eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
124 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 تقدیم به (عج) سرسبز 🪴 ............... بهار افتاد زیر پای پاییز؛ این خبر سبز است! درختان یخ زدند از ترس، دستانِ تبر سبز است! بیا ای نوبهار، ای ریشه دار، ای لاله زار، ای یار که با چشمان تو، دنیای ما از هر نظر، سبز است به دست خویش این خانه، صفا را در حیاطش کاشت به لطف آفتاب و سایه، حالا تا کمر سبز است جهان را می گذارم با خودش تنها که این شب ها دلِ سجاده و دست قنوتم تا سحر سبز است زمین، در انتظار سیصد و چندین نفر سبز است زمان، در انتظار سیصد و چندین نفر سبز است بیا ای ریشه ی هستی، بیا ای فصلِ سرمستی که با لبخند تو دنیای ما یک باغ سرسبز است قم المقدسه در دعاگوی شما عزیزان هستم🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 برای امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) افتاده ............... میان باغ، خداوندِ تاک افتاده ابوتراب است اما به خاک افتاده همان علی که بیابان، بهشت شد با او - هزار نخل به پایش هلاک افتاده زدند حضرت ریحانه را برای فدک گذار مرگ به «روحی فداک» افتاده چنان به کعبه ی حیدر لگد زد آن ملعون که تا لبالب دیوار، چاک افتاده حسن نمی خوابد، زینب از خودش خسته ست حسینِ او، از خورد و خوراک افتاده مربع علی همان غواصی که دستْ بسته پرید میان عکس چقدر دردناک افتاده به رمز «یا زهرا» دل زدند بر کارون کنار ساحل، هجده پلاک افتاده قم المقدسه 🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخ ماااااااااادر 😭😭😭 مشت آتش .................... نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟ مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا