eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
👌😭 👌🏻تقدیم به آنها که به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را اول وقت برپا میدارند 🙏🏻به پیشگاه (ع) تماشا ........ در بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند با تو نورم بی تو کورم، صد از تو دورم یک راهی ام کن تا ، اماما...! با ، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر ، می داد او را از تا ، با تو راهی نیست آقا یک دلِ افتاده می خواهد، کمی و در هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر و من غرق پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت - از قنوتم می چکد بارانی از ها بسته ام بر ، دل را... ای مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از این سو به آن سو دست آوردم بگیرم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم و ها را دیدم و افتادم از پا در دورِ ضریحت در طوافند ، تو را دارند و مَستند از تولیّ از گرفتم را از هم گرفتم را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
🙏🏻🌺 به ساحت مدام ............. می دهم از دور بر گلدسته و گنبد، سلام با کبوترها مسافر می شوم از روی بام بال و پر وا می کنم در آبیِ بی انتها ابرهای گریه را پس می زنم با دست هام برقِ ایوان می نشیند بر دل آیینه ام پرچمت تا می دهد بر خلق عالَم، بار عام موج زائرها مرا این سو و آن سو می بَرد لذتی دارد زیارت در میان ازدحام خوشه ها روی ضریحت خودنمایی می کند خود بگو باید بگیرم مستی ام را از کدام!؟ با اذان، نام تو را سر می کشم هوهوکنان جز شراب ناب تو هر باده ای باشد حرام با سر بر شانه ات باید گذاشت با پُر کرد جام ساقی کوثر! بگیر اندوه را از سینه ام جای آن پُر کن قنوتم را از آغوشت مدام من که قنبر نیستم اما به دردت می خورم حضرت سلطان بگو آیا نمی خواهی غلام!؟ در مَقامی که تو با می رسی نیست ما را ای امیر، اندیشه ی قدری مُقام شعر را باید ببوسد! بگذرد از واژه ها شاعری که از دو مصراع لبت نگْرفته وام شعر یعنی تو! نه تنها شعر، قرآن هم تویی غرق در معنایی و سرشاری از نور و پیام نقطه ای هستیم ما! نه... نقطه هم یعنی خودت ای که تحت باء بسم اللهی و خیرُالکلام حق پرستان یک نفر را می شناسند از ازل آن تویی! ای در صف دیدار تو حق، پیشگام بارها حق تو را دست حریصان غصب کرد از فدک تا حاکمیت، سهم تو بود اتهام بارها با بخشش حق خودت، گفتی به ما لذتِ در عفو را هرگز ندارد انتقام ابن ملجَم می شود گاهی دلم در کوفه ات می دهد افسار نفسش را به دستان قُطام با شب قدرِ نگاهت، آسمانم کن علی روزه ی باران گرفتم در دل ماه صیام دست تو قرآن و قرآن بر سرم إحیا شده بر تو و آیات تطهیر تو دارم اهتمام چشم تو خورشیدِ اشراق است و ابروی تو سرو سایه ی چشم سیاهت بر سر من مستدام حال من سبز است سبزِ سیدی در هر با تو خواهد بود هر آیینه، ایامم بکام همنشینی با تو خواهد کرد کالم را کمال خام با تو پخته خواهد بود و پخته بی تو خام هر کسی یک جور لبخند تو را تفسیر کرد گرچه یکسان بود طرزش با خواص و با عوام هر که تاریخ جهان را زد ورق، گفت از علی نام او را در دهان آورد با صد احترام حرز جانِ ، نام زیبای ست نام او تنها را نباشد التیام لوطیان با یاعلی گفتن خطاپوشی کنند می گذارند اینچنین در بین دعواها مرام زیر قول خود نخواهم زد که گفتم یا علی پای جمهوری اسلامی ایرانم، تمام! روزهای سخت را با یاد تو طی کرده ام پایبند انقلابم همچنان بعد از امام را که تو راه انداختی حین ما بارها تکرار کرده در ما کماکان با علی هستیم و اهل کوفه نه تا که جان داریم می مانیم پای این نظام قم المقدسه ۲۴ ذی الحجه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 👌🏻تقدیم به آنها که به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را اول وقت برپا میدارند 🙏🏻به پیشگاه (ع) تماشا ........ در بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند با تو نورم بی تو کورم، صد از تو دورم یک راهی ام کن تا ، اماما...! با ، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر ، می داد او را از تا ، با تو راهی نیست آقا یک دلِ افتاده می خواهد، کمی و در هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر و من غرق پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت - از قنوتم می چکد بارانی از ها بسته ام بر ، دل را... ای مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از این سو به آن سو دست آوردم بگیرم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم و ها را دیدم و افتادم از پا در دورِ ضریحت در طوافند ، تو را دارند و مَستند از تولیّ از گرفتم را از هم گرفتم را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini