eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15