eitaa logo
آفتابگردان‌ها
529 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
در غم من دلبرم هر چند بی‌تقصیر نیست من خودم عاشق شدم، خود کرده را تدبیر نیست کاش دست کم پس از مرگم به من دل می‌سپرد هیچ وقت آری‌ برای دل سپردن دیر نیست از چه رو قلب مرا اینگونه ویران می‌کند لشکر چشمان او وقتی پی‌ تسخیر نیست؟ بعد عمری جنگ با دنیا دگر آموختم طالع و تقدیر آدم قابل تغییر نیست خواب دیدم دارم از دستان او می می‌خورم شُکر، خوابِ عاشقانِ مست بی‌تعبیر نیست ظاهر آشفته‌ای دارم، دلیلش روشن است شیر وقتی دل به آهو بست دیگر شیر نیست @Aftab_gardan_ha
تقدیم به مردم مظلوم یمن و تمام مظلومان دنیا وقتی کسی حال دلش از جنس باران است هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است نسبت به اشک دردمندان بی‌تفاوت نیست این یک تفاوت بین حیوانات و انسان است! بگذار راحت‌تر بگویم مشکلم این است این روزها آدم نبودن سخت آسان است ایرانی‌ام، عشقِ وطن دارم، برای من هر جا که مظلومی به خاک افتاده ایران است از طعنه‌های این و آن باکی ندارم چون بحث سیاست نیست اصلاً، بحث وجدان است این روزها حال یمن، حال قشنگی نیست صنعا شبیه دختری گیسو پریشان است شیطان به میدان آمده با پرچمِ سبزی که اسمِ الله و رسول‌ الله بر آن است یک‌سو علی، یک‌سوی دیگر حیله‌ی صِفّین بهتر ببین! حق با کدام از این دو قرآن است؟ خان‌ها به خون‌ها تشنه‌اند و وقت رزم ماست هر کودکی که می‌دهد جان یک فراخوان است همگام مردان یمن 《جَنْبیه》* را بردار جَنْبیه خنجر نیست، امّید است، ایمان است جَنْبیه؛ ابروی هلال کودکی زخمی جَنْبیه؛ آه مادری بی‌تاب و گریان است از بس که دارد بت‌شکن خاک یمن، حتماً پایان این آتش که می‌بینم گلستان است فردای روشن می‌رسد، قدری تحمل کن فردای روشن می‌رسد هرچند پنهان است * : نوعی خنجر مرسوم مردم یمن و نماد مردهای این کشور است. @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
یگانه‌ی مانا اوست درگذشت بزرگ‌مرد عرصه‌ی طنز معاصر؛ جناب را به خانواده‌ی محترم ایشان، جامعه‌ی ادبی و همه‌ی علاقه‌مندان به فرهنگ این مرز و بوم تسلیت عرض می‌کنیم و از خداوند منّان برای ایشان مغفرت و علوّ درجات و برای عزیزان و دوستدارانشان صبر بر این اندوه، طلب می‌کنیم. @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
شبِ نبودن تو قد کشیده است کنارم شبی که سایه دوانده‌ست روی صبر و قرارم شبی که آمده از روزهای خاطره‌خیزت شبی که آمده از انتظار روزِ شمارم شبی که آمده با آیه‌های وحشت و حیرت شبی که آمده تا پلک روی هم نگذارم شبی که آمده با ابرهای دلهره‌زایش که من دوباره بترسم، که من دوباره ببارم شبِ نبودن تو مردنی‌ست سخت و نفس‌گیر شبِ نبودن تو شیونی‌ست روی مزارم تو نیستی که ببینی شب نبودن خود را تو نیستی که بگویی چگونه تاب بیارم خزان خزانِ بزرگی‌ست بی‌مروّت و بی‌رحم تو نیستی، خبری نیست از امید بهارم شبِ نبودن تو، آه این همیشه‌ی غمگین شبِ نبودن تو، آن شبی که دوست ندارم @Aftab_gardan_ha
یک آشفته از این همه صدا خواهی رفت یک روز پی پرنده‌ها خواهی رفت ای شهر برای لحظه‌ای آسودن آخر به کدام روستا خواهی رفت؟ دو در اوجی و از حال دلم بی‌خبری دنبال چه‌ای که این چنین در به دری؟ من کوهم و تا ابد به جا خواهم ماند تو ابری و از کنار من می‌گذری @Aftab_gardan_ha
خدا کند که دلم پای عهد خویش بماند از او همیشه بگوید، از او همیشه بخواند سپرده‌ام به دل خود که جای غیر نباشد خدا کند بپذیرد، خدا کند بتواند به سوی پنجره‌ای می‌روم که باد سحرگاه غبار غصه و غم را ز شانه‌ام بتکاند نسیم رقص‌کنانی رسیده از طرف او خدا کند که سلام مرا به او برساند خدا کند که بیاید پر از شکوه و شکوفه و طعم صلح و صفا را به عالمی بچشاند کجاست خانه‌ی محبوب من؟ برای دل من چه غم فراتر از این که نشان دوست نداند؟ @Aftab_gardan_ha
چند وقت می‌شود حرف تازه‌ای نگفته‌ام به هیچ کس واژه واژه، خط به خط منتظر نشسته‌ام کنج یک قفس چند وقت می‌شود نیامدی به خانه‌ام من همان رفیق روزهای دور در کتابخانه‌ام باز هم به دیدنم بیا که با نگاه تو غرق خنده می‌شوم با دو بال کاغذی پرنده می‌شوم @Aftab_gardan_ha
شعرخوانی شاعر عضو به مناسبت سالروز ورود حضرت معصومه (س) به قم را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید. https://www.aparat.com/v/tHPb6 @Aftab_gardan_ha
پرسیدم از پاییز: 《دل کندن آیا هست کار سخت و دشواری؟》 برگ از درخت افتاد گفت: 《آری》 @Aftab_gardan_ha
داخل کوچه راه می‌رفتم کوچه‌ای با دلی پر از فریاد کوچه‌ای که قدم قدم با آه خبر از خاطرات خود می‌داد پشت بن‌بست کوچه‌مان مردی باغ زیبا و باصفایی داشت باغ در خانه‌ها قدم می‌زد با نسیمش برو بیایی داشت زندگی در حیاط ما می‌زیست با درختان تاک و توت و انار حوض و ماهی گلی، کبوتر و مرغ با گلستانی از تبار بهار با دوچرخه‌سواری و تیله با شنا توی حوض و گل کوچک کودکی‌هایمان ورق می‌خورد با مجلات رشد یا پوپک زندگی مشکلات خود را داشت همه جویای حال هم بودند هیچ‌کس از نفس نمی‌افتاد چون که همواره بال هم بودند درد دل را برای همسایه که غریبه نبود می‌بردند جای غم در حیاط خانه ما می‌نشستند توت می‌خوردند مرد بقال کوچه با نسیه نقد می‌کرد مهربانی را پدرم در کلاس قرآنش یاد می‌داد جاودانی را زندگی می‌گذشت مثل قطار که سر کوچه رفت و آمد داشت یاد دارم که ذوق می‌کردیم لحظاتی که بوق ممتد داشت تا رسیدم به خانه فهمیدم خاطراتم... گذشت، ویران شد هر کسی رفته توی لاک خودش باغ هم کوچه شد، خیابان شد کاش می‌شد دوباره می‌دیدم زندگی با طراوت و زیباست کوچه‌ی ما هنوز بن‌بست است دل ما هم به وسعت دریاست @Aftab_gardan_ha
تاریکی شب‌های بی‌رویا به هم ریخت عشق آمد و دیدم که یک دنیا به هم ریخت امروز و فردا کردن دل، بی‌دلیل است ترتیب تقویم من از حالا به هم ریخت امواج، از دریا به ساحل می‌رسیدند این قاعده معکوس شد، دریا به هم ریخت از دست تو ای عشق! ای اهل هیاهو! آخر سکوت سربه‌زیر ما به هم ریخت با من بیا پرواز کن تا قاف این عشق هرچند کوه از دیدنت، زیبا! به هم ریخت @Aftab_gardan_ha