eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
466 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
196 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭 تقدیم به خون خدا (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه‌ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی‌خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن روضه‌ی عباس را هرگز نخوان در خیمه‌گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان زینب، خواهرش اربعین رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه‌ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی‌خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن را هرگز نخوان در خیمه‌گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان ، خواهرش رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🙏🏻 در حال و هوای ماه رمضان و محرم قبل از انقلاب شورانگیز ................ صدای خش‌خش ضبط و اذانی در دل پاییز مرا تا آسمان می‌بُرد این آهنگ شورانگیز می‌شکست آقا یخ ما را و می‌خواندیم نمازی گرم را هر صبح در شیرازِ چون تبریز سر سجاده‌ی باران، خدا بود و من و بی‌بی به شوق ، لبم لبریز دبستانی نبود آن روز و ما عین چهارپایی فقط هی بار می‌بردیم تا خالی شود جالیز زمینی شخم می‌خورد و مترسک شاهد ما بود نمازی از سر می‌خواندیم آنجا نیز کمی آن سوتر از آقا، پنیر و نانِ در بقچه برایم چون کبابی بود حتی لقمه‌ای ناچیز پدر، غرق عطش بود و زبانش دور لب‌هایش کماکان روزه‌ی روزه، مصمم در صف پرهیز همینکه نور می‌رفت و صدای ماه می‌آمد به من می گفت: است، بچه از میان برخیز و ، عجب حال قشنگی بود قرائت‌های قرآن و نکات نغز و پندآمیز چه منبرهای خوبی بود، سلوکی داشت خداترسی که می‌گفت: ای امان از روز رستاخیز! صفایی بود، دل‌ها بود لباس و پرچم تکیه، نمی‌شد بی‌وضو تعویض برای غربت دهکوره‌ی ما در تمام سال بود اولین و آخرین تجویز به دور از چشم آژان‌ها شکوهِ تعزیه گل کرد در آن دوران که هر رفتار دینی بود دستاویز ، دستگیرِ امتی شد تا رها سازد غرور ملتی را از دهان خونیِ چنگیز چه دستانی که شد مشت و دهان ظلم را پر کرد در آن شب‌های تبعید و میان آن همه تبعیض چه مردانی که در زندانِ قصرِ پهلوی مُردند چه زن‌هایی که مردانه شدند از دار، حلق‌آویز شب بیست‌و‌یکم رگبار بود و رعدوبرق تیر دمید شبیه بهمنی یکریز رسید آن سال «خجسته باد» را می خواند پشت رادیو، «گلریز» قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🖤😭 پیشکش به (ع) و علمدار باوفایش (ع) و خیل رد می‌شود ................ وقتی از نگاه قاب‌ها رد می‌شود رویای بودن در از خواب‌ها رد می‌شود بی‌خود می‌شود از خویش و وقت ربّنا نور از میان کاشیِ رد می‌شود تا می‌دود از پیچ‌وخم‌های به جز از باب‌ها رد می‌شود نازم به آن که خود بود و تشنه رفت جز او چه کس از رد می‌شود دیدند او را در یک غروب تلخ که مانند از مرداب‌ها رد می‌شود وقتی که او است دل طاقت ندارد کوچه را پای دل بی‌تاب، از رد می‌شود آدم نمی‌دانم چرا، بیشتر از روبروی رد می‌شود! اگر پر کرد از ، آذوقه را با اسب خود، از رد می‌شود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 🤦🏻 پیشکش به و ............... ای پای من دستی بجنبان، است دل را به دریایش بزن، ساحل همین است رفتم تا رخصت از بگیرم این عادتم در روزهایی اینچنین است با راهی شدم از شرق تا غرب بوی می‌آمد و این بهترین است با رمز «» از مرز دلتنگی گذشتم دارم هوایش را که آدم‌آفرین است را دیدم و گفتم به خود که مولای ما دست خدا در آستین است گویا دیگری برپاست اینجا این بار هم حق با است این با حسینند موکب به موکب کارشان است قربانیِ ذبح عظیمند این جماعت از جان گذشتن، منطق اهل یقین است یاران امروزِ آماده‌اند و لبیک‌شان پاسخ به آن «هل مِن معین» است دیگر جهان بازیچه‌ی نیست دیگر جهان سرمایه‌ی است ای حاجیان از سوی آیید در این سرزمین است دنیا ببین لطف و صفا را بین مردم این است هر کس که امروز از گفت فردای محشر با همنشین است به پای می‌ریزد آتش هرچند دلسرد است اما در کمین است حاجت بخواه از اینجا پر از ، ، است چشم دلت را خوب واکن تا ببینی جسم شهیدان همچنان روی زمین است ـ در برگرفته را هم در یسار و در یمین است ـ هم آبرو داده‌ست و هم آبی نداده‌ست در ماجرای ، دل‌ها حزین است ـ افتاده در آغوش بازش خود نیز زیر چکمه شمر لعین است ـ دشت است یک و ، اجساد رویش و زخم پیشانی، است در یک غروب سرخ، تکیه به اسبی داده و دستش به زین است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه‌ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی‌خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن را هرگز نخوان در خیمه‌گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان ، خواهرش رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🕊️🖤😭 تقدیم به ، (ع) شدن ................. در میکده‌ای خراب، آباد شدند بر ظلمت ظلم، داد و بیداد شدند با دست گره‌گشای یک آزاده هفتاد و دوتا کبوتر آزاد شدند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15