باید دلم با هر زیاد و کم بسازد
از زخمهای کهنهاش مرهم بسازد
دمساز من، تنها همین آشفتگیهاست
با من نشد آسودگی، یک دم بسازد
باید کسی که یار دلسوزی ندارد
با دردهایش هم بسوزد هم بسازد
دنیا دلم را چون اناری سرخ میخواست
تا از عقیقِ قلب من، خاتم بسازد
با لشکری اندوه میتازد به سویم
میخواهد از ریحانهای، رستم بسازد!
این صخره، با سیلیِ امواج است خوشتر
غم باید از این زن، زنی محکم بسازد...
#ریحانه_کرامتی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
https://www.instagram.com/p/B7fUi6mnze9/?igshid=qh1n0dat2ks5
دعوتید به صفحهی جدید آفتابگردانها در اینستاگرام
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
شبگریه بود کار علی بعد فاطمه
چاه است رازدار علی بعد فاطمه
لالایی شبانه در گوش نخلهاست
آواى غصهدار علی بعد فاطمه
روزی هزار بار در آن کوچه جان سپرد
آن کوچه شد مزار علی بعد فاطمه
لبریز خوشهخوشه صبر است بعد از این
دستاس روزگار علی بعد فاطمه
هر بار بیقرار شده، زینب آمده
زینب شده قرار علی بعد فاطمه
#رسول_مختاریان
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
به روی شانه با خود میبرد جان و جهانش را
که بسپارد به دست خاک، دست آسمانش را
کسی جز سایهاش با او نمیآید پی تابوت
چه مظلومانه راهی کرده در شب کاروانش را
جراحتهای پهلو نه ولی نامهربانیها
از او آخر جدا کردند یار مهربانش را
گل یاسش سپید آمد ولی با روی نیلی رفت
همین شرمندگی میکشت آخر باغبانش را
برای بار آخر درد دل میکرد با یارش
که میگیرد از این پس چاه، جای همزبانش را
نمیداند چه شد، وقتی به خود آمد که دیگر دید
به جان خاکهای سرد بخشیده است جانش را
اگر چه چشم ما هرگز نبوده زائر خاکش
بپرس از شعلههای سرخ آتش داستانش را...
#لیلا_علیزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
صدای توست که اینگونه سرخ میآید
شبیه بانگ صریحی در اوج همهمه است
بلند و روشن و بیباک خطبه میخوانی
چرا نمیشنوند؟ این صدای فاطمه است
به گوش مردم این شهر از چه میگویی
چه رفته است به دلهایشان که خاموشند
هنوز بوی محمد(ص) نرفته است از شهر
چه فتنهایست که این قوم گنگ و مدهوشند
مگر نه رسم پیمبر(ص) تبسم است و سلام؟
چه بدعتیست که این ناکسان درآوردند
ز کینه آتش عصیانشان فروزان شد
برای کشتن یک یاس لشکر آوردند
چه شد که حرمت آن خانه پشت در جا ماند؟!
به این گمان که تو در یادها نمیمانی؟
چه آرزوی محالی! از آن سوی تاریخ
تویی که بر سر منبر خطابه میخوانی
تویی که سجده قدری به مسجد کوفه
تویی تویی جگر تکه تکه در آن تشت
تویی تمام جمالی که دخترت میدید
«فیا سیوف خذینی» تو گفتهای در دشت
نشسته در نفس شیعه آتشی که زدند
بگو به خصم که این عشق را ببین و بسوز
در انتظار نشستیم و یک نفر باقیست
و صبح دولت از آن خانه میدمد یک روز
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
وداع با تو در آغاز راه میگویم
تو میروی غم خود را به «چاه» میگویم
به روزهای پس از تو تباه میگویم
مدام، «بانوی آیینه»! «آه» میگویم
چقدر زود گل «یاس» من، خمیده شدی!
برای پر زدن از خاک برگزیده شدی!
چگونه بی تو من این عمر را به سر ببرم؟!
تن تکیدهی خود را به سمت «در» ببرم؟!
مقدر است که غمهای بیشتر ببرم
بعید نیست اگر دست بر کمر ببرم
ببین که زانوی غم در بغل گرفته «علی»
نرو که راه به روی اجل گرفته «علی»
میان مردم آتشپرست در کوچه
بگو چه بر سر تو آمدهست، در کوچه؟!
که بود راه به روی تو بست، در کوچه؟!
اگر چه حرمت «حیدر» شکست در کوچه
یقین که «فاطمه» جان پهلویت شکسته نبود
اگر که دست «علی» بین کوچه بسته نبود
اگر چه در دلت از دشمنان غضب داری
و از جراحتشان مدتیست تب داری
نه روز داری از این دردها، نه شب داری
هنوز مثل همیشه دعا به لب داری
حکایت تو و دریای بیکرانه یکیست
تو خود شبیه خودی، چون تو در زمانه یکیست
قرار بود که من غمگسار تو باشم
که تو قرار من و من قرار تو باشم
همیشه - در غم و شادی- کنار تو باشم
نه اینکه تا به ابد سوگوار تو باشم
قرار بود؛ ولی «میخ پشت در» نگذاشت
و نالههای تو بر دشمنان اثر نگذاشت
#محمد_شکریفرد
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
هنوز کودکان تو برای جای خالیات
در انزوای جای جای خانه گریه میکنند
یکایک حروف در کتابها هنوز هم
بدون هر اشاره و نشانه گریه میکنند
چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین
میان کوچهها مگر چگونه خوردهای زمین
چگونه باز پا شدی، چگونه بیصدا شدی
که مردها برای تو زنانه گریه میکنند
چه بود سرّ مخفی خسوف چند ماههات
چه بود راز گریه و سکوت گاهگاههات
چه بود راه کودکت، چه شد سپاه کوچکت
که پا به ماهها به این بهانه گریه میکنند
هزار کوه زخم را به دوش میکشیدی و
هزار زھر طعنه را به گوش میشنیدی و
تمام بردبارها، تمام کوهسارها
به پات با تکان تکانِ شانه گریه میکنند
سیاه ماند چهرهاش پس از تو روزگار شهر
پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر
پس از به شانه رفتنت، پس از شبانه رفتنت
برات یاکریمها شبانه گریه میکنند
#سعیده_کرمانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
سجادهات را میگشایی راس ساعت
تكبيرة الإحرام میافتد به پایت
بر خاک قامت بستهای و اهل افلاک
از عرش میآیند با قصد جماعت
با هر نفس تسبیح میگویی خدا را
از «حاء» تسبیح تو میگیریم حاجت*
آیینهای و رو به مرآت الهی
آیینه در آیینهای! ای بینهایت!
همسایهها در سایهی لطف تو هستند
باز است در این خانه درهای اجابت
محشر به پا کن! شیعیانت را جدا کن!
از مرگ باکی نیست ای روح شفاعت!
نام تو را بردیم در غمهای دنیا
ما را صدا کن در هیاهوی قیامت
* حاء حاجت هنوزشان در حلق
جيم جودش بداده روزی خلق
#سنایی
#زهرا_بشریموحد
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
ببین چگونه میافتم به پای نام بلندت
تو فاطمه، تو زکیه، تو انسیه، تو حمیده
هزار جان گرامی فدای نام بلندت
سعادت است تفاخر به این که از همه عالم
نشسته است به دوشم همای نام بلندت
در اوج سختی اگر که شکسته بال و پر من
رسیده است به دادم دوای نام بلندت
برات کرب و بلا را اگر به دست بگیرم
گرفتهام همهچیز از لوای نام بلندت
صدام کرد و ندیدم جواب «فاطمه»اش را
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
حضرت عشق تو را روی زمین مهمان کرد
ماه را صورت نورانی تو تابان کرد
چادر خاکی تو باعث اعجاز شده
روزبه را نخی از چادر تو سلمان کرد
هم نفس با تو علی بود که بعد از هر جنگ
زخمهای بدنش را نفست درمان کرد
دست شیطان به تو شلاق زد آن دستی که
دشمن کور تو را صاحب نخلستان کرد
گنج بودی و على قدر تو را میدانست
او که از چشم زمان قبر تو را پنهان کرد
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
آخر مدينه در خبری سرشکسته شد
آمد خبر که حرمت کوثر شکسته شد
آن روز هرچه شد به در خانه ربط داشت
در سوخت، در نشست به خون، در شکسته شد
تا آسمان رسید صدای شکستنش
وقتی که پشت در، دل حیدر شکسته شد
گل میخ تا نشست به گل، غنچه ناله کرد
طوفان وزید و بال کبوتر شکسته شد
تنها نه پشت در کمر یک نفر شکست
با نالههاش پشت پیمبر شکسته شد
ای سوره ی صبور! چه شد بیعت غدير؟
دیدی چگونه بیعتش آخر شکسته شد؟
#الهه_سلطانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha