هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
آخ که اگه امشب #عباس (ع) کفیل ما بشه😭✋🏻
👌 برای یکه تاز میدان کربلا #ابوالفضل_العباس (ع)
یا کفیل
..................
آه، در وصف تو تنها می نویسم «یا جمیل»
ای که مَشکت، زمزمی از کوثر است و سلسبیل
گیسوانت، ساحل امن است و من غرقم در آن
چشم هایت دُرّ نایابی ست ای بحر طویل
خواستم حاجت بگیرم از قنوت اشک تو
بر ضریح چشمت ای ساقی شبی بستم دخیل
کیستی تو!؟ کیستی تو!؟ کیستی!؟ دار السبیل
کیستم من!؟ کیستم من!؟ کیستم!؟ ابن السبیل
تو پناه کودکان بودی و بی خود نیست که
گوش تا گوش حرم دیدم نوشته: «یا کفیل»
شانه ی ایران تکان خورد از غمت، دل مویه کرد
شمعم و می سوزم از #روز_نهم_در_اردبیل ۱
هر کجا صحبت شد از آزادگی، گفتم #حسین
از وفا هر کس که دم زد از تو آوردم دلیل
حاجیان گرم طوافند و به دنبال همند
ما دخیل اشک را بستیم بر یک مستطیل
#صالحِ_بن_صالح است و #ساقیِ_بن_ساقی است
وصف او را گفته در عرشِ مُعلّیٰ جبرئیل
زنده شد عیسای بی جان در کنار خیمه گاه -
حضرت موسی عصایش را که زد بر قلب نیل
این شفاعت می کند! آن بر دل آتش می زند
پس تفاوت می کند #دست_ابوالفضل و #عقیل
او که افتاد، آتش نمرودها گُل کرد و آه...
سوخت این بار از تب آتش، گلستانِ خلیل
سنگ بارید از دهانِ آسمان و زنده شد
در نگاهم ماجرای کعبه و اصحاب فیل
غارتش کردند و چیزی بر تنش باقی نماند
پس ندادند آنچه را بردند، این قوم بخیل!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
..............................................
۱. «شمع پایلاما» یا «شمعگردانی» از صبح روز تاسوعا آغاز شده و تا غروب ادامه مییابد، بدین طریق که عزاداران بهصورت جمعی و گاه با پای پیاده به ۴۱ مسجد شهر اردبیل در محلات مختلف رفته و به یاد ۴۱ منزل اسرای کربلا که در جریان اسارت خود و سفر از کربلا تا شام در تاریکی گذراندهاند با روشن کردن شمع که در حقیقت نذری آنها محسوب میشود، عشق خود را به علمدار امام حسین (ع) ثابت میکنند.
به گفته ریش سفیدان قدیمی اردبیل آئین شمعگردانی در اردبیل بیش از هزار سال قدمت دارد و آیین مختص گروه یا سنین خاصی نیست.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
✋🏻🤦🏻 برای #حضرت_عباس (ع)
سرفراز
................
مانده در دفتر تاریخ، #وفاداری تو
#طلبِ بی حد و حصر و #ادبِ جاری تو
خیرِ ما در دو جهان چیست، شِفا از «لب» تو
ای که درمان همه، بسته به یک آری تو
ساقیا! خواب به چشم تو نیامد هرگز
دشت، بیدار شده از تبِ بیداری تو
برنگشتی ولی از علقمه، #عباس چرا!؟
دل #زینب به تو خوش بود و طرفداری تو
نشد آن روز اگر آب به #اصغر برسد
آمدم ابر شوم تا که کنم یاری تو -
آب یعنی عرق سینه زنانت #ساقی
آب، اشک است همان اشک عزاداری تو
دارد انگشتِ تحیّر به دهان، حضرت مهر
از تن زخمی و انبوه فداکاری تو
سرفراز است اگر پرچم دین، از سر توست
نیزه ات بود همان دست علمداری تو
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🤦🏻🌷 پیشکش به #قمرالعشیره #حضرت_ابوالفضلالعباس(ع)
#بحر_طویل
................
#چشمهایت بوده بر #اسلامِ هر #کافر دلیل
#دستهایت بوده بر #ایمان هر #مؤمن کفیل
#مدح تو باشد فراتر از غزل، ای #ماهرو
جزر و مَدّت میکند غرقم به صد #بحر_طویل
با جمالش خودنمایی میکند در تو خدا
مینویسم ابتدای این غزل: «هوُ... #یا_جمیل»
هرکه بر پای تو افتاد آسمان شد فرش او
هرکه سر بر آسمان سایید پیشت، شد #ذلیل
#فاطمه، #طوبیترین و مادرت #سدرهترین
#ساقی_کوثر، #علی هست و تو #پیک_سلسبیل
بار عالَم روی دوش #آل_احمد بود و بس
تا شما بودید، #غم هرگز نشد #إبنالسبیل
شیرمردی از تبار #نور و #آب و #آینه
#حیدری محکمتر از کوه، آبرومندی اصیل
کاش در شعرش #رشید_ایوب میگفت از لبت ۱
آنچنانکه گفته در وصف #علی، #جَبران_خلیل ۲
«#کربلا پُر بود از #عباس... آن #خیر_کثیر» ۳
هرکه از او مینویسد سهم او #خیر_جزیل
راویانی که گزارش مینوشتند از #جهاد
لشکری از #مور را دیدند زیر پای #فیل
او سفارش شد به #صبر از سوی #مولا؛ غیر ازین
قصهی این قوم هم میشد همان #موسی و #نیل
یک #برادر دست برد و یک #برادر دست باخت
ماجرای دستهای تو کجا، #دست_عقیل!؟
#جعفر_طیّار شد هر دست تو در #علقمه
میکِشد بالِ خودش را بر پر تو، #جبرئیل
باز هم چشمش به چشم #ماه بود و #آسمان
#کاروان، #عصر_دهُم وقتیکه زد کوس رحیل
#کعبهی_آمالِ_هر_آزادهی_بیادعاست
#قبر تو تنها نباشد یک #ضریح_مستطیل
در #محرّم، حال #ایران فرق دارد با جهان
میبَرد نام تو را یک جورِ دیگر #اردبیل
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
#ترکیببند_مادر_حضرت_عباس (ع)
#حضرت_امالبنین (س)
بند اول
غربتکده
..................
جهان است و هزاران کودک دلگیر و افسرده
جهان است و هزاران مرگِ زرد و مرد دلمرده
یکی از درد عشق افتاده یک گوشه، دلش خون است
یکی از عشق بیزار است و می گیرد به خود خرده
نباشد شوق جنگیدن که روح پهلوانی نیست
چه خنجرهای پنهانی نشسته بر سر گُرده
گلی که روزگاری می گرفت از او حیات، ایوان
ببین که دست بر پهلو زده، در خویش پژمرده
#علی در غربت یک خانه، خود را سرزنش می کرد
همان خانه که #سیلی خورد از آتش شد سیهچرده
به نام نامی #زهرا که در کوچه زمین خورده
به نام آن زنی... که در #ادب بوده، زمینخورده
همان مادر که فرزندان خود را یک به یک داده
ولی یکبار هم حتی به روی خود نیاوُرده
اگر #عباس شد #عباس، این از #تربیت بوده
که در #مهر و #وفا و #صبر، ارث از مادرش برده
علمدار غیوری که به غیر از «او» نمی بیند
به رزم خویش ذکری بهتر از #یاهو نمی بیند
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حضرت_ام_البنین_س
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
#ترکیببند_مادر_حضرت_عباس (ع)
#حضرت_امالبنین (س)
بند دوم
افتاده
................
زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت
که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت
به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد
غباری از #علی را طوطیا بر چشمِ بینا داشت
همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت
برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت
به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت
برای #زینبش چادرنمازی قد دنیا داشت
کمک می کرد تا #جعفر بخواند درس و مشقش را
سوار اسب چوبین کرد #عثمان را و رویا داشت
به #عبدالله می گفت از فنون رزم و جنگیدن -
به #عباس از #حسین...! از قصه او سخت پروا داشت
نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش
علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت
حواسش بود #زهرا در همین خانه زمین افتاد
به یادش هر #دوشنبه روضه ای جانسوز برپا داشت
#حسن هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب
#حسین از او طلب می کرد بین خواب هایش آب
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حضرت_ام_البنین_س
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
#ترکیببند_مادر_حضرت_عباس (ع)
#حضرت_امالبنین (س)
بند سوم
ترک عافیت
...........
به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده
شبیه #فاطمه، او نیز ترک عافیت کرده
#بلا در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر
برای یک سفر، #عباس خود را #تربیت کرده
از او یک #حیدر دیگر بنا کرده، که #ساقی را
میان آن برادرها پر از جذابیت کرده
کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز
که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده
خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا
همان که بعد از آن #عصیان، هزاران #معصیت کرده
#علی تا آخر عمر از #سقیفه پرده برمیداشت
چرا که #غیر او، اظهار بر حقانیت کرده
از آنکه با #خلافت، کرد #خُلفوعده باید گفت
که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده
همانی که #یزید از او گرفت الگو به #عاشورا
همانی که به #آتش، #خیمه را بیجمعیت کرده
لگدها قسمت #ارباب شد در کوچه ی گودال
به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حضرت_ام_البنین_س
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
...........
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهام بخشِ #حسین می شود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد
در این میان قصیده ای به نام #عباس، رخ نمایی می کند و
غزلی به نام #علی_اکبر
خواستم بگویم #علی_اصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتی های #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعی های #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عده ای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمه_گاه، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست
این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه می شد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند
#باقر، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمی گویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمی گویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابه ها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمی گویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمی گویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 #چهل_بیت در رثای #اربعین
#چهل بیت
..................
من به فکر #اربعینم، گور حرف این و آن
زنده بادا عشق، ماییم و #حسین_آبادمان
مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش
باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران
گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض
سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان
ساعتم رأس #حسین است و قدم ها عقربه
می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان
این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم
ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان!
آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب
یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان
#موکبت جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام
سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان
آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود
بغض های تلخ من حل شد درون استکان
عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند
یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران...
#کربلا نزدیک تر می شد به من از هر جهت
بوی #عباس و #حسین آمد، دلم شد آستان
در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟
#خودشناسی، اولین گام است در این داستان!
خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام
پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان
در همین #مشایّه خواهد خواند چندین سال بعد
«لشکر صاحب زمان» را #صادق_آهنگران
حس و حال #اربعین را قبل از این هم داشتم
با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ #راهیان ۱
در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها
زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان
مستی انگورِ #مولا از سرم انگار رفت
یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران
لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه
سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان
روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد
گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان
خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب
ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان
چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز
نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان
ساعتی نگذشت #ساقی روبرویم ایستاد
رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان
راهی صحنت شدم از #باب_قبله با #عطش
#آتشی در #کعبه ام افتاد و رازم شد عیان
موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم
ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان
«#اُدخلوها» را که دیدم ذکر من شد #اَلعَجل
از #فرج بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان
#قتلگاهت از #عقیق_سرخ و #انگشتر پُر است
گوشه ای اما کمین کرده ست مرد #ساربان!
بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت
می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان
با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود
روضه آوردم برایت، روضه ی #داغ_جوان
با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود
روضه آوردم برایت، روضه ی #تیر_و_کمان
کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم
چون #سهساله، بی صدا و بی هوا و بی زبان
قبل از این #ناکام بودم، حال هستم در بهشت
حک شود بر برگه ی ترحیم من، #خُلدآشیان
کوچه های #کربلا را گشتم و حیران شدم
هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان
هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک
از #امام_صادقِ خود خواستم #صدق_بیان ۲
هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم
روز و شب قلبم تو را می زد صدا، #صاحبْ_زمان!
یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش
بر لبم بارید ذکر #اَلامان و #اَلامان
#گنبد_سبز تو را دیدم لب #نهر_فرات
#کربلا بودم دلم پر زد به سمت #جمکران
خیل عشاقت به #تاجِ_بیمحلِّ_نی خوشند
آرزوی #کربلا دارند از #شاهِ_جهان
پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من
پر کشیدم در زمان، #آتش گرفتم از #خزان
در #شریعه، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد
با غروب #کربلا، خون می چکید از آسمان
آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد
آن زمان که دختری جا مانده بود از #کاروان
حالِ #مولا را در آن شب، درک خواهی کرد اگر...
#دخترت را گم کنی در #ازدحام_زائران
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..........................................
۱. اردوی راهیان نور
۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚❤️ به ساحت #امام_حسن (ع) و #امام_حسین (ع)
دو پسر
.................
بودند پس از #شیرخدا آن دو پسر، شاه
خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه
خورشید، #حسین است و #حسن، ماهِ شبِ تار
#عباس، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه
ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است
با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی #الله
شد اشکِ خُم از غربت و اندوه #علی، خشک
شد #کرب_و_بلا...! با لبِ تاول زده گفت: آه
چشمان شما قطب نما بود و دل ما
در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه
#تکلیف شما بود به یک چیز، #ولایت!
او در پی #صلح آمد و تو در پی #اصلاح
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_حسینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
✋🏻🚩🏴🏳️ به پیشگاه حرکت جهانی #اربعین
امروز اینجا
................
هم کثرت وحدتند امروز اینجا
هم وحدت کثرتند امروز اینجا
هم در طلب معرفت و عشق و فنا
هم سالک حیرتند امروز اینجا ۱
چون رود که دارد سر دریا، جاری ـ
در دشت حقیقتند امروز اینجا
با #پرچم_ایران و #حسین و #عباس
بر قلّهی عزّتند امروز اینجا
«#المؤمنُ_مرآت»، عزادارانت
آیینهی غیرتند امروز اینجا
چشم از همه شستهاند جز #دین و #ولی
معنای #بصیرتند امروز اینجا
#هفتاد_و_دو_یار_تو ببین مولاجان
#هفتاد_و_دو_ملتند امروز اینجا
بر بال مَلک قدمزنان میآیند
در اوج سعادتند امروز اینجا
خود، محشر دیگری به پا کردند و
یکجور قیامتند امروز اینجا
بااینکه سر سفرهی تو مهمانند
خود، روزی و نعمتند امروز اینجا
لبتشنه دیدار تواَند ای چشمه
لبریز ارادتند امروز اینجا
چون #زینب و #سجاد تو با حسرت و آه
مشتاق زیارتند امروز اینجا
با #عکس_شهیدان_وطن آمدهاند
دنبال #شهادتند امروز اینجا
با مشت گره کرده و «#لبیک_حسین»
#سرباز_ولایتند امروز اینجا
هرچند که ظاهراً #سیاهیلشکر
سرمایه و قدرتند امروز اینجا
جُندی و مُلازم و نَقیب و رائد ۲
مأمور به خدمتند امروز اینجا
مردانِ خداترس به راه افتادند
تندیس شجاعتند امروز اینجا
اینها همگی مزد رسالت هستند
سرشار موَدّتند امروز اینجا
چون ابر بهاری به همه میبارند
بارانیِ رحمتند امروز اینجا
یک عمر ستارهی کویرت بودند
دنبالهی هیئتند امروز اینجا
هم #عاطفه و #مرثیه را میفهمند
هم #منطق و #حکمتند امروز اینجا
همراه #امام_عصر میبارند و
در یاد اسارتند امروز اینجا
تنها نه به پای تو شدند آب، ارباب
پروانه حضرتند امروز اینجا
این #لشکر_صاحبالزمان است #حسین
آمادهی حرکتند امروز اینجا
#محمد_عابدی
قم المقدسه
...............................................
۱. هفت وادی عرفان
(طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و غنا)
۲. درجات نظامی عراق
(سرباز، ستوان، سروان، سرگرد)
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
...........
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهامبخشِ #حسین میشود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر میکشد
در این میان قصیدهای به نام #عباس، رخ نمایی میکند و
غزلی به نام #علیاکبر
خواستم بگویم #علیاصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاهبیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتیهای #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعیهای #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عدهای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمهگاه، ترکیببندی بود با گوشوارهی «اینجا حرم امن الهیست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمیخاست و گاه مینشست
این کوتاه و بلند شدنها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه میشد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیماییهایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاریها از او وام گرفتند
#باقر، ترانهای کبود بود که سالها بعد، بیش از هزاران ترانهسرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزلمرثیهای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمیگویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمیگویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانهی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعهی قرآنش، برای بازاریان، مرثیهای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامهای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوشها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابهها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمیگویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمیگویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگها هم آسانتر میشود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚❤️ به ساحت #امام_حسن (ع) و #امام_حسین (ع)
دو پسر
.................
بودند پس از #شیرخدا آن دو پسر، شاه
خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه
خورشید، #حسین است و #حسن، ماهِ شبِ تار
#عباس، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه
ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است
با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی #الله
شد اشکِ خُم از غربت و اندوه #علی، خشک
شد #کرب_و_بلا...! با لبِ تاول زده گفت: آه
چشمان شما قطب نما بود و دل ما
در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه
#تکلیف شما بود به یک چیز، #ولایت!
او در پی #صلح آمد و تو در پی #اصلاح
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_حسینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15