eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
بند دوم افتاده ................ زنی افتاده بود و قرص ماهش، خوش تماشا داشت که نان می پخت و دستان جوانش بوی زهرا داشت به جارو کردن خانه، اگر مشغول هم می شد غباری از را طوطیا بر چشمِ بینا داشت همینکه بوریایی در حیاط خانه می انداخت برای گوسفندان و خروس و مرغ ها جا داشت به لطف دوک نخ ریسی، عبا و پیرهن می دوخت برای چادرنمازی قد دنیا داشت کمک می کرد تا بخواند درس و مشقش را سوار اسب چوبین کرد را و رویا داشت به می گفت از فنون رزم و جنگیدن - به از ...! از قصه او سخت پروا داشت نگاهش را گره می زد به دستان علمدارش علمداری که دستانی بلند و چشم زیبا داشت حواسش بود در همین خانه زمین افتاد به یادش هر روضه ای جانسوز برپا داشت هی آب می شد شب به شب، هی می پرید از خواب از او طلب می کرد بین خواب هایش آب بند سوم ترک عافیت ........... به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده شبیه ، او نیز ترک عافیت کرده در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر برای یک سفر، خود را کرده از او یک دیگر بنا کرده، که را میان آن برادرها پر از جذابیت کرده کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا همان که بعد از آن ، هزاران کرده تا آخر عمر از پرده برمی‌داشت چرا که او، اظهار بر حقانیت کرده از آنکه با ، کرد باید گفت که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده همانی که از او گرفت الگو به همانی که به ، را بی‌جمعیت کرده لگدها قسمت شد در کوچه ی گودال به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال بند چهارم بوریای خون ............... تنَش و هر برگی به نعل تازه... تا خورده میان ، شده چون فرش پا خورده تحمل کردنِ بی حرمتی ها سخت دشوار است چه دیده خواهرش بر که اینطور جا خورده چرا نفرین نکردی آه ای به !؟ شنیدم که دهان نیلی ات خیلی خورده شنیدم در آتش را بغل کردی تنم سرخ است از داغت، غمت روح مرا خورده شنیدم دخترت تا آمدی در مجمر شامی - زبان وا کرده و یک لقمه هم با تو غذا خورده اگر چه او میان راه، سیلی نوشِ جان کرده اگر چه مثل ضربه های بی هوا خورده گرفته دست بر پهلو، هوا را تار می بیند از اینها می شود فهمید ضربه از کجا خورده! نپرس از من چرا اینقدر می ریزم به هم با تو دلم گفته ست و مُهر خورده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
چه رزقی! در اشعارم برخوردم به این غزل قصیده که در اون دست به دامان خیلی ها شدم👇🏻 گوارای وجودتان در این شب خاص اشکی جاری شد دعا بفرمایید 😭 🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚💐 تقدیم به حُسن یوسف 🌺 ....................... زیبا و ساده، بی ریا و بی تکلف بود از بین گل ها نام سبزش، حُسن یوسف بود خود را میان جا زد و رد شد تنها خلافش در همهْ عمر... این تخلف بود هم در خصوص خیمه گاهِ حضرت ارباب هم در قبالِ مام میهن، بی تعارف بود از تیغِ داعش در امان بودند آهوها هرچند شام و کوفه، آن شب در تصرف بود شب ها قنوتش را ملائک جمع می کردند دیدند برخی دوستان...! اهل تشرف بود ما را به یاد می انداخت در حمله ها با رمزِ «یا هو»، بی توقف بود دست و سرش در جا ماند و شد اینها بگو ای عشق، از روی تصادف بود!؟ کار بزرگی کرد با کوچش! ولی در شهر کار بزرگان، باز... ابراز تأسف بود! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 به پیشگاه _سلام_الله_علیه () ملقب به و مشهور به یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد (ص) و همچنین برادر بزرگتر بود ساقی ............... رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱ با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲ تو خلاصه ای بودی از و از فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها اولین بود و دومین مسلمان، تو ۳ ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا تا ، حال آسمان خوب است ۴ خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد لا اله الا الله، در غبار شد گویا جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی! بَهجتِ رسول الله، اشک شوق بود لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵ دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶ ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا وارث ، در کلام و معنا تو خصلت در نهانِ تو پیدا ، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...! در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا این طرف نبی جان داد، آن طرف جان داد شکست آن روز، از خیانت شورا بعد مرگ ، جای تو چه خالی بود آن زمان که شد بین کوچه ها تنها روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت پشت در خبرها بود، آتشی پر از قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد آسمان زمین افتاد، پیش که ، انتخاب کرد او را که عاشق بود، عاشق اما که جان می شد، تا برادرش باشد که در گودال، جان سپرد واویلا ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی ! الگوی ، در جهاد با اعدا ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی! معنی سخا بودی، که شد سقا از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا بر زمین که افتادی، از دلم رد شد تو همواره ست، جلوه ای از قم المقدسه ............................................. ۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید ۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب ۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار ۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقه‌ای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد ۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. هیجا: جنگ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚💐 تقدیم به حُسن یوسف 🌺 ....................... زیبا و ساده، بی ریا و بی تکلف بود از بین گل ها نام سبزش، حُسن یوسف بود خود را میان جا زد و رد شد تنها خلافش در همهْ عمر... این تخلف بود هم در خصوص خیمه گاهِ حضرت ارباب هم در قبالِ مام میهن، بی تعارف بود از تیغِ داعش در امان بودند آهوها هرچند شام و کوفه، آن شب در تصرف بود شب ها قنوتش را ملائک جمع می کردند دیدند برخی دوستان...! اهل تشرف بود ما را به یاد می انداخت در حمله ها با رمزِ «یا هو»، بی توقف بود دست و سرش در جا ماند و شد اینها بگو ای عشق، از روی تصادف بود!؟ کار بزرگی کرد با کوچش! ولی در شهر کار بزرگان، باز... ابراز تأسف بود! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به دست بیعت ....................... بی قرارت می شوم وقتی به هیئت می رسم با همین گفتن ها به قدرت می رسم کیستی ای ابروانت ذوالفقارِ مرتضی؟! و از چشمت به حیرت می رسم «چشم هایت» را غزل کردند شاعرها و من از «بصیرت» می نویسم تا به چشمت می رسم! در طواف روی تو... آه ای غدیرِ معرفت پا به پایت می دوم، با می رسم ، پیوند دستان من و دستان توست سیب کالی هستم از شوق زیارت... می رسم آه از آن ساعت که گفتی بی قرار من نباش- می روم در اما به سرعت می رسم او فقط نبود اهل حرم را بود من به درک روضه ی سقا به زحمت می رسم روضه اش بی تابی محض است و با چشمان خیس می روم از هر طرف او را... به حسرت می رسم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🤦🏻 برای (ع) سرفراز ................ مانده در دفتر تاریخ، تو بی حد و حصر و جاری تو خیرِ ما در دو جهان چیست، شِفا از «لب» تو ای که درمان همه، بسته به یک آری تو ساقیا! خواب به چشم تو نیامد هرگز دشت، بیدار شده از تبِ بیداری تو برنگشتی ولی از علقمه، چرا!؟ دل به تو خوش بود و طرفداری تو نشد آن روز اگر آب به برسد آمدم ابر شوم تا که کنم یاری تو - آب یعنی عرق سینه زنانت آب، اشک است همان اشک عزاداری تو دارد انگشتِ تحیّر به دهان، حضرت مهر از تن زخمی و انبوه فداکاری تو سرفراز است اگر پرچم دین، از سر توست نیزه ات بود همان دست علمداری تو قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭✊ در حمایت از یهودا ................. جهان فهمیده پیش از این یهودا را چنان که کشت با کارش مسیحا را مسیحا چیست جز انسانیت، جز عشق یهود، آگاه کرده از خودش ما را همان قومی که با هر بمب و هر موشک میان گور، لرزانده ست موسی را همان قومی که با افکارِ ماسونی به خاک و خون کشیده کل دنیا را عروسک ها نمی دانند این شب ها که می بینند آیا صبح فردا را...! چه ساراها که زیر خاک خوابیدند که این کودک کُشِ جانی شود دارا تویی آنکه خیانت کرد و رسوا شد دریده... جامه ی یوسف، زلیخا را! از این نامردمی ها، هتک حرمت ها بزن عیسی، بزن زنگ کلیسا را مسلمانان لب ساحل نشستید و نمی گیرید در آغوش، دریا را!؟ شنیدم آب را بستند بر بخوانم روضه ی جانسوز را... همان آب آوری که تشنه بود و رفت همانکه محو خود کرده تماشا را همان که با مشک پر از سوراخ - وُ اشک چشم... داده آب، صحرا را کجایی ای ... ای که پرچم را برافرازی و حیفا را... دلم از شعله ها آتش گرفت آتش میان دود دیدم باز را می گفت پاشو... می میرم یکی فریاد زد از ترس، را سری از تن جدا افتاده بود ای وای دوباره شد...! است و است و اینجا ببین که می گذاری بر کجا پا را! که شد با ، با ولی با پر کرد هرجا را به دل «» می گفتند دواتِ خون او جان داد نی ها را همان نی ها که شد موشک، فرود آمد به هم زد خوابِ لاد و یِبنه، عکّا را ستاره نیست اینها...! برقِ امّید است ببیند آسمان، را نمی شد باورم حمله به زخمی ها یکی انگار کشته تک تکِ ما را به دوش دولت و شهرک نشینان است نمی فهمیم این دیوار حاشا را...! چرا نطق و بیانیه!؟ یکی باید بخواباند غبار جنگ و دعوا را خدا صبرش دهد هر کس که زخمی شد یکی باید کند آرام، صبرا را هنوز اما روی پایش هست هنوز اسلام دارد دستِ بالا را بیا ای اصل و فرع دین، که می خواهم ببینم ذوالفقارِ در تبرّی را زمین، حالش خراب است و پر از ابهام بیا ، بیا و این معما را...! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚💐 تقدیم به حُسن یوسف 🌺 ....................... زیبا و ساده، بی ریا و بی تکلف بود از بین گل ها نام سبزش، حُسن یوسف بود خود را میان جا زد و رد شد تنها خلافش در همهْ عمر... این تخلف بود هم در خصوص خیمه گاهِ حضرت ارباب هم در قبالِ مام میهن، بی تعارف بود از تیغِ داعش در امان بودند آهوها هرچند شام و کوفه، آن شب در تصرف بود شب ها قنوتش را ملائک جمع می کردند دیدند برخی دوستان...! اهل تشرف بود ما را به یاد می انداخت در حمله ها با رمزِ «یا هو»، بی توقف بود دست و سرش در جا ماند و شد اینها بگو ای عشق، از روی تصادف بود!؟ کار بزرگی کرد با کوچش! ولی در شهر کار بزرگان، باز... ابراز تأسف بود! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏 برای آنها که برای به آب و آتش می زنند دست از طلب ندارم ................................. دست از طلب ندارم تا نام من درآید «یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن درآید» ۱ در ، خورده گره به کارم دور از وطن...! تنِ من، کی از درآید!؟ از لطمه، گُل نشسته بر صورتی شکسته از لاله های مرده، خون از کفن درآید هر واژه یک درخت است! آتش به باغ افتاد... از داغِ روضه هایش، دادِ سخن درآید هر روز با مرورِ گودالِ قطعه قطعه فریادِ هیزم شکن درآید ۲ آمد کسی به مقتل! غارت کند خدا را...! هی کرد زیر و رویش...! تا پیرهن درآید! اگر ببیند اینگونه صحنه ها را از قتلگاهِْ بی جان، یک درآید مربع نیلوفرانه غرقم! کو دستی آسمانی - تا با صدای پایش، ماه از لجن درآید دل چیست!؟ خاکِ سردی، کز شعله... جان بگیرد با دست کوزه گر، باز... از سوختن درآید! با گریه های نم نم، با سینه های محکم گرد و غبار کینه، از سینه زن درآید «»، یعنی از نسل او ، آن درآید! «از دوست یک اشارت، از ما به سر دویدن» ۳ از لاک خویش، یک روز... این مرد و زن درآید با چشم های سبزش، با خشم های سبزش دنیای بدگمانی، از سوءظن درآید با لطف چشمِ ، با دستِ انتقامی از غربت و خرابی، قبر درآید! قم المقدسه ............................................ ۱. به استقبال غزلی از خواجه حافظ شیرازی با مطلع: دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید ۲. هیزم شکن به معنای یک. هیزم شکن/ دو. مرثیه خوان و هر که روضه ی اباعبدالله الحسین (ع) را مرور می کند. ۳. اشاره به بیتی از هُمام تبریزی موقوفِ التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏💐 برای (ع) ............................... ما را ببخش ، مست از سبو نبودیم با چشمه های اشکت، در گفتگو نبودیم ...تو، آفرین... تو با آیه های نورت، ما روبرو نبودیم گاهی کردیم، گاهی زدیم دور از توایم اما بی آرزو نبودیم ، ما را نده خجالت در اوج روسیاهی! بی آبرو نبودیم در ، آتش زدیم دل را رسوای عالمیم و رازی مگو نبودیم با بود و در آستانت ای جان، ما نبودیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻✋🏻 برای (س) ................... باید بشویی از ، سجاده ها را بیرون بیاور از عبایت ها را باید بریزد ای مسلمان تا که بفهمی حال ما افتاده ها را اینجا است و این شهر، بانوست حوضش همان است و ما دلداده ها را... ما بر گردن است و دست بی بی وا می کند با ، این قلاده ها را ما آسمان آبیِ بی ادعاییم تحویل می گیرد ، ما ساده ها را! بودن را نمی فهمد زمستان! طاقت ندارد برگ گُل، سمباده ها را دست خزان بر صورت گُل کرد بر آینه گویا دهانی داده... ها را او که بود و دید در باغ داغ برادرها، برادرزاده ها را ای به دنبال که بودی که اینچنین دیوانه کردی جاده ها را با ی آباد خود کردی خرابم بر هم زدی بازارِ ما آباده ها را سروی بلندی... در کویرِ شوره زارم ات جان می دهد آزاده ها را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 به پیشگاه _سلام_الله_علیه () ملقب به و مشهور به یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد (ص) و همچنین برادر بزرگتر بود ساقی ............... رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱ با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲ تو خلاصه ای بودی از و از فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها اولین بود و دومین مسلمان، تو ۳ ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا تا ، حال آسمان خوب است ۴ خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد لا اله الا الله، در غبار شد گویا جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی! بَهجتِ رسول الله، اشک شوق بود لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵ دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶ ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا وارث ، در کلام و معنا تو خصلت در نهانِ تو پیدا ، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...! در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا این طرف نبی جان داد، آن طرف جان داد شکست آن روز، از خیانت شورا بعد مرگ ، جای تو چه خالی بود آن زمان که شد بین کوچه ها تنها روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت پشت در خبرها بود، آتشی پر از قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد آسمان زمین افتاد، پیش که ، انتخاب کرد او را که عاشق بود، عاشق اما که جان می شد، تا برادرش باشد که در گودال، جان سپرد واویلا ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی ! الگوی ، در جهاد با اعدا ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی! معنی سخا بودی، که شد سقا از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا بر زمین که افتادی، از دلم رد شد تو همواره ست، جلوه ای از قم المقدسه ............................................. ۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید ۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب ۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار ۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقه‌ای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد ۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. هیجا: جنگ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
این هم تفألی به جناب شیخ در روز ۲۰ مهرماه ۱۴۰۳ فکر می کنم بهترین غزلی که می تونست برای حال این روزهای جهان به ما هدیه داده بشه همین غزل زیباست 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻🙏🤦🏻😭 و و ، جمله مهیاست ولی مهیا نشود کجاست!؟ از در مرنج فکر معقول بفرما، کجاست!؟ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻✋🏻 برای (س) ................... باید بشویی از ، سجاده ها را بیرون بیاور از عبایت ها را باید بریزد ای مسلمان تا که بفهمی حال ما افتاده ها را اینجا است و این شهر، بانوست حوضش همان است و ما دلداده ها را... ما بر گردن است و دست بی بی وا می کند با ، این قلاده ها را ما آسمان آبیِ بی ادعاییم تحویل می گیرد ، ما ساده ها را! بودن را نمی فهمد زمستان! طاقت ندارد برگ گُل، سمباده ها را دست خزان بر صورت گُل کرد بر آینه گویا دهانی داده... ها را او که بود و دید در باغ داغ برادرها، برادرزاده ها را ای به دنبال که بودی که اینچنین دیوانه کردی جاده ها را با ی آباد خود کردی خرابم بر هم زدی بازارِ ما آباده ها را سروی بلندی... در کویرِ شوره زارم ات جان می دهد آزاده ها را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 به پیشگاه _سلام_الله_علیه () ملقب به و مشهور به یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد (ص) و همچنین برادر بزرگتر بود ساقی ............... رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱ با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲ تو خلاصه ای بودی از و از فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها اولین بود و دومین مسلمان، تو ۳ ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا تا ، حال آسمان خوب است ۴ خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد لا اله الا الله، در غبار شد گویا جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی! بَهجتِ رسول الله، اشک شوق بود لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵ دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶ ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا وارث ، در کلام و معنا تو خصلت در نهانِ تو پیدا ، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...! در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا این طرف نبی جان داد، آن طرف جان داد شکست آن روز، از خیانت شورا بعد مرگ ، جای تو چه خالی بود آن زمان که شد بین کوچه ها تنها روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت پشت در خبرها بود، آتشی پر از قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد آسمان زمین افتاد، پیش که ، انتخاب کرد او را که عاشق بود، عاشق اما که جان می شد، تا برادرش باشد که در گودال، جان سپرد واویلا ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی ! الگوی ، در جهاد با اعدا ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی! معنی سخا بودی، که شد سقا از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا بر زمین که افتادی، از دلم رد شد تو همواره ست، جلوه ای از قم المقدسه ............................................. ۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید ۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب ۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار ۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقه‌ای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد ۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. هیجا: جنگ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 پیشکش به حضرت .............. غرّش را در نگاه دید آمد و دور سر آن گردید مست از آن شد که ، در دلش می گفت نوری از گذر کرد و به دشت مرده تابید آینه در آینه با غرق خدا شد که رویش را غزل می کرد خورشید شد جهانی روشن از برق نگاه آن شب نور او بر سایه تا که تابید او که بود و زائرهای مکه، تشنه ی او با به دنیا داد را وُ... بارید! این دو مثل و ، شفیع عالمینند هستند و در تقویم شمسی چون سفره ی عقد ، را مژده می داد از دهان آن شب فقط گل می تراوید شد آماده ی مهمان‌نوازی از مرادش دور هفت باری با چرخید تا تبر زد بر بت خود، شد گریبان‌چاکِ با آمد می لرزید چون جز ، را نوشتند آسمان ها از چشمش، خوشه خوشه چید دست در دست ، یا گفت روز میلاد ، شد خود سبز و جاوید آن که در ازل، خودش را ساخت با او آن که منبرش برپاتر است از آن که در دل ، شد در پر قصه از توهین و تهدید آن که در از جان گذشت و زنده تر شد خلق را کرد! آن شب که در آن خانه از نفس می گیرم از ، شهادت هردو، در جهانِ مرگ و تبعید یک برای اُمّتی بس باشد آری باید اما از ، بسیار ترسید ای ، شرک است مثل موریانه دینتان را از بپرسید! - این که می آید پس از نام را کنیه ای تنها نبینید، این همان نور است و امّید یک کافیست تا شأن و مقامش را بدانیم است آنکه در کند یک لحظه تردید عده ای بی‌مایه گفتند او بوده یا نه!؟ غافل از اینکه ، دمادم گفت و کلید قفل ها توست عده ای در پی‌ات، دنبال تقلید - عده ای که قبر تو را ویرانه کردند تا که از ارباب خود گیرند بلکه مُهر تایید ، و از است ی ما در هست و نمی خواهد روادید خوش به حال هرکه بِن سلمان نبود و مثل با ماند و را آنچنان که بود فهمید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
(ع) (س) بند سوم ترک عافیت ........... به خانه آمده، ابراز صدها تسلیت کرده شبیه ، او نیز ترک عافیت کرده در پیش بود و او تمام عمر با تدبیر برای یک سفر، خود را کرده از او یک دیگر بنا کرده، که را میان آن برادرها پر از جذابیت کرده کسی جرأت ندارد سمت آن کوچه بیاید باز که هرکس اینچنین کرده، غلط کرده غلط کرده خدا لعنت کند آن را که حرمت را شکست اینجا همان که بعد از آن ، هزاران کرده تا آخر عمر از پرده برمی‌داشت چرا که او، اظهار بر حقانیت کرده از آنکه با ، کرد باید گفت که تکیه بر مقام و جایگاهی عاریت کرده همانی که از او گرفت الگو به همانی که به ، را بی‌جمعیت کرده لگدها قسمت شد در کوچه ی گودال به قربان تنش که شد به نعل اسب ها پامال قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭🖤 برای خانم (س) و (ع) ................... تو را از بین صدها گُل برای خود جدا کرده با دیدنت ای یاد خدا کرده تویی آن ماهِ پنهان در پس ابرِ حیا، بانو که خود را در دل به لطف شرم، جا کرده عروس خانه مولا، خودش را خوانده ولی او را صدا کرده چه بانویی که شد، چه بانویی که شد چه بانویی که با اش در این ، صفا کرده تویی، نور و... ، نورٌ علیٰ نور و... تبارت، نور خدا چشم تو را آیینه ی کرده شنیدم و را گرفته از تو و آتش، پای ظلمت را به قلب خیمه وا کرده شنیدم پرده‌نشینت رفته در بازار امان از ! در حق عزیزانت جفا کرده همین که از برگشته؛ - شده ، ام‌الشّفاء و... کارها کرده نه تنها است مثل این زن خدا عباسِ او را نیز الگوی وفا کرده الاَنگور، در میخانه ی ، شد می و ، حق فرزندیِ خود را خوب ادا کرده - چنانکه آسمان کرده زمین را از که حتی ارمنی را با آشنا کرده برو در گلدسته هایش را تماشا کن ببین در چه غوغایی بپا کرده دست هایش را به ساق عرش گسترده قنوت تشنگان را اینچنین کرده یعنی همین که او به پاس کودکی هایش به یاد ، ایوانِ بلندش را کرده برای آنکه مَشکی را ببخشد بر لب خیمه سرش را داده و «پیراتنش» را بوریا کرده ۱ برای پیریِ ، دستان سبزش را قلم کرده قلم کرده، عصا کرده عصا کرده بنازم هیئتش را که... هم آنجاست عموجانش، جهانِ مرده را کرده قم المقدسه ............................................. ۱. پیراتن: واژه ابداعی شاعر متشکل از پیراهن و تن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15