eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
122 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭 برای پیامبر مهربانی محمد (ص) آفتاب .................... او آفتابِ محضِ خدا بود و سایه داشت آن سایه یا علی گفت! آن سایه، مایه داشت دیگر ندید آمنه را آینه ولی شکر خدا حلیمه پذیرفت و دایه داشت تا عالَمی نمک گیر از سفره اش شوند خرما و نان و آب، به قدر کفایه داشت با مردمش سخن می گفت از امید و عشق او ساده بود ساده... ولی چند لایه داشت لنگِ فدک نبود که از عدل بگذرد احمد، بهشت رضوان را در کرایه داشت نهج البلاغه، خاطره ی اوست با علی قرآن برای این دو برادر، صد آیه داشت در لیلة المبیتش، همزاد مرگ شد در این مسیر، همسفری سخت، پایه داشت روز مباهله، دَمِ اهل کساء رسید تا بهتر از خدا گوید چارپایه داشت! او را هزار مرتبه کشتند اگر چه او از جن و انس در صف محشر، طلایه داشت با اینکه شکوه ها از دارالخلافه کرد در خانه ی بصیرت، دارالولایه داشت هرگز به روی خویش نیاورد، اگرچه که یک سینه ی پر آه از طعن و کنایه داشت بعد از سقیفه، سقف جهان را ترک گرفت از آنچه رفت بر سر مکتب، گلایه داشت قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🙏 برای (ص) خدا بخیر کند... ................... بود امان از ! از آتشی که دویده به پنبه های یکی به فکر بود و دیگری پی یکی سقیفه نشین شد به راه داد ادامه از لب او می چکید و... بارانی بود و رنگ و بوی کلامش دوباره بود دو یادگار خودش را سفارشی دیگر کرد برای و دوباره لب را تر کرد نگاه کرد به ، نگاه کرد به کشید آهِ بلندی و پر کشید از دنیا ، او که شرابِ همیشه بود چگونه به زهرِ انگوری شد از آسمان، وارونه!؟ دسیسه ها کردند آن سه نابکار، سه ملعون را دیدند و ریختند از او خون خدا بخیر کند قصه های بعدِ را خدا بخیر کند این تب ابولهبی را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🙏 به پیشگاه سلطان علی بن موسی الرضا (ع) تماشا ............. هشتمین آیینه ای در آسمانِ آل طاها بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند خرما با تو نورم بی تو کورم، صد مدینه از تو دورم یک خراسان راهی ام کن تا قدمگاهت، اماما...! مولوی با شمس تبریزی، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر شمس خراسانی، عبا می داد او را از طریقت تا حقیقت، با تو راهی نیست خیلی یک دلِ همراه می خواهد، کمی ایمان و تقوا در حرم هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من کبوتر می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به دریا می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر آدابند و من غرق تماشا زائری پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «امین الله»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از جوادت در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت مولا - از قنوتم می چکد بارانی از دلمردگی ها بسته ام بر پنجره فولاد، دل را... ای مسیحا زنگِ ساعت مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از این سو به آن سو دست آوردم بگیرم یوسفم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم قتلگاه و خیمه ها را دیدم و افتادم از پا کربلا در کربلا دورِ ضریحت در طوافند اربعینی ها، تو را دارند و مَستند از تولیّ از نماز ظهرِ عاشورا گرفتم مشهدم را از نماز ظهرِ مشهد هم گرفتم کربلا را اشعار_رضوی قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭😭😭😭😭😭 کربلا را از تو میخواهم رضا مشهدت را هم خودت امضا بکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 برای امام رضا (ع) و زائرانی که در شهادت ایشان کیلومترها راه را بر سر و سینه زنان و اربعین گونه به مشهد می رسند دسته دسته ..................... می رسد خورشیدِ گنبد کم کم از پشت کَلات ۱ از قدمگاهت، خراسان... آب دارد نه قنات دسته دسته می رسند از کوه های بی عبور خیل مشتاقان تو از بامیان و از هرات ۲ تا برایت مویه و افغان کنند از عمق جان پیرزن ها می رسند از این دهات و آن دهات با هزاران عشق، آهوها به سمتت می دوند جاده ها هم راه افتادند از شوق صدات تا شفا گیریم از لب های باران خورده ات حمد می خوانیم و هستیم ای رضا بر این صراط چشم ما در روضه های جدّ تو دریا شده خضر این راهیم و دلخوش بر همین آب حیات کاروان ها از عطش پر بود اما چشم ها... کربلا پشت سر ما بود و ما رو به فرات با سلیم از زینب و کنز حیا اغنا شدیم ۳ با موذن زاده دل بستیم بر آهِ بیات ۴ شب به شب روشن تر از قبلیم در چشمان تو نور می گیرد دل ما از تو ای خورشید ذات روز آخر، بی قراری بود و یک شهر شلوغ تا ببینم روی ماهت را... شدم از دور مات یک خیابان مانده تا گنبد زمینگیرم کند آه از آن ساعت که این دیوانه می افتد به پات قم المقدسه ................................................... ۱. کلات: یک. نام شهری مرزی در شمال شرقی مشهد به نام کلات دو. قلعه ای به نام کلات نادر یا کاخ خورشید ۲. بامیان و هرات: نام دو شهر افغانستان ۳. قطعه زینب زینب اثر استاد سلیم موذن زاده اردبیلی ۴. اذان معروف استاد رحیم موذن زاده اردبیلی در آواز بیات ترک