eitaa logo
آفتابگردان‌ها
529 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
به یاد کاش دیده بودمت کاش دیده بودمت آری ای عزیز بارها و بارها دیده‌ام تو را دیده‌ام تو را ولی به خواب! دیده‌ام تو را و با تو خواب‌های من _خواب‌های بی‌ خیال، خواب‌های نامنظم شلوغ _ شاعرانه می‌شدند! کاش... ((ای دریغ و حسرت همیشگی)) تا هوای صبح با تنفس سلام تو بهاری است، تا زبان عشق با سرود شاعرانه‌های تو مثل چشمه، مثل رود در زمانه جاری است، تا چراغ کوچه، چشم آینه از نگاه آفتاب ناگهانی تو روشن است، تا همیشه‌ی خدا حسرت ندیدن تو با من است از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
زیر نور آفتاب یک چنار مهربان برگ برگ می‌نوشت چند شعر و داستان با صدای های و هو باد، شادمان رسید هر چه برگ سبز و زرد روی شاخه بود، چید چند برگ سبز را باد ریخت توی آب قصه‌های تازه‌ای خواند چشمه وقت خواب ماند لای سنگ‌ها برگ زرد کوچکی گاز زد به گوشه‌اش بچه کفشدوزکی برگ آخر درخت سهم یک کلاغ شد آن چنار مهربان قصه‌گوی باغ شد @Aftab_gardan_ha
ما شبیه قایقی هستیم و دریا زندگی می‌برد با موج‌های خویش ما را زندگی گرچه طوفانی‌ست اما ناخدا وقتی خداست مثل یک دریاچه آرام است و زیبا زندگی غم نخور روزی اگر بر گل نشستی، دم به دم شکل موجی می‌رود پایین و بالا زندگی مثل دریا دست‌هایی مهربان دارد اگر مثل دریا نیز بی رحم است اما زندگی گاه می‌آید به ساحل پا به پای ما و گاه می‌کشد ما را میان سیل غم‌ها زندگی عاقبت یک روز غرقت می‌کند در خود ولی مرگ کشتی نجات توست، امضا؛ زندگی... @Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha
دل خواستی که بی سر و سامان بیاورم اینک تو جان بخواه که من جان بیاورم پیغمبری! به معجزه هم احتیاج نیست باید به چشم های تو ایمان بیاورم آن‌گاه از زلال نگاه تو آیه‌ای از آیه‌های سوره‌ی انسان بیاورم جان را که تشنه‌ی نفس مهربان توست تا زمزم تلاوت قرآن بیاورم باید به شک بیفتم و از تار و پود خویش ابلیس های تازه مسلمان بیاورم اصلا طبیب و مرهم زخم و دوا تویی من هر چقدر حال پریشان بیاورم ای منکران نور خدا دم فرو برید تا هل اتی بخوانم و برهان بیاورم باید برای وصف تو از بین واژه‌ها آن را که یافت می‌نشود، آن بیاورم مدح تو بر زبان خدا جاری است و من شاعر شدم که زیره به کرمان بیاورم @Aftab_gardan_ha
به همسایه‌ی دیوار به دیوار وطنم؛ افغانستان پوشیده‌اند رخت عزا دخترانتان همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟ گنجشککان به مرگ پر و بال داده‌اند دردا که شعله‌ور شده باز آشیانتان نامهربانی از همه عالم چشیده‌اید ای من فدای داغ دل مهربانتان سر رفته است از لب دیوارتان غروب در خون تپیده باز افق آسمانتان کو فرصت درخشش ماه و ستاره‌ها؟ کو چشم‌روشنی شب بامیانتان؟ کو گونه‌های سرخ و سفید زنان شهر؟ کو خنده‌ی عروسکی کودکانتان؟ دستش به آبیاری گل‌ها نمی‌رود همدست خارهاست مگر باغبانتان؟ این بی‌بهار ماندن گل‌خانه تا کجا؟ تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟ عمری ببارد آه که طغیان کند مگر یک روز رودخانه‌ی اشک روانتان ما غم‌شریک حادثه‌هایی پر از دریغ ما در مرور ثانیه‌ها هم‌زبانتان بعد از هزار و یک شب رنجی که برده‌اید آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟ ای کاش سرنوشت کمی ساده می‌گرفت تا سخت‌تر از این نشود امتحانتان @Aftab_gardan_ha
هزار دور در این چرخ روزگار زدند به دور باطل خود مهر اعتبار زدند سیاه‌سکه‌ی خود را شبانه بخشیدند اذان صبح نگفته به کوچه جار زدند نمازشان که قضا شد کمی ورق برگشت دو دست بعد سحر با وضو قمار زدند هوای سرد خزان را بهای زر دادند حراج مفت به گلخانه‌ی بهار زدند شبیه آتش دین داغ دستشان بودم به جرم کفر مرا یخ‌زده به دار زدند به اسم اینکه به نور خدا نگاه کنند هرآنکه مانعشان بود را کنار زدند @Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل شعر کهنه، به افغانستان عزیزم: یک کوه درد با تو برابر نمی‌شود آری، بخند، زخم تو بهتر نمی‌شود   از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن! هرگز نترس، گوش فلک کر نمی‌شود   تاریخ، باز مرثیه‌ات را مرور کرد با روضه‌ی تو، چشم کسی تَر نمی‌شود   وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد کابل، دوباره آینه‌ای از غبار شد   این روزها نمی‌رود از یاد دِهمزنگ لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ   در راه روشنایی شب‌های بامیان خاموش می‌شوند چرا این ستارگان؟   تو درد می‌کشیدی و درمان نداشتی پاییز می‌شدی و بهاران نداشتی   تو آبِ دیده‌ی خود از آمو گرفته‌ای وقت قیام، دست به زانو گرفته‌ای   من عهد می‌کنم که بیایم به کشورم یک روز می‌رسد که در آغوش مادرم...   آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود   @Aftab_gardan_ha
از ناله و اشک بی‌صدا پر شده بود سجاده سراسر از دعا پر شده بود ذکر تو مدام می‌چکید از دستم عطر صلوات در هوا پر شده بود @Aftab_gardan_ha
توی کوچه قدم زدم یک شب کوچه‌ای با دلی پر از فریاد کوچه‌ای که قدم قدم با آه خبر از خاطرات من می‌داد مرد همسایه‌مان تَهِ کوچه باغ زیبا و باصفایی داشت باغ در خانه‌ها قدم می‌زد شاخ و برگش برو بیایی داشت زندگی در حیاط ما می‌زیست با درختان کاج و توت و انار حوض و ماهی‌گلی، کبوتر و مرغ با گلستانی از تبار بهار با دوچرخه‌سواری و لِی لِی تیله و هفت‌سنگ و گل‌کوچک کودکی‌های من ورق می‌خورد با مجلات رشد یا پوپک درد دل را برای همسایه که غریبه نبود می‌بردند پای لبخند و اشک، آن دوران شاد بودند و غصه می‌خوردند مرد بقالِ کوچه با نسیه نقد می‌کرد مهربانی را پدرم در کلاس قرآنش یاد می‌داد زندگانی را زندگی می‌گذشت مثل قطار که سر کوچه رفت و آمد داشت یاد دارم که ذوق می‌کردیم لحظاتی که بوق ممتد داشت تا رسیدم به خانه فهمیدم خاطراتم... گذشت... ویران شد هر کسی رفت توی لاک خودش باغ هم عاقبت خیابان شد @Aftab_gardan_ha
دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟ خودم که با تو سفر می‌کند ورای خودم به جای توست اگر قاه‌قاه می‌خندم و گاه‌گاه که تب می‌کنم، به جای خودم و با صدای تو تا صبح منزوی خواندم گرفته بود از این بغض‌ها صدای خودم بیا به حال خوشِ آفتابی‌ات برویم که سخت ابری‌ام امروز در هوای خودم چقدر جای تو آغوش وا کنم؟ تا کی به گریه سر بگذارم به شانه‌های خودم؟ دوباره آینه عکس تو را نشانم داد دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟ @Aftab_gardan_ha
تصویر ماه در شب تنهایی درخت خواب است روی شاخه کلاغ سیاه‌بخت بی‌چتر با تو چندشبی را قدم زدم در کوچه‌های خیس و مه‌آلود پایتخت خوشبختی خیالی این خواب‌ها مرا رد می‌کنند بی تو از این روزهای سخت؟ عریانی جهان که را گریه می‌کنند هر شب لباس‌های عزا روی بند رخت؟ دور از تو باز خواب مرا تکه‌پاره کرد امشب پلنگ زخمی افتاده روی تخت @Aftab_gardan_ha