👌🌷 به امام رضا (ع) که چشم است و چشم انداز
چشمت
................
مرا آیینه کرده، نور چشمت
خدا پیداست در منشور چشمت
دل بیچاره من قصد دارد
شبی راهی شود تا طور چشمت
چه چشمانی! چه چشمانی! جهانی -
نخواهد شد حریفِ زور چشمت
وجودت عین قرآن است و دارد
هزاران آیه در یک سوره، چشمت
کلامت، سبزوارِ باشکوهی ست
یقین دارم به نیشابور چشمت
تو را مسموم و من را مست کردند
حکایت هاست در انگور چشمت
#محمد_عابدی
#اشعار_رضوی
قم المقدسه
🖤🤦🏻 برای شهادت امام رضا (ع)
خون دل
.................
تو مأمن بودی و او بود مأمون
تو خوردی خونِ دل، او «خون» پیِ «خون» ۱
همانکه در تکبر بود نمرود
همانکه در تفکر بود قارون
همانکه بَرده ی تن بود و تن داد
برای جان، به صد نیرنگ و افسون
خودش بازیچه ی دست جهان شد
یزیدی که تماماً بود میمون
به جز آگاهی و اصلاح و درمان
چه باید کرد با طاغوتِ طاعون!؟
کسی که لقمه هایش از حرام است
ندارد اعتنا بر شرع و قانون
تلافی کرد با انگورِ مسموم
سر فرزند کاظم؛ ابن هارون!
تمام شهر فهمیدند او را
به جز او نیست در این شهر، مظنون
رضا آبی ترین روحِ خدا بود -
همینکه آمد و لب زد به معجون
حرم داری، خدا را شکر ای عشق!
مکن ما را از این میخانه بیرون
در آغوش تو ای آهوترین صید
غزل، بهلولِ عاقل بود و مجنون ۲
اگر بارِ گران بودیم رفتیم ۳
مرا مدیون خود کن باز، مدیون!
خداحافظ رفیقِ بی زبان ها
وداع آخر است، ممنون ممنون
#محمد_عابدی
#اشعار_رضوی
قم المقدسه
......................................
۱. خون: خون مردم/ شراب
۲. بُهلول (بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابو وهب بن عمرو صیرفی کوفی) یکی از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصر هارونالرشید بود. وی در کوفه رشد و نمو یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا یا عاقل دیوانه مینامیدند.
برخی بهلول را از شاگردان پیشوای ششم شیعیان دانستهاند.
در سال ۱۸۸ق/ ۸۰۴م بود که هارونالرشید را ملاقات کرد. زمانی که از سوی هارونالرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به دیوانگی زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز میداد.
همچنین اشاره به محمّدتقی بُهلول بیلُندی گنابادی مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از واعظان و عارفان و فقهای معاصر ایران که در گناباد خراسان دفن است و به سبب رفتارهای خاص و جنون آمیز به نام بهلول خوانده شد و در واقعه مسجد گوهرشاد نیز نقش داشت.
۳. بیتی از جلال مهرپویان
اگر بار گران بودیم رفتیم
اگر نامهربان بودیم رفتیم
🖤😭 برای شهادت امام رضا (ع)
انگور
.............
انگورها را دانه دانه خورد و پرپر شد
تا آستان در رسید و یک کبوتر شد
گاهی نشست و گاه از دیوار، یاری خواست
در طول راه از بس به خود پیچید مادر شد
آنقدر مأمون با زبان، آزار داد او را
مثل حسن در حجره گفت: ای زهر... بهتر شد!
هر شاخه ی انگور، تیری بود بر چشمش
باب الحوائج را به یاد آورد و ساغر شد
خون می چکید از بین انگشتان بی جانش
چشم خدا از دیدن چشمان او تر شد
در سایه روشن های حجره، دید نوری را
حال و هوای خانه بعد از آن معطر شد
شمس الشموسِ روی او تا در محاق افتاد
در آسمان ها، خاطر خواهر مکدر شد
معصومه، هفده بار افتاد از نفس در قم
آن روز از آن سرفه ها، خواهر... برادر شد
این برگه، بعد از کربلا خونین ترین صفحه ست
دل چون کبوتر بود و از این داغ پرپر شد
#محمد_عابدی
#اشعار_رضوی
قم المقدسه
🖤😭 برای غربت امام حسن (ع) و حضرت زهرا (س)
آنگونه
.............
دنبال تو می دوید مست آنگونه
ای وای که راه بر تو بست آنگونه
طوفان شد و چادری به پایت پیچید
آمد طرف تو چند دست آنگونه
سیلی نزنید بر رخ مادر من
آیینه ی شبنم و گل است آن گونه
پشت درِ خانه هیزم آورد خزان
زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه
این طایفه از قدیم هستند غریب
زهرا و حسن که از الست، آنگونه
ای کاش تنت شبانه می شد تشییع
تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_فاطمی
قم المقدسه