eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
462 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🤦🏻 قصیده ای در باب و و و تقدیم به پیشگاه ...................... حرامزاده، عرق خور، دروغگو، تنبل یزید را بنویسید رأس این جدول حکومت علوی، از ... والی بود باشد و... باشد خلیفه این انگل!؟ سکوت مردم یعنی توهم نادان! عوام را بنویسید مشکل و معضل سکوتِ بالادستان، خیانت محض است! خواص را بنویسید مست لایعقل رسید قافله ی عشق از میانه ی حج که وا کند گرهی را که بود لاینحل ولی چه بر سر دین آمد و چه کرد آدم نمی کند حیوان این قبیل در جنگل! هزار گرگ به دنبال بچه آهویی میان تاریکی ها... به دستشان مشعل از اینکه معجر افتاد بگذریم... آن شب بود و لگدهای یک قوی هیکل بیا که برگردیم... اینچنین نباید گفت که سکته های قبیح افتاد به جان غزل برو به ظهرِ عطش، آن زمان که می رفتند کبوترانِ خدا یک به یک به سِیر اَجَل دلاورانه بود و... گل کاشت چه مرگ شیرینی داشت! مرگِ مثل عسل به همه را محو هیبت خود کرد نبود اگرچه که به جنگ جمل! صدای حرمله آمد... دل گرفت سه شعبه رفت و شد آغوش یک پدر، مقتل به سمت خیمه رَود یا که پشت خیمه، کجا!؟ ، چاره ی عالم! شده ست مستأصل هر آنچه را می شد با امام بعدی گفت حساب او که جدا بود از همان اول تن زنان حرم مثل بید می لرزید محارمش را با اشک و ناله کرد بغل شروع رزمش طوفان ترسناکی بود ولی می اندیشید این میانه او به علل هزار مرتبه خواند آیه و... دلیل آورد اگرچه گفت ، بهتر است «قَلَّ و دَل» ولی چه سود! شکم ها، حرام نوشیدند وگرنه نیست در اندیشه ی امام، خلل زدند تیر به قلبی که بارها بوسید به روی منبر و در جمع، احمدِ مُرسل و آمد و خنجر گرفت بر دندان دوید و خود را رساند تا که به تل تبر به دست به جان افتادند تمام نه! که شد آغاز... تازه جنگ و جدل به ده نفر گفتند این شما و این تن او حیا نکردند از بچه هاش حداقل حدود نیم تُنی هست وزنِ اسب عرب «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» چهار نعل فرو رفت در بدن، در گوشت چهار نعل که خورده به سنگ ها صیقل رسید و دید آنچه را نباید... آه! شکسته سینه و از جا درآمده مَفصل غریب گیر آوردند امامِ بر حق را چه کارها که نکردند با سرِ آن یل کشید کِل، به حرم حمله ور شد آن ملعون که داشت با سرباز سپاه دیگر، کَل خار ندیده! خواری را! ببین ولی حالا پایشان زده تاول قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭🌹 و آه... ......... دیگر ندارد آسمانِ خیمه‌گاهش ماه دیگر ندارد در بساط خویش حتی آه فصل وداعِ حضرتِ خورشید بود و کوه! شد تاریک و سر زد روضه‌ای جانکاه مهتابِ قرآن بود در دستان اقیانوس تا اهل ساحل را کند از موج‌ها آگاه دیدند آهوها که شیری روی خاک افتاد تیری، کمانی کرد را در اردوگاه این است پاداش امامی که به آمد تا مردمان خویش را قدری کند شمشیرها بی‌پرده تا بالا و پایین رفت گریبان چاک داد و گفت: «یا الله»! دستی رها شد تا باشد باز شاید بود آنکه آنگونه رسید از راه خون می‌کِشد خون را و... در مقتل، همه دیدند مخلوط شد با خون ، خون با چنگ و دندان، گرگ‌ها گودال را کندند چیزی نماند از و در چاه ، زمین افتاد تا گرد و غبار افتاد حالا فقط او بود و اسبی بی‌خبر از شاه دارد خودش را می‌زند ، نگو! کافیست از حالْ رفته ، دیگر نخوان مداح! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
حقیقت ............... ، بازگشت به خود است! حجی است که ی آن ماییم! کربلایی ست که آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون اصل ما ! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز گرفتار بازار بودن، ما را دور می کند از حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🚩🏴🏳️ به پیشگاه حرکت جهانی امروز اینجا ................ هم کثرت وحدتند امروز اینجا هم وحدت کثرتند امروز اینجا هم در طلب معرفت و عشق و فنا هم سالک حیرتند امروز اینجا ۱ چون رود که دارد سر دریا، جاری ـ در دشت حقیقتند امروز اینجا با و و بر قلّه‌ی عزّتند امروز اینجا «»، عزادارانت آیینه‌ی غیرتند امروز اینجا چشم از همه شسته‌اند جز و معنای امروز اینجا ببین مولاجان امروز اینجا بر بال مَلک قدم‌زنان می‌آیند در اوج سعادتند امروز اینجا خود،‌ محشر دیگری به پا کردند و یکجور قیامتند امروز اینجا بااینکه سر سفره‌ی تو مهمانند خود، روزی و نعمتند امروز اینجا لب‌تشنه دیدار تواَند ای چشمه لبریز ارادتند امروز اینجا چون و تو با حسرت و آه مشتاق زیارتند امروز اینجا با آمده‌اند دنبال امروز اینجا با مشت گره کرده و «» امروز اینجا هرچند که ظاهراً سرمایه و قدرتند امروز اینجا جُندی و مُلازم و نَقیب و رائد ۲ مأمور به خدمتند امروز اینجا مردانِ خداترس به راه افتادند تندیس شجاعتند امروز اینجا اینها همگی مزد رسالت هستند سرشار موَدّتند امروز اینجا چون ابر بهاری به همه می‌بارند بارانیِ رحمتند امروز اینجا یک عمر ستاره‌ی کویرت بودند دنباله‌ی هیئتند امروز اینجا هم و را می‌فهمند هم و امروز اینجا همراه می‌بارند و در یاد اسارتند امروز اینجا تنها نه به پای تو شدند آب، ارباب پروانه حضرتند امروز اینجا این است آماده‌ی حرکتند امروز اینجا قم المقدسه ............................................... ۱. هفت وادی عرفان (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و غنا) ۲. درجات نظامی عراق (سرباز، ستوان، سروان، سرگرد) 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه‌اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می‌شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه‌زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می‌خورد گاهی شانه‌اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می‌توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می‌توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه‌ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی‌سوار آمد به سمت خیمه‌ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان‌نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی‌تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه‌ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می‌توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
حقیقت ............... ، بازگشت به خود است! حجی است که ی آن ماییم! کربلایی ست که آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون اصل ما ! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز گرفتار بازار بودن، ما را دور می کند از حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به پیشگاه و 😭🖤 به پیشگاه و .............. از وقتی با تو آشنا شدم جهان را می‌بینم! مگر نه اینکه تو !؟ مگر نه اینکه تو !؟ مگر ... (سه نقطه) نیست!؟ مگر ، (ویرگول) نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟ من شنیده بودم که ، را با سر به خاک سپرد اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟ نکند درست باشد!؟ : (دو نقطه) است که خیمه‌ها را می‌پاید آه... شک ندارم که «» (گیومه) را از روی ساخته‌اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته ❓مگر ؟ (علامت سوال) عصایی نیست که بر سر خورده! ❗مگر ! (علامت تعجب) همان نیزه‌ای نیست که از آن افتاده ؟! - (خط تیره) همان است که روزگار را سیاه کرد - (خط فاصله)ای که بین نام و نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت همان خطی که حالا شده و در ، پا به پایم می‌آید جاده‌ای که پایانش . (نقطه) است نقطه‌ای که کم‌کم می‌شود و در چشمانم برق می‌زند نقطه‌ای که روز اول تا در گفتند: در زیر خودنمایی می‌کرد. قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 نثار (ع) به چه شکل! ..................... سرِ سر تو، کمرها خمیده شد به چه شکل! سرِ تن تو، جگرها دریده شد به چه شکل! همینکه اسم تو را می‌برند می‌میریم بگو چگونه غمت آفریده شد!؟ به چه شکل؟ زمین کرب‌وبلا پر شد از تو و اصحاب به خاک، هر غزل تو قصیده شد به چه شکل! چه جنگ‌ها که نکردند تیرها سر تو تن عزیزت در هم تنیده شد به چه شکل! در آسمان و زمین بود بر سرت دعوا و پیکر تو به هر جا کشیده شد به چه شکل! پس از غروب تنت در میان ابرِ زمین سرت به نیزه نشست و سپیده شد به چه شکل! فدای گونه ی سرخت! بگو نسیمِ درشت - چگونه آن روز این سیب، چیده شد!؟ به چه شکل؟ بگو که مصحفِ حق، آن مُجلّدِ اعظم در این حدودِ سه ساعت، چکیده شد به چه شکل؟ شنیده‌ام که نشسته‌ست روی سینه‌ی تو رگِ حیات، چرا و بریده شد به چه شکل؟ همینکه در دل گودال، ذکر می‌گفتی صدای شنیده شد به چه شکل! بلند شو که با تمام حیثیتش دچار مسئله‌های عدیده شد به چه شکل! بدون آنکه بیاید فرشته‌ی مرگی هزار مرتبه ، شهیده شد... به چه شکل!؟ قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه‌ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی‌خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن را هرگز نخوان در خیمه‌گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان ، خواهرش رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام‌بخشِ می‌شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می‌کشد در این میان قصیده‌ای به نام ، رخ نمایی می‌کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه‌بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی‌های بودند و و ، رباعی‌های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده‌ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب‌بندی بود با گوشواره‌ی «اینجا حرم امن الهی‌ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی‌خاست و گاه می‌نشست این کوتاه و بلند شدن‌ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می‌شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی‌هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری‌ها از او وام گرفتند ، ترانه‌ای کبود بود که سال‌ها بعد، بیش از هزاران ترانه‌سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل‌مرثیه‌ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی‌گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی‌گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه‌ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه‌ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه‌ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه‌ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش‌ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه‌ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی‌گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی‌گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ‌ها هم آسان‌تر می‌شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🤦🏻😭 تقدیم به بخشش ........... قسم به جان کسانی که با بخشیدند و در میان آنچنان بخشیدند ، و بود که هرچه داشت به بخشیدند ولی چه سود که نقشه کشیدند به جای ، بخشیدند هزار پنجره وا کرد و ندیدند سکوتِ حنجره را بر بخشیدند ، مأمن ایمان شد و کرد که هرچه «» و «» را به مؤمنین بخشیدند به جای آنکه ببوسند خاکِ مَقدم او را گرفته و بر لشکرش بخشیدند برای اینکه دل از و ببَُرد او به او دو شیرین و نازنین بخشیدند برای اینکه نماند نشانی از شبِ ظلمت به او بخشیدند ـ چنانکه، ندید روی خوشی را ـ ولی به ، بخشیدند ، پیش نگاه جماعتی خون می‌خورد که دم به دم به دمش، بخشیدند اگرچه راه نفس را گرفت به تار حنجره‌ی سرخ او بخشیدند به یُمن اینکه سوارانِ مست، تاکِ تنش را لگد زدند به میخانه؛ بخشیدند! برای آنکه نپیچد صدای گریه‌ی به او شبیه ، دو آستین بخشیدند زدند سنگ به آیینه‌ی جمال به صورت گل ، چروک و چین بخشیدند گذشت و شخم زدند آسمانِ خاکیِ را چراکه گنج جهان را به این زمین بخشیدند بدا به حال کسانی که خام شدند و برای ، خوشه خوشه بخشیدند! بدا به حال کسانی که از بریدند به دشمنان قسم‌خورده، بخشیدند! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🖤😭 به پیشگاه سکوت و صبر .............. است و کرامت خصلت اوست سلیمان است هر انگشتر او به سائل داده یکجا روزی‌اش را بوده‌ست الگویش، بگو هو...! ، آسمانی خشک دارد ولی کافی‌ست چشم او ببارد شراب ناب می‌آید به هر جوی اگر که پا به نخلستان گذارد عبا بر شانه و عمّامه بر سر بهار از کوچه‌ها رد می‌شود باز به منبر تکیه خواهد زد کمی بعد خدای وحی و شعر و خطبه و راز حسودان از نمازش خسته بودند که او عین غرق خدا بود از سینه و دردش خبر داشت و او، و بود را زهر کین نه... کوچه‌ها کشت همانجا که عزیزش بر زمین خورد نمی‌دانم چه آمد بر سر او چگونه را تا کجا برد!؟ گذشت و سال‌ها بعد از سقیفه خیانت باز رویش را نشان داد زنی، مرد خودش را کشت و می‌دید امامی در میان خانه جان داد دم آخر، دهانش غرق خون بود تمام طشت را پر کرد آهش رسید از راه ، خون‌جگر شد همینکه خورد بر لب‌ها نگاهش بعد او چیزی ندارد به جز آسیب و آشوب و خرابی بقیع آماده‌ی دفن شد چه تشییعی! چه استقبال نابی! برای بوسه بر آن پیکر پاک سپاهِ تیرها سبقت گرفتند تن و تابوت چون درهم تنیدند برای دفن او مهلت گرفتند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15