هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🤦🏻 #چهارشنبههای_امام_رضایی (ع)
😭 برای #جاماندگان_اربعین_حسینی
حسرت
.......................
منم و یاد تو و خاطرهای بارانی
سالها پیش، حرم، نافلهای طولانی
یاد باد آنچه که با هم به خدا میگفتیم
یاد باد آنچه که میگفت خدا پنهانی
دلم آن روز پر از شور و نوا بود #حسین
محو #ششگوشه شدم، باز مرا میخوانی!؟
آسمان رو به تو آورده، زمین دریاییست
ای که #کشتی_نجاتِ همه در طوفانی
سفرهات جمع شد و قسمت من هم این بود
بگذرد بی من و امثال من این مهمانی
زائری عکس فرستاد و به من گفت رفیق
بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی ۱
میروم #قم به هوای #پدر_معصومه (س)
تا که آزاد شود بلکه دل زندانی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_عاشورایی_اربعینی
..................................................
۱. اشاره به بیتی از حافظ شیرازی
گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🤦🏻🌺😭🤦🏻🌺😭🤦🏻🌺😭🤦🏻
🖤 به پیشگاه #کشته_اشکها #حسین (ع)
یاد
...................
هر زمان ای آسمان باریدم افتادم به یادت
از میان باغچه گل چیدم افتادم به یادت
درد عشقت آمد و «پیچِ امینُالدّوله»ام شد ۱
تا به خود از درددل پیچیدم افتادم به یادت
در شکوهِ اربعینت بین موکبهای داغت
استکانِ لبْپریده دیدم افتادم به یادت
تکه نانی خشک، زیر پای من شد چند تکه
از زمین برداشتم بوسیدم افتادم به یادت
بعد از اصرارِ دو سه مرد عراقی بین جاده
بر حصیر پارهای خوابیدم افتادم به یادت
هر عمودت، روشنیبخشِ مسیر عاشقان است
شد سرت بر نیزهها خورشیدم، افتادم به یادت
گنبدت را دیدم از دور و کبوتر شد غرورم
سر به خاک کربلا ساییدم افتادم به یادت
دست خالی برنگشت از قتگاهت یک نفر هم
معنی «بخشنده» را فهمیدم افتادم به یادت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
......................................
۱. پیچ امین الدوله: گیاه رونده پیچ دار که ساقه ای نازک و کشیده و گلهایی به رنگ سفید دارد.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
تقدیم به #سرزمین_عطش_و_آتش 🔥
فریاد کربلا
.................
ویرانم از حکایتِ آباد کربلا
پیچیده در سکوتم فریاد کربلا
غیر از تمام هفته که قلبم حسینیهست
#شبهای_جمعه میکُشدم یاد کربلا
گفتم به هر که غیر امامم #حسین، نه!
آری منم منم من... معتاد کربلا
مُهر نماز: تربت خونینِ قتلگاه
رو به خداست در دل سجاده، کربلا
#خورشیدِْ_عصر_روز_دهم توبه کرد و رفت
اما چهها نکرد به اولاد کربلا
با تیغ آفتاب به جنگ #حسین رفت
بر زخمها نمک زد جلاد کربلا
اصحاب، گِرد شمع وجود #حسین، جمع
پروانهها طلیعهی میعاد کربلا!
از رقص عارفانه چه گویم! چنان وهب
او که مسیح بوده و #داماد_کربلا
پیشِ نگاهِ منتظرِ باغبانِ نور
پرپر شدهست شاخهی شمشاد کربلا
#ششماههای که حج خدا را وداع گفت
آرام شد به «ناد علی»... «ناد کربلا»
بیش از #هزار_و_نهصد_و_پنجاه_زخم_سخت
گاهی عجیب میشود اعداد کربلا
هر «قطعه» شد رباعی نابی میان دشت
اینگونه شد وسیعتر ابعاد کربلا
حالا یتیم، دختر شیرینزبان او
حالا وخیم، وضعیت حاد کربلا
آتش زدند #دامن_سبز_رباب را
بالا گرفت شدت بیداد کربلا
در خیمهی قضای الهی اسیر شد
با شعلههای حرمله، #سجاد_کربلا
با آن همه مصیبت عظمی که بر تو رفت
شام بلاست! روضهی همزاد کربلا
انکارِ قتلعامِ خدا بینتیجه است
ریشه دوانده در همه، اسناد کربلا!
یک #اربعین شنیدهای اما بیا ببین
صدها برابر است استعداد کربلا
اینجا کویر نیست که دریای رحمت است
باید که بود ماهیِ آزاد کربلا!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
...........
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهامبخشِ #حسین میشود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر میکشد
در این میان قصیدهای به نام #عباس، رخ نمایی میکند و
غزلی به نام #علیاکبر
خواستم بگویم #علیاصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاهبیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتیهای #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعیهای #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عدهای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمهگاه، ترکیببندی بود با گوشوارهی «اینجا حرم امن الهیست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمیخاست و گاه مینشست
این کوتاه و بلند شدنها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه میشد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیماییهایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاریها از او وام گرفتند
#باقر، ترانهای کبود بود که سالها بعد، بیش از هزاران ترانهسرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزلمرثیهای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمیگویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمیگویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانهی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعهی قرآنش، برای بازاریان، مرثیهای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامهای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوشها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابهها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمیگویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمیگویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگها هم آسانتر میشود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🤦🏻😭 تقدیم به #اباعبداللهالحسین_علیهالسلام
بخشش
...........
قسم به جان کسانی که با #یقین بخشیدند
و در میان #رکوع آنچنان #نگین بخشیدند
#غدیر، #فرصت_جانبخشی و #جهانبخشی بود
که هرچه داشت #پیمبر به #جانشین بخشیدند
ولی چه سود که #اهل_سقیفه نقشه کشیدند
به جای #بیعتشان، #زخم_آتشین بخشیدند
هزار پنجره وا کرد #مجتبی و ندیدند
سکوتِ حنجره را بر #زنی_لعین بخشیدند
#حسین، مأمن ایمان شد و #اقامهی_حق کرد
که هرچه «#کرب» و «#بلا» را به مؤمنین بخشیدند
به جای آنکه ببوسند خاکِ مَقدم او را
#کمان گرفته و بر لشکرش #کمین بخشیدند
برای اینکه دل از #آدم و #عدم ببَُرد او
به او دو #دختر شیرین و نازنین بخشیدند
برای اینکه نماند نشانی از شبِ ظلمت
به او #ستارهی_مهتابآفرین بخشیدند ـ
چنانکه، #محسنِ_محزون ندید روی خوشی را ـ
ولی به #فاطمه، #عباسِ_مهجبین بخشیدند
#حسین، پیش نگاه جماعتی خون میخورد
که دم به دم به دمش، #نوحهی_حزین بخشیدند
اگرچه راه نفس را گرفت #چکمهی_خولی
به تار حنجرهی سرخ او #طنین بخشیدند
به یُمن اینکه سوارانِ مست، تاکِ تنش را
لگد زدند به میخانه؛ #اربعین بخشیدند!
برای آنکه نپیچد صدای گریهی #زینب
به او شبیه #مدینه، دو آستین بخشیدند
زدند سنگ به آیینهی جمال #محمد
به صورت گل #زهرا، چروک و چین بخشیدند
گذشت و شخم زدند آسمانِ خاکیِ #طف را
چراکه گنج جهان را به این زمین بخشیدند
بدا به حال کسانی که خام #وعده شدند و
برای #گندم_ری، خوشه خوشه #دین بخشیدند!
بدا به حال کسانی که از #جهاد بریدند
به دشمنان قسمخورده، #سرزمین بخشیدند!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به پیشگاه #امام_حسن_مجتبی (ع)
عود
...................
در کویرِ خشکسالیها، خدای جود بود
او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود
کوه ها...! از چشمهی احسان او لبریز شد
همچنان اما #حسن، خاکیترین موجود بود
دست او بخشید و چشمش عشق را فریاد زد
روز و شب بارید این میخانه نامحدود بود
پلهی منبر به پایش بوسه زد در کودکی
گاه در محراب، محو صورتِ #محمود بود
رفت از دوش #نبی بالا و یک لبخند چید
ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود
او #نبی بود و #علی بود و #حسین و #فاطمه
در #حسن، چیزی فراتر از #حسن مشهود بود
از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن
«در عمل، او بیشتر از آنچه میفرمود... بود»
آه... ابراهیم شد! بتها به دست او شکست
انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود
چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد
#فاطمه، شمعِ شبستان و #حسن چون عود بود
بعدِ #مادر زندگی سخت است... #مادر، زندگیست!
سخت بود اما به هر زحمت که میشد بود، بود
دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد
سر به چاهِ خانه برد و گفت #مادر، زود بود!
عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظهای
پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود
ریخت او در تشتِ رسواییِ دشمن، بغض را
سالها در انتظار جامِ زهرآلود بود
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚 برای #امام_حسن (ع)
خاطرات کوچه 😭
.....
زندگی را میتوان با خندهای از سر گرفت
آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت
خاطراتِ کوچه را میزد قدم با اضطراب
سالها در خانهی خود، روضه مادر گرفت
وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام
دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت
جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست
گاه باید در میان کوچهها سنگر گرفت
رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی
سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت
این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند
هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت
با لگد کوبید #زهرا را به دیواری که ریخت
انتقام غزوهها را از #علی، آخر گرفت
باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود
او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت
روضهها را بارها کردم مرور و گفتهام
مزد خدمت کردنش را خوب، #پیغمبر گرفت
تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا
#مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت
با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش
از عطش لبریز شد! تا... چشمهای تر گرفت
#کربلا را گاه میدید و صدا میزد: «#حسین -
قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت»
تا نباشد حس غربت در دل معصومشان
دست #عبدالله و #قاسم را #علیاکبر گرفت
آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را
که صدای بیقرارش روی هر منبر گرفت
سالها از #صلح گفت و... #جنگ را مغلوبه کرد
درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت
آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن
جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت
تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم
روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🙏🌷 به پیشگاه #محمدبنعبدالله (ص)
#محمد
...................
عزتت انداخت روی خاک، عُزّیٰ را #محمد
طاق شد از اتفاقت طاقت کسریٰ #محمد
از سراب جهل، دنیا مست بود و در توهّم
تا که رد شد از #کویر_مکه، #یک_دریا_محمد!
کهکشانِ راه شیری را تماشا میکند ماه
در شب چشمِ شبان کوکب صحرا: «#محمد»!
اول و آخر #محمد، ظاهر و باطن #محمد
صورت و سیرت #محمد، واژه و معنا #محمد
روی او #قرآن_ناطق، خنده هایش #صبح_صادق
قبله ی #بیتالمقدس، سوره اِسرا #محمد
آیه ی #معراج در آیینه ی چشمش نشست و
#مرتضی را دید در آن عالَم بالا #محمد
#سنت_دخترکشی را کرد او زنده به گور و
تا می آمد #فاطمه، می شد بلند از جا #محمد
کوچه ها عطر سلامت را به خاطر دارد اما
کوچه ها با تو چه کردند و گلت #زهرا... #محمد!؟
در #حِرا روشنگری کردی، به #ماه_مکه گفتی
گاه در ظلمت، جهانی می شود پیدا #محمد
در حیاتش کم ندارد، در مماتش غم ندارد
هر که باشد با #حسین و... هر که باشد با #محمد
در تبسم های تو #شور و #شعور و #شعر دیدند
#سعدی و #حافظ اگر گفتند از تو «#یا_محمد»
#هجرت تو #انقلابی در #خمینیها به پا کرد
پل زدی دیروز را با حال و با فردا #محمد
ظلم و ظلمت می رود از بین با #آلمحمد
پرچمت گل می کند بر #مسجدالاقصی، #محمد
تا اشارت های ابرویت چراغ سبز باشد
دل کبوتر می شود بر گنبد خضرا #محمد
دل به «#یغما» می رود از نام زیبایت، به ویژه
این اواخر تا به گوشم می خورد «#والا_محمد»!
بر تو و بر والدین خود درودی می فرستم
هر زمانی که صدایم می زنند: #آقا_محمد
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_رسولالله
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
نثار #آلعبا و #اباعبداللهالحسین (ع) 🖤
با خواندن این شعر، در هر #قنوت به یاد #حسین (ع) خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭
پنج تن
.....................
دستانم را نگریستم و گریستم
این بار از دستان قلم شده عباس (ع) گذشتم
انگشتانم #پنج_تن_آلعبا بودند 🖐
محمد (ص) را در میانه دیدم و
اهلبیتش را اطرافش
گویا برای #مباهله آمده بود
پلکی زدم...
#رسولالله (ص) بر بار شتران ایستاده بود و
علی (ع)، دوشادوش او
در #غدیرِ_معرفت
خدا را نشان میداد ☝️
اثر انگشتم طوافی بود از کعبهی جان: علی (ع) 👉
انگشتی که حب مولا را امضا زد
و روی ماه علی (ع) را در شب پرستارهی تاریخ نشان داد
انگشت حلقه، زهرا (س) بود 💍
که انگشتری به نام علی (ع) را به تن کرد!
محمد (ص)
دست بالا آورد
از گونههای فاطمه (س)
سیبی چید و
به علی (ع) تعارف کرد
پیوندی که
نبی (ص) و علی (ع) را به کمال رساند
و مثلثی را به نام #عشق، نقش زد
حسن (ع)
لطیفترین و زیباترین و آرامترین است
همان انگشت کوچک
که #صلح و #دلدادگی را فریاد میزند
آنجا که
در انگشت معشوقی گره میخورَد و
به راه ادامه میدهد
و حسین...
آه... حسین...
حسین (ع)
همان «وِترَ المَوتور»
همان دردانهی خدا!
حسابِ #حسین (ع) از همه جداست
او که
#اهلبیت (ع) نیز برایش آغوش باز میکنند و
در بغل میگیرندش ✊
او که #رمز_اتحاد و #پرچمدار_مقاومت است
اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍
تا ببینی چگونه پرچمش را بالا میآورد
اما
اگر خواستی چشمانت تر شود
به شَستت نگاه کن و روضهی سر بخوان
و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭
آه... نمیدانم بگویم یا نه!
نمیدانم زنده میمانم یا نه!
این بار، شَستت را کمی بهتر ببین
صدای پای اسبها را میشنوی!؟
میبینی اسبها
چگونه پهنش کردهاند! 😭
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚 برای #امام_حسن (ع)
خاطرات کوچه 😭
.....
زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت
آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت
خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب
سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت
وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام
دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت
جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست
گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت
رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی
سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت
این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند
هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت
با لگد کوبید #زهرا را به دیواری که ریخت
انتقام غزوه ها را از #علی، آخر گرفت
باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود
او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت
روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام
مزد خدمت کردنش را خوب، #پیغمبر گرفت
تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا
#مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت
با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش
از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت
#کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «#حسین -
قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت»
تا نباشد حس غربت در دل معصومشان
دست #عبدالله و #قاسم را #علی_اکبر گرفت
آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را
که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت
سال ها از #صلح گفت و... #جنگ را مغلوبه کرد
درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت
آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن
جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت
تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم
روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_فاطمی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚❤️ به ساحت #امام_حسن (ع) و #امام_حسین (ع)
دو پسر
.................
بودند پس از #شیرخدا آن دو پسر، شاه
خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه
خورشید، #حسین است و #حسن، ماهِ شبِ تار
#عباس، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه
ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است
با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی #الله
شد اشکِ خُم از غربت و اندوه #علی، خشک
شد #کرب_و_بلا...! با لبِ تاول زده گفت: آه
چشمان شما قطب نما بود و دل ما
در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه
#تکلیف شما بود به یک چیز، #ولایت!
او در پی #صلح آمد و تو در پی #اصلاح
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_حسینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🤦🏻🖤😭 به پیشگاه #سبط_اکبر
#امام_حسن_مجتبی_ع
سکوت و صبر
..............
#کریم است و کرامت خصلت اوست
سلیمان است هر انگشتر او
به سائل داده یکجا روزیاش را
#علی بودهست الگویش، بگو هو...!
#مدینه، آسمانی خشک دارد
ولی کافیست چشم او ببارد
شراب ناب میآید به هر جوی
اگر که پا به نخلستان گذارد
عبا بر شانه و عمّامه بر سر
بهار از کوچهها رد میشود باز
به منبر تکیه خواهد زد کمی بعد
خدای وحی و شعر و خطبه و راز
حسودان از نمازش خسته بودند
که او عین #علی غرق خدا بود
#حسین از سینه و دردش خبر داشت
#سکوت و #صبر او، #کرب و #بلا بود
#حسن را زهر کین نه... کوچهها کشت
همانجا که عزیزش بر زمین خورد
نمیدانم چه آمد بر سر او
چگونه #مادرش را تا کجا برد!؟
گذشت و سالها بعد از سقیفه
خیانت باز رویش را نشان داد
زنی، مرد خودش را کشت و میدید
امامی در میان خانه جان داد
دم آخر، دهانش غرق خون بود
تمام طشت را پر کرد آهش
رسید از راه #زینب، خونجگر شد
همینکه خورد بر لبها نگاهش
#مدینه بعد او چیزی ندارد
به جز آسیب و آشوب و خرابی
بقیع آمادهی دفن #حسن شد
چه تشییعی! چه استقبال نابی!
برای بوسه بر آن پیکر پاک
سپاهِ تیرها سبقت گرفتند
تن و تابوت چون درهم تنیدند
برای دفن او مهلت گرفتند
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15