💠شطحیات صوفیه در قرن سوم و چهارم
🔹قرون سوم و چهارم، دو قرنی است که شخصیتهای شطح گوی صوفیه ظهور یافته و تصوف را از مرحله جوانه زدن، به مرحله رشد و رواج سوق دادند.
🔹مشخصات بارز این دوره شور و شوق اعجابانگیزی است که بواسطه تعالیم مبهم و شطحگونه در میان صوفیه رواج یافت.
🔹" #بایزید_بسطامی (متوفی 261 ه. ق) با شطحیات معروفش و " #سهل_تستری " (متوفی 283 ه. ق) و از همه مهمتر " #حسین_بن_منصور_حلاج " (متوفی 309 ه. ق) از شخصیتهای معروف این دورهاند.
🔹در این دوره اصول و مسائل عرفان تبلور بیشتری پیدا کرده و مسائلی از قبیل فنا، راز، معرفت شهودی و محبت جزو تعالیم اصلی صوفیان قرار گرفت.
📚 پژوهشی در نسبت دین و عرفان، صص 27 و 28
🔸به نظر میرسد کسانیکه در این دوره جذبِ تصوف شدهاند، بیشتر تحت تأثیر چنین سخنانی مسلک تصوف را پذیرفتهاند!
#نقد_تصوف
#شطحیات
#بایزید_بسطامی
🔰 @Adyanuniv🔰
💠ادعای ارتباط تصوف با ائمه معصومینع💠
🔸از ادعاهای صوفیان نسبت به سران و مشایخ خود، ارتباط آنان با ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که قضایا و حکایاتی ساختگی از این افراد در کتب مختلف ذکر شده تا اینچنین نزدیکی تصوف با تشیع را نشان دهند؛ در حالی که این ارتباط با اهلبیت (ع) طبق شواهد تاریخی دروغ و ساختگی است.
👈مثلاً در مجالس المؤمنین آمده است که «ابو یزید بسطامی تلمیذ حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام) و سقا و محرم اسرار ایشان بود، شقیق بلخی از تلامذه امام همام موسی الکاظم (علیهالسلام) است و ابراهیم ادهم از خدمت امام همام محمد بن علی الباقر (علیهالسلام) استفاده حقایق و معارف نموده.»[1]
🔻صرفنظر از صحت و سقم چنین حکایاتی، صوفیان با نقل و ترویج گزارشاتی از این دست، درصدد بیان نزدیکی تصوف و تشیع بودهاند.
🔻بسیاری از این قضایا که در شأن صوفیان نقل شده، ساختگی و دروغ است. مثل همین قضیه بایزید که وقوع ملاقات و ارتباط وی با حضرت صادق (علیهالسلام) ناممکن و از دروغهای بزرگ صوفیه است. زیرا در صورتی که مدت عمر بایزید، چنانچه خود صوفیان گفتهاند 73 سال باشد و خواه وفات وی در سال 234 یا 261 هجری قمری باشد، به هر حال ولادت وی سالها بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) که در سال 148 قمری بود اتقاق افتاده است. بنابراین ملاقات آنها ناممکن خواهد بود و این مطلب جز داستانسرایی صوفیه نمیتواند باشد.
📚[1]شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش، ج2، ص20.
#نقد_تصوف
#بایزید_بسطامی
#تصوف_و_تشیع
🔰 @adyanuniv 🔰
💠ذلتپذیری در مکتب تصوف💠
🔸یکی از صفات ممدوح و پسندیده که در قرآن و روایات بدان تأکید شده، داشتن عزت و اقتدار است که صوفیان تقرب به خداوند را در ذلتپذیری و خوارشدن با انجام اعمال پست میدانند، که این مسئله جهالت و تسلیم محض مرید نسبت به اقطاب را میرساند که هر عمل خوار و ذلیلی را حاضر هستند انجام دهند.
🔻ابوالقاسم قشیری از سران صوفیه، در رساله خود درباره یکی از آداب سلوک گفته: «استاد بر مرید شرط میکند که ذلت را بر عزت اختیار کند.»[1]
🔻همچنین بایزید در برنامه سلوک یکی از مریدان خود، به او سفارش میکند: «این ساعت مو و محاسن خود را بتراش و لباسی از گلیم بر تن کن و کیسهای پر از گردو بر گردن بیاویز و به بازار برو و کودکان را جمع کن و به آنها بگو اگر کسی به من یک سیلی بزند یک گردو به او میدهم...» [2]
♻️آیا این از عزت است که شخصی به دیگران بگوید به من سیلی بزنید؟
📚پینوشت
[1]. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، الرسائل القشیریه، المعهد المرکزی للابحاث الاسلامیه، پاکستان، ص65.
[2]. عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، انتشارات صفی علیشاه، تهران، 1375 ش، ج1 ، ص124.
#نقد_تصوف
#عزت
#بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠اهانت و گستاخی صوفیان نسبت به پیامبر اکرم (ص)💠
🔸از صفات ممتاز و خاص حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) این است که هیچکس در این دنیا به برتری ایشان نمیرسد و برترین مخلوقی که خداوند متعال خلق کرده، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است.
🔻اما بعضی از صوفیان مانند بایزید بسطامی، خود را برترین مخلوق و حتی برتر از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دانسته و در این باره گفته:
«روز قیامت که میشود مردم در زیر لوای محمد خواهند بود، گفت به خدا قسم، لوا و پرچم من از لوای محمد بزرگتر است و پیغمبران و خلایق در تحت لوای من خواهند بود»[1]
🔻این در حالی است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام، دربارهی مقام و برتری پیامبر خدا فرمودند: «ما بَرأ اللّهُ نَسَمَةً خَیْراً مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله[2] خداوند مخلوقی برتر از محمد (صلی الله علیه و آله) نیافریده است.»
♻️این کلام بایزید، آیا مفهومی جز خروج وی از دایره اسلام ومسلمانی دارد؟ کسی که خود را از اشرف مخلوقات برتر میداند، آیا نباید در عقل و ادراک او و پیروانش تردید کرد؟
📚پینوشت
[1]. عطار نیشابوری، تذکرة الاولیا، تهران، کتابخانه مرکزی، ۱۳۲۱ هجری شمسی، ج2، ص146.
[2]. کلینی،محمدبن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، انتشارات اسوه، 1381 ه.ش، چاپ پنجم، ج3، ص258.
#نقد_تصوف
#پیامبر_اکرمص
#حضرت_محمدص
#بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠بایزید، صوفی عارف نما!
🔸یکی از شخصیت هایی که صوفیه برایش حساب ویژه ای باز کرده و میکنند، شخصی است بهنام بایزید بسطامی! میگویند از شاگردان امام صادق (علیه السلام) و سقای خانه ی ایشان بوده و بعضی هم بر این باورند که به دست امام رضا (علیه السلام) شیعه شده است!(1)
🔻قلم های زیادی روی کاغذ رفته که وی را به عنوان عارف بزرگ و کاملی از اهل تصوف معرفی کند، تاحدّی که صوفی ها از این شخص باعنوان سلطان العارفین یاد میکنند.(2)
🔻از سخنان نامربوط وی که در واقع اهانت به پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) است این بوده که گفت:
بخدا قسم! لِوا و پرچم من از لوای محمد (صلی الله علیه وآله) بزرگتر است !!!. لوای من از نوریست که همه ی اَجنّه و انسانها و پیامبران زیر آن لوا هستند!(3)
چگونه کسی که از او به عنوان سلطان العارفین یاد می شود، خودش را بالاتر از پیامبر خدا می داند؟!
📚پینوشت
(1)لغت نامه ی دهخدا ذیل بایزید بسطامی
(2)تذکره الاولیا – عطار نیشابوری ص155
(3)تاریخ فلسفه در جهان اسلامی تالیف حناالفاخوی خلیل الجر ترجمه عبدالمحمد آیتی ص261
#نقد_تصوف
#بایزید_بسطامی
#رسول_خدا
🔰 @adyanuniv 🔰
💠تأثیر قوه وهم و خیال بر مکاشفات شیطانی
🔸در مکاشفاتی که برای بعضی از اشخاص رخ میدهد گاهی این مکاشفه، رحمانی خواهد بود که با عقل انسان سازگاری دارد و گاهی مکاشفه، شیطانی خواهد بود که قوه وهم و خیال در وقوع این مکاشفه، کاملا تأثیر مستقیم دارد.
🔹مریدی که به دستور شیخ و مراد خود، انحراف فکری پیدا کرده و ریاضّتهاى مشقّتبار را انجام میدهد، کمکم تعادل طبیعی فکرى را از دست داده و قدرت تخیّل در او زیاد مىشود، لذا در اثر فعالیّت قوه خیال صدایى به گوشش مىخورد و یا تصویری در برابر او(خواب یا بیداری) مجسّم مىگردد که آن را بهعنوان مکاشفه و پایهی اعتقادی خود قرار میدهد.
🔻مانند این کراماتی که عطار نیشابوری در حالات بایزید بسطامی نوشته که میگوید: «مدّتى خانه را طواف مىکردم، چون به حق رسیدم خانه را دیدم که گرد من طواف مى کرد!... حق تعالى مرا به جایى رسانید که خلایق را به جملگى در میان دو انگشت خود دیدم»[1]
♻️ملاحظه میکنید که این مکاشفههای نقل شده از صوفیان، چیزی جز مکاشفههای شیطانی نیست که از قوه وهم و خیال این صوفیان حاصل شده است که آن را بهعنوان کرامت، نقل کرده و اینچنین مردم را فریب میدهند.
پینوشت:
1) تذكرة الاولياء، عطار نيشابورى، فريد الدين، تصحيح: استعلامى، محمد، زوّار، تهران، 1346قمری، ص 102.
#نقد_تصوف
#مکاشفه
#بایزید_بسطامی
#مکاشفه_رحمانی #مکاشفه_شیطانی
🔰 @adyanuniv🌹
💠ترک امر به معروف و نهی از منکر توسط صوفیان
🔸یکی از واجباتی که هم در قرآن و هم در روایات، نسبت به آن تأکید فراوان شده، امر به معروف و نهی از منکر است که بر هر مسلمانی این فریضه الهی واجب است.
🔹اما فرقهی صوفیه که ادعای مسلمانی و تشیع دارد نهتنها نسبت به این فریضهی الهی سهلانگاری کرده، بلکه از طرف سران آنان، این أمر مهم نادیده گرفته شده است، بهگونهای که برای حفظ منافع خود، آن را از خود دور و حتی به طرفداران خود سفارش به ترک آن کردهاند.
🔰چنانچه از بایزید دربارهی امر به معروف و نهی از منکر پرسیدند؟ گفت: «در ولایتی باشید که در آن امر به معروف و نهی از منکر نباشد که هر دو در ولایت حق است، در حضرت وحدت نه امر به معروف است و نه نهی از منکر.»[1]
♻️اگر منظور از این سخن بایزید ولایت و سرزمین ظاهری باشد، کسی حق انتخاب دینی غیر اسلام ندارد و اگر ولایت باطنی و معنوی باشد به جز خداوند متعال و اهلبیت معصومین(علیهمالسلام) کسی بر ما حقی ندارد.
پینوشت
1.تذکرۀ الاولیا، عطار نیشابوری، انتشارات صفی علیشاه، تهران، 1375 ش، ج 1، ص 141.
#نقد_تصوف
#امربه_معروف
#نهی_از_منکر
#بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠کفرگویی صوفیان با ادعای شطح
🔸یکی از انحرافات صوفیه که به دلیل کفرآمیز و باطلبودن آن، حتی در بین خودشان هم مخالفانی وجود دارد، مسئلهی شطح است که یحیی باخرزی یکی از مشایخ موافق شطح، «شطحیات را ناشی از غلبهی حال و قوّت سُکر و افزونی وجد میداند»[1]
🔹در میان صوفیان معروفی که چنین شطحیاتی داشتند میتوان از بایزید بسطامی و حلاج نام برد که بایزید در یکی از شطحیات، خود را منزه و بزرگتر از هر چیزی دانسته و گفته: «سبحانی ما اعظم شأنی» و یا حسین بن منصور حلاج، عقوبت و به هلاکترساندن قوم عاد و ثمود را به خود نسبت داده و گفته: «انا مُهلک عاد و ثمود؛ من هلاککننده قوم عاد و ثمودم»[2]
🔻از دلایل مهمی که صوفیان برای حاصل شدن شطح ذکر کردهاند حالت سُکر و مستی و از خود بیخود شدن است که گویند سالک با خالق یکی شده و به مرحله فنا رسیده است. بنا بر نظر خود صوفیان، سالک در این حالت چیزی متوجه نمیشود و حتی خودش هم نمیداند که چه چیزی را بر زبان جاری میکند.
📚پینوشتها:
1.باخرزی، ابو المفاخر یحیی، اوراد الاحباب و فـصوص الآداب، زیر نظر ایرج افشار، انتشارات فرهنگ ایران زمین،1358، ص 59.
2.روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، ترجمهی محمد علی امیر معزّی، انتشارات طهوری، چاپ چهارم، 1382، ص330.
#نقد_تصوف
#شطح #شطح_گویی
#حلاج #بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠تکبر و فخرفروشی در کلام صوفیان
🔸یکی از رذائل اخلاقی ناپسند و مذموم در بین صوفیان که در کلام و گفتار آنان ظهور و بروز پیدا کرده، تکبر و خودبزرگبینی است. این افراد چنان مست در قدرت و توهمِ برتربینی شدهاند که تمام مقامات دنیوی و اخروی را از آن خود دانسته و هیچ حدومرزی را برای خود قائل نشدند.
🔹یکی از این صوفیان، شمس تبریزی است که از سر تکبر و قدرت، خود را از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و قرآن کریم بینیاز دانسته و میگوید: «مرا رسالهی محمد رسول الله سود ندارد، مرا رسالهی خود باید، اگر هزار رسالهی غیر بخوانم تاریکتر شوم، خداست که خداست، هر که مخلوق بود خدا نبود، نه محمد نه غیر محمد.»[1]
🔻بایزید بسطامی یکی دیگر از این صوفیان بوده که فخرفروشی و تکبر او در گفتار و کردار او بسیار پررنگ بوده است. چنانچه وقتی از او درباره عرش و کرسی و لوح و قلم و ابراهیم و موسی و عیسی و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل میپرسند، او در جواب میگوید: آنهمه منم و آنقدر در تکبر اوج گرفت که گفت: «پرچم من در روز قیامت از پرچم محمد بزرگتر است.[2]
🔻و همچنین نقل شده است: «یکی به بایزید گفت: چرا شب نماز نمیخوانی؟ گفت: مرا فراغت نماز نیست، من گرد ملکوت میگردم و هر کجا افتادهای است دست او میگیرم، کار در اندرون میکنم.»[3]
📚پی نوشت
1. شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، مصحح احمد خوشنویس (عماد)، انتشارات عطائی، تهران، 1349 شمسی، ص 270
2. عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، تهران، کتابخانه مرکزی، 1321ه.ش، ج 1، ص 143.
3. همان، ص141.
#نقد_تصوف
#تکبر
#شمس_تبریزی
#بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠انواع شطح در تصوف
🔰3⃣
❌شطح در گفتار
🔸شطح در گفتار، همان تلقی است که شارحان و مصنفان کتابهای صوفیه از شطح دارند.
🔻دعوی کمال در معرفت و قول به وحدت وجود با پارهای لوازم و پیآمدهای آن نیز در نزد بعضی صوفیه از مقوله شطح در گفتار تواند بود. [1]
🔹در میان صوفیان معروفی که چنین شطحیاتی داشتند میتوان از بایزید بسطامی و حلاج نام برد که بایزید در یکی از شطحیات، خود را منزه و بزرگتر از هر چیزی دانسته و گفته: «سبحانی ما اعظم شأنی» و یا حسین بن منصور حلاج، عقوبت و به هلاکترساندن قوم عاد و ثمود را به خود نسبت داده و گفته: «انا مُهلک عاد و ثمود؛ من هلاککننده قوم عاد و ثمودم»[2]
📚پی نوشت
1. جوکار، منوچهر، ملاحظاتی دربارهٔ شطح و معانی آن، مجله مطالعات عرفانی، ۱۳۸۴، دورهٔ اول، صص ۵۴ و ۵۶.
2. روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، ترجمهی محمد علی امیر معزّی، انتشارات طهوری، چاپ چهارم، 1382، ص330.
#نقد_تصوف
#شطح #شطح_گویی
#حلاج #بایزید_بسطامی
عضویت در کانال👇
🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰