eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭🤦🏻 تقدیم به دل سوخته و از داغ (ع) بی صدا ................. بود و شروط و خیانتی ننگین بود و سکوت و جماعتی بی دین گرفت دور و برش را نگاه هرزه ی دشت نشست در دل اهل حرم غمی سنگین بلند کرد را، دیگر شد ، شد به تیر زهرآگین همای اوج سعادت پرید از دوشش همان که بود به دستش پرنده ی آمین سه شعبه را به دواتِ گلوی اصغر زد نوشت: هیهاتَ مِنَّ ذلّه ای... خونین! اگر چه رفت به میخانه با سری بالا سبو شکست و رسید آه... با سری پایین چگونه برگردد حال، سمت گهواره!؟ ربابِ بی جان را با چه رو دهد تسکین پدر نشست سر قبر کوچک پسرش پدر برای پسر خواند بی صدا تلقین قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤وفات یک سال پس از واقعه عاشورا بوده است ولی شیعیان امیرالمومنین (ع) هرساله ۲۱ رجب را برای مادر عزاداری می کنند 👌😭تقدیم به و (ع) و (س) باب عطش .................... وارد معرکه شد میکده... از باب عطش گفت تکبیره الاحرام به محراب عطش رکعت دومِ مستی شد و شد غرق قنوت تا بریزد به پیاله، غزل ناب عطش مبدأ و مقصدِ او بود ازل تا به ابد از طواف حرم یار به گرداب عطش در شب چشم تو غرق شدند ساقی میکده جان داد به اصحاب عطش رعد و برق است عصا، ابر... همان نیلِ وجود اشک، باران پریشانی و سیلاب عطش بارش آتش و داغ دل و مَشکی خالی الغرض بود فراهم همه... اسباب عطش آن طرف علقمه در علقمه، آهنگ شراب این طرف یک حرم از واهمه، سیراب عطش صحنه را چید خدا، نور... صدا و... حرکت... و چه زیباست در این قاب عطش «این کیست که عالم همه دیوانه اوست» او که بی تاب خدا بود نه بی تاب عطش آه از آن لحظه که رو زد به حرامی ها... گفت ... ندارد به خدا، تاب عطش! تا که آمد برساند به ، آب... کشته شد بین دو تا رود و شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭تقدیم به و (ع) و (س) باب عطش .................... وارد معرکه شد میکده... از باب عطش گفت تکبیرة الاحرام به محراب عطش رکعت دومِ مستی شد و شد غرق قنوت تا بریزد به پیاله، غزل ناب عطش مبدأ و مقصدِ او بود ازل تا به ابد از طواف حرم یار به گرداب عطش در شب چشم تو غرق شدند ساقی میکده جان داد به اصحاب عطش رعد و برق است عصا، ابر... همان نیلِ وجود اشک، باران پریشانی و سیلاب عطش بارش آتش و داغ دل و مَشکی خالی الغرض بود فراهم همه... اسباب عطش آن طرف علقمه در علقمه، آهنگ شراب این طرف یک حرم از واهمه، سیراب عطش صحنه را چید خدا، نور... صدا و... حرکت... و چه زیباست در این قاب عطش «این کیست که عالم همه دیوانه اوست» او که بی تاب خدا بود نه بی تاب عطش آه از آن لحظه که رو زد به حرامی ها... گفت ... ندارد به خدا، تاب عطش! تا که آمد برساند به ، آب... کشته شد بین دو تا رود و شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 قصیده ای در باب و و و تقدیم به پیشگاه ...................... حرامزاده، عرق خور، دروغگو، تنبل یزید را بنویسید رأس این جدول حکومت علوی، از ... والی بود باشد و... باشد خلیفه این انگل!؟ سکوت مردم یعنی توهم نادان! عوام را بنویسید مشکل و معضل سکوتِ بالادستان، خیانت محض است! خواص را بنویسید مست لایعقل رسید قافله ی عشق از میانه ی حج که وا کند گرهی را که بود لاینحل ولی چه بر سر دین آمد و چه کرد آدم نمی کند حیوان این قبیل در جنگل! هزار گرگ به دنبال بچه آهویی میان تاریکی ها... به دستشان مشعل از اینکه معجر افتاد بگذریم... آن شب بود و لگدهای یک قوی هیکل بیا که برگردیم... اینچنین نباید گفت که سکته های قبیح افتاد به جان غزل برو به ظهرِ عطش، آن زمان که می رفتند کبوترانِ خدا یک به یک به سِیر اَجَل دلاورانه بود و... گل کاشت چه مرگ شیرینی داشت! مرگِ مثل عسل به همه را محو هیبت خود کرد نبود اگرچه که به جنگ جمل! صدای حرمله آمد... دل گرفت سه شعبه رفت و شد آغوش یک پدر، مقتل به سمت خیمه رَود یا که پشت خیمه، کجا!؟ ، چاره ی عالم! شده ست مستأصل هر آنچه را می شد با امام بعدی گفت حساب او که جدا بود از همان اول تن زنان حرم مثل بید می لرزید محارمش را با اشک و ناله کرد بغل شروع رزمش طوفان ترسناکی بود ولی می اندیشید این میانه او به علل هزار مرتبه خواند آیه و... دلیل آورد اگرچه گفت ، بهتر است «قَلَّ و دَل» ولی چه سود! شکم ها، حرام نوشیدند وگرنه نیست در اندیشه ی امام، خلل زدند تیر به قلبی که بارها بوسید به روی منبر و در جمع، احمدِ مُرسل و آمد و خنجر گرفت بر دندان دوید و خود را رساند تا که به تل تبر به دست به جان افتادند تمام نه! که شد آغاز... تازه جنگ و جدل به ده نفر گفتند این شما و این تن او حیا نکردند از بچه هاش حداقل حدود نیم تُنی هست وزنِ اسب عرب «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» چهار نعل فرو رفت در بدن، در گوشت چهار نعل که خورده به سنگ ها صیقل رسید و دید آنچه را نباید... آه! شکسته سینه و از جا درآمده مَفصل غریب گیر آوردند امامِ بر حق را چه کارها که نکردند با سرِ آن یل کشید کِل، به حرم حمله ور شد آن ملعون که داشت با سرباز سپاه دیگر، کَل خار ندیده! خواری را! ببین ولی حالا پایشان زده تاول قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔰 در این فقط باید به متوسل شد تا گره امسالمون رو وا کنه😢 🤦🏻😭 به ساحت حیران تر .............. نپندارید ای نامردمان آشفته و پیرم عطش دارم ولی بُرّنده تر از هرچه شمشیرم اگرچه داغ دیدم روی داغ اما دارم دلم قرص است و از لبخند شیرینش، نمک گیرم میان خیمه ها سرباز من آماده ی رزم است هست و به لطف نام پاکش، بیشتر شیرم ، قرآن شد و بر رحل دستانم گرفت آرام نفهمیدند بی دینان که من مشغول تفسیرم! همینکه آمدم چشم از تو بردارم مرا کشتند بر تو خورد و باز من هستم که درگیرم کمان شد منجنیق و... از گلویت هیچ باقی ماند نفهمیدم چه شد! دیدم فقط حیران تر از تیرم تو را باران شدم دریا شدم، حالا ببین اما میان موجی از خونِ گلویت غرق تکبیرم همان ها که تو را کشتند تکه تکه ام کردند که در گودالِ زینب کُش، هزاران حلقه، زنجیرم من اما بر خلاف تو، سه ساعت منتظر بودم قضا می خواست اینگونه مرا، راضی به تقدیرم! نمی دانم همان‌جایی که خاکت کرده ام هستی!؟ «تو را من چشم در راهم» اگر بر نیزه ها خیره م از حال خواهد رفت اگر حال تو را پرسم شدم دلتنگ تو اما سراغت را نمی گیرم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🌹 برای و چه کردند!؟ ............... یک به یک رفتند و چه کردند یک به یک رفتند و چه کردند زدند آتش به جان باغ و انسان را شکستند چه کس فهمید با و چه کردند!؟ بگو فاش ای زمین و ای زمانِ بی قراری که با ذهن و دل فرمانده، چه کردند به دستان و اشک ... که ما... در ... فهمیدیم چه کردند! رهایی از قفس یک چیز می خواهد: نگو ای بی خبر از خود، چه کردند جهان، آبستنِ یک بود ولیکن عده ای با و چه کردند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 به پیشگاه ................. ، زمینگیر شد و رفت از دور، ای زد اما پرپر او را به کسی نشان نمی داد تااینکه مبادا نخورد چشم و نظر باید که را بشناسد عالم آری خبر این است، بود خبر مادر، جگرش آب شد اما دل کَند گفت این پسرت! ، آرام ببر شد و لشکری به هم ریخت از او انداخت به پای آیه اش، تیغ... سپر رنگ از رخ آسمان پرید، ابر دوید تا حرمله پرسید یا که !؟ بی تاب تر از ، است یک دست به سر دارد و دستی به کمر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15