eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🖤 به دست بیعت ....................... بی قرارت می شوم وقتی به هیئت می رسم با همین گفتن ها به قدرت می رسم کیستی ای ابروانت ذوالفقارِ مرتضی؟! و از چشمت به حیرت می رسم «چشم هایت» را غزل کردند شاعرها و من از «بصیرت» می نویسم تا به چشمت می رسم! در طواف روی تو... آه ای غدیرِ معرفت پا به پایت می دوم، با می رسم ، پیوند دستان من و دستان توست سیب کالی هستم از شوق زیارت... می رسم آه از آن ساعت که گفتی بی قرار من نباش- می روم در اما به سرعت می رسم او فقط نبود اهل حرم را بود من به درک روضه ی سقا به زحمت می رسم روضه اش بی تابی محض است و با چشمان خیس می روم از هر طرف او را... به حسرت می رسم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به پیشگاه (ع) کعبه ........... شده چون کعبه و... به گِرد او طوافی بود تمام تیرها و نیزه ها... حاجی! مطافی بود! اگر با بغض و کینه می زدند او را... دلیلی داشت بلی...! از نهروان، دشمن به دنبال تلافی بود عجب باران سنگینی گرفت از تا او میان تیرها و مشکِ بی جانش، مصافی بود گره افتاد در کار از اَبروی به هم پیچید و... اوضاعش، کلافی بود... نمی دانم چرا اینقدر آشوب است بعد از او چه می گویم!؟ برای او همین یک داغ کافی بود ادب کرد و وفا کرد و نگفت از خویشتن چیزی اگر گفتیم حرفی غیر از این، حرفی اضافی بود بصیرت از نگاهش جاری است و از تولّی مست سرودن از لب و چشمش، نکات انحرافی بود به لطف سجده ی این واژگانِ مست بر دفتر مرا در گوشه ی چشمان او خوش اعتکافی بود همینکه نام زیبایش به لب آمد دلم پر زد دل عاشق به شوق دیدن او بود قم المقدسه ................................................ ۱. «بُشر حافی» هم عصر امام کاظم (ع) و پدرش به دست امام علی (ع) مسلمان شده بود. او پس از سال ها لهو و لعب با نگاه امام هفتم، توبه کرد و به این دلیل که کفش نمی‌پوشید به «حافی» (پابرهنه) مشهور شد. او را به دلیل زهد فراوان از مشایخ صوفیه دانسته‌اند. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 تقدیم به خون خدا (ع) و منتقم ثارالله (عج) درک ............... تا قضا عین قدَر، اقبال او را درک کرد مادرش آتش گرفت و فال او را درک کرد از دل قنداقه اش بخشید هر کس را که خواست از راه آمد و او، بال او را درک کرد ما نام است و با می شود هر سال او را درک کرد یعنی دل ما کربلاست سینه زن هم آیه زلزال او را درک کرد کوه بود اما تکان می خورد گاهی شانه اش هر که دیده داغ و کرده ناله، او را درک کرد یک و یک ، ای وای از این دال عجیب یکباره، قد دال او را درک کرد در پرده بود و ذهن ما لکنت گرفت با چه چشمی می توان گودال او را درک کرد شمرِ قاتل، بوده روزی در صف مولای خود با چه می توان امثال او را درک کرد!؟ غیر که بر سینه ی او سرسپرد نعل تازه، پیکر پامال او را درک کرد بی سوار آمد به سمت خیمه ها تا نسیمی پر کشید و یال او را درک کرد جای آتش سبز بود این بین و... او هم با عطش حال و روز و او را درک کرد رفت زیر پای یک دختر همینکه چادرش دست سنگین کسی، خلخال او را درک کرد پشت اسب و زیر پا و در تنور و روی نی خولیِ ملعون چقدر ارسال او را درک کرد در میان آن همه، مهمان نوازان تا به شام تازیانه، و او را درک کرد بعد از آنکه ریخت بر گیسوی او قدری شراب خیزران آمد جلو، تبخال او را درک کرد دختری بی تابِ بابا بود و بابا سررسید در میان آن همه گل، او را درک کرد - آبِ پاکی را روی دستان ریختند در تمام شهر یک غسّاله او را درک کرد با باید خط به خط شد تا که شاید لحظه ای هم، حال او را درک کرد ، جمع کران است و ، اهل نظر با می توان اقوال او را درک کرد شال سادات ، شال سبز ست خوش به حال آنکه یک شب، شال او را درک کرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15