eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به مگر که گریه کند چاه زمزمی دیگر که خشک مانده لب ذبح اعظمی دیگر امید، مشک عمو بود و هر کسی می‌گفت رباب گریه نکن صبر کن کمی دیگر... عمودِ خیمه رطب‌های تازه می‌ریزد اگر اراده کند باز مریمی دیگر ولی رباب که سرگرم ذکر یا رب بود غمی نداشت بخواهد خدا غمی دیگر دل از تمامی عالم برید و با لبخند روانه کرد علی را به عالمی دیگر رباب آب شد اما علی که آب نخواست سه جرعه آمد و نوشید مرهمی دیگر دو دست خالی خود را تکان تکان می‌داد که جز خیال علی نیست همدمی دیگر @Aftabgardan_ha
حسین کیست؟ نمی‌دانم، فقط همین که من از این نام اگر نگویم و ننویسم، تمام عمر پشیمانم خط: @Aftabgardan_ha
تقدیم به به پا شده‌ست در این دشت محشری دیگر چگونه زنده شده باز حیدری دیگر و گفت لشکر کفّار یک صدا که مگر بنا نبود نیاید پیمبری دیگر؟ رجز که خواند به هم زد صفوف لشکر را که آمده‌ست به پیکار صفدری دیگر ابهتش همه را یاد مرتضی انداخت به کربلا چه کند؟ فتح خیبری دیگر امان از آن لحظاتی که بال و پر می‌زد شکست پیش نگاه حرم پری دیگر به پهلوی گل لیلا که نیزه‌‌ زار دمید گرفت کرب‌وبلا عطر کوثری دیگر فدای آن‌همه سرهای پر زده تا نی میان آن‌همه سر بود، او سری دیگر @Aftabgardan_ha
خامش منشین زمزمه‌ای جاری کن زاری کن بی‌ملاحظه زاری کن در سوگ حسین‌(ع) اگر نبارم چه کنم؟ ای اشک بیا و آبروداری کن @Aftabgardan_ha
تا وادی حیرت نرسیدی شاید قرآن ز سر نی نشنیدی شاید اصحاب رقیم را عجب می‌دانی؟ اصحاب حسین را ندیدی شاید @Aftabgardan_ha
بی اشک روضه‌ی تو دلم وا نمی‌شود بی یاحسین نامه‌ای امضا نمی‌شود تایپوگرافی: @Aftabgardan_ha
از چشمه‌ی جان من جنون می‌جوشد اشک از چشمم، گدازه‌گون می‌جوشد در بدرقه‌ی تو می‌تپد قلب زمین از خاک هنوز نیز خون می‌جوشد @Aftabgardan_ha
قصّه‌ی ناتمام دنیا، آب بسم حق «بسمه تعالی»، آب می‌رود سینه‌خیز، نرم و خموش دورترها ز چشم دریا، آب یک غزل تشنگی‌ست بر لب رود یک بغل خستگی‌ست برجا، آب دفترم را که باز کردم، باز ماجرای قدیمِ بابا.... آب مشک بر دوش می‌کشد یک مرد می‌بَرد سوی آب، اما آب پشت شمشیرهای برنده این طرف زخم و آن طرفها آب همه کج رفته‌اند حتی تیر همه لج کرده‌اند حتی آب بیشتر از ۱۳۰۰ سال تا همیشه، همیشه رسوا آب @Aftabgardan_ha
شب پیش چشم‌های تَرش بی‌صدا شکست از هیبتش غرور همه قله‌ها شکست باران‌تر از همیشه میان غبار تاخت طوفان رسید آینه‌ی مصطفی شکست دشت بلا به وسعت یک نیل بغض داشت از پا نشست ایل همین که عصا شکست لیلایی از قبیله‌ی مجنون نمانده بود هر کس که شد به پیرهنش مبتلا، شکست از زلف او نسیم خبرهای تازه داشت شد هر که با تلاطم او همنوا، شکست زهرا نشست، روضه‌ی دریا شروع شد پهلو گرفت، کشتیِ هر ناخدا شکست 《دنیا شود بدون علی خاک بر سرش》 این را حسین گفت و لب نیزه‌ها شکست @Aftabgardan_ha
رسید روز غمِ سررسید ساعت سه زمان رسید به سر، سر رسید ساعت سه زمان به وسعت تاریخ در تکاپو بود و داشت تا به ابد می‌دوید ساعت سه زمان شبیه زنی ایستاده بی‌حرکت در آن قیامت عظمی چه دید ساعت سه دو آفتاب ببیند که آسمان آن روز شبیه صبح گریبان درید ساعت سه زمان چه دیر گذشت و چه پیر شد زینب که سال‌ها به درازا کشید ساعت سه کنار پیکر او ایستاده بود زمان نشسته بود زمین نا‌امید ساعت سه @Aftabgardan_ha