#ابوالفضل_عامری
___________🥀
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
✍#غلامرضا_سازگار
___________🥀
نزدیکترین راه به الله، حسین است
نزدیکترین راه به ارباب، رقیه ست
✍#مجتبی_خرسندی
___________🥀
پر میکشم به شور تو با شعر پرچمت:
«باز این چه شورش است که در خلق عالَم است؟»
✍#اسماعیل_داستانی_بِنیسی
___________🥀
یا رقیه(س)
با سر برای دیدن یک غنچه آمدی؟!
دارم گلاب می شوم از شرم روی تو
✍#مسعود_اسدی_خانوکی
____________🥀
من نه مَداحم و نه مرثیهسازم – امّا
سرفراز آنکه به توفانِ شما،خم شده است
✍#محمد_علی_بهمنی
____________🥀
@adabkhane
___________🥀