🙏🏻🌷 برای #قیصر_شعر_ایران
#قیصر
.................
برای عابران طرز نگاهت، خود غزل بوده
برای شاعران نقد نگاهت، راهحل بوده
تمام شهر را گشتم! دهان ها از تو لبریزند
چه ابیاتی شنیدم! یک به یک ضرب المثل بوده
زبان شعر تو رودی روان از سینه ی کوه است
که «دستور زبان عشقِ» تو شیخ اجل بوده
تنفس می کند صبح از «تو» و شب با «تو» می خوابد
زمان در ناگهانِ آینه غرق بغل بوده
تو را پاییز با خود برد و ما چون برگ آویزان
اگر که انتخابش بودهای، حق با اجل بوده!
تو را ای کاش برگرداند این دنیا به ما قیصر
که بعد از تو جهان، انبوه شعر مبتذل بوده
میان این همه شاعر، کنار منزوی جانم
تو را گفتم، به هرکه تشنه شعر و غزل بوده
نمی بینم غروبی در تو ای خورشید، ای مهتاب
طلوع چشم هایت یادگاری از ازل بوده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#قیصر_امینپور
#هشتم_آبانماه
#سالروز_درگذشت_قیصر_امینپور
...................................................
در غزل اشاراتی به نام کتاب های قیصر امینپور به نام های دستور زبان عشق، تنفس صبح، آینه های ناگهان شده است.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌸 تقدیم به #امام_زمان (عج)
سرسبز 🪴
...............
بهار افتاد زیر پای پاییز؛ این خبر سبز است!
درختان یخ زدند از ترس، دستانِ تبر سبز است!
بیا ای نوبهار، ای ریشه دار، ای لاله زار، ای یار
که با چشمان تو، دنیای ما از هر نظر، سبز است
به دست خویش این خانه، صفا را در حیاطش کاشت
به لطف آفتاب و سایه، حالا تا کمر سبز است
جهان را می گذارم با خودش تنها که این شب ها
دلِ سجاده و دست قنوتم تا سحر سبز است
زمین، در انتظار سیصد و چندین نفر سبز است
زمان، در انتظار سیصد و چندین نفر سبز است
بیا ای ریشه ی هستی، بیا ای فصلِ سرمستی
که با لبخند تو دنیای ما یک باغ سرسبز است
#محمد_عابدی
#اشعار_مهدوی
قم المقدسه
در #جمکران دعاگوی شما عزیزان هستم🙏🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 برای امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
افتاده
...............
میان باغ، خداوندِ تاک افتاده
ابوتراب است اما به خاک افتاده
همان علی که بیابان، بهشت شد با او -
هزار نخل به پایش هلاک افتاده
زدند حضرت ریحانه را برای فدک
گذار مرگ به «روحی فداک» افتاده
چنان به کعبه ی حیدر لگد زد آن ملعون
که تا لبالب دیوار، چاک افتاده
حسن نمی خوابد، زینب از خودش خسته ست
حسینِ او، از خورد و خوراک افتاده
مربع
علی همان غواصی که دستْ بسته پرید
میان عکس چقدر دردناک افتاده
به رمز «یا زهرا» دل زدند بر کارون
کنار ساحل، هجده پلاک افتاده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_علوی_فاطمی
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
آخ ماااااااااادر 😭😭😭
#اشعار_فاطمی
مشت آتش
....................
نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش
مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟
مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند
جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش
مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد
موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش
سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما
تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش
شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید
گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش
در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته
وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
#شهادت_زهرای_مرضیه_ع🖤😭
دردانه
............
دردانه ی پیغمبرشان رفت از بین
بر گردن مردمان شهر است این دِین
در سینه ی تابوت، فقط فاطمه نیست
تشییع علی و زینب است و حسنین (ع)
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به ساحت حضرت صدیقه کبری (س)
#اشعار_فاطمی
دختر
................
پاسخی دندان شکن شد طعنه ی ابتر شدن را
بار دیگر زنده کرد انگار، پیغمبر شدن را
با طلوعش، جاهلیت را میان گور کرد و
داد معنای جدیدی مادر و دختر شدن را
عمر او کوتاه بود اما پُر از آیات روشن
او که جاری کرد چشمه چشمه، این کوثر شدن را
ابن ملجم ها اگر با خطبه اش خو می گرفتند
می گرفتند از کلامش مالک اشتر شدن را
دشمنان خونی اش، این بین اما برگزیدند
منکِر دین خدا بودن، تبِ منکَر شدن را
ماجرای کوچه، جنگی نابرابر بود و آن روز
فاطمه آمد که قدری حس کند حیدر شدن را
تندبادی از کنار باغِ آل الله رد شد
دید آن شب باغبان، یاسش پس از پرپر شدن را
راوی پشت در اَسما بود؛ او با بغض می گفت
مادری دیگر نمی بیند به خود مادر شدن را
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌹🖤 به عاشقانه های مولا و زهرای مرضیه (س)
خواب
.......
یک نفر باید که غفلت را کند بیدار از خواب
می رود این رودِ شرک آلود در دریای مرداب
هر که دارد ادعای نور، از ظلمت می آید
زُهره ی زهرا کجا و سوسوی یک کرم شب تاب!
در نماز شب، کسی بر شانه ام زد، بی صدا گفت
نور، الله است و آل الله، خورشیدند و مهتاب
مصطفی جام است و زهرایش شراب ناب و حیدر -
ساقی کوثر... که عالَم را از عشقش کرده سیراب
فاطمه، دستاس را وقتی که می چرخانْد، مردش
خستگی از تن به در می کرد و می شد شاد و شاداب
دخترش چادرنمازی ساده بر سر کرد و زهرا
ذکر تسبیحات می خواند و به او می گفت از آداب
شب به شب از پنجره سر می زند بر خلوت او
ماه دارد می کند این لحظه های ناب را قاب
یک طرف سلمان نشسته یک طرف مقداد و عمار
حال او خوب است و دل خوش کرده بر ایمان اصحاب
مرتضی هر وقت می بیند دل زهرا گرفته
خاطره می گوید از بدر و احد، صفین و احزاب
روز و شب از طعنه ی مردم نگاهش ابر دارد
بغض زهرا بشکند، یک شهر رفته زیر سیلاب
یا علی نگذار پشت در بیاید مادر ما
یا علی این مردمِ بی چشم و رو را خودْ تو دریاب
در، دهان وا کرد با آتش که فتنه دربگیرد
فاطمه با اشک آمد نقشه ها را کرد بر آب
دفترم از شعله ها لبریز شد آهی کشیدم
مادر و در سوخت و... آتش زدن شد در جهان، باب
چند روزی می شود زهرا قنوتش، مرگ دارد
از همه دلبسته تر آنجا که بود!؟ ارباب، ارباب
موی زینب شانه می خواهد ولی مادر، شکسته
نخل ها آشفته اند، انگورها بی تاب بی تاب
فاطمه غرق مناجات است این شب های آخر
کم نمانده روی دستش جان دهد این بار، محراب
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حضرت_زهرا_س