eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
بر جسم ناتوانش تابیده خشکسالی جانی نمانده دیگر در این تن سفالی امروز هم دوباره، آمد کنار میدان آمد به اشتیاق یک رزق احتمالی در بین آن جوانان، این پیرمرد خسته با چهره‌ای شکسته، با قامتی هلالی غرق خیال خود بود، فکر مریضی زن فکر جهاز دختر، فکر فشار مالی آهی کشید اما شکر از لبش نیفتاد رو سوی آسمان کرد با دست‌های خالی از آن‌سوی خیابان، ماشین باکلاسی فریاد زد: بیایید! با دستمزد عالی! هرچند پر درآورد از اشتیاق اما از جمعیت عقب ماند او با شکسته‌بالی امروز هم شبیه دیروز‌های بسیار برگشت سوی خانه با دست‌های خالی نزدیک خانه... مردی، با کیسه‌ای به دوشش لبخند هدیه می‌داد بر سفره‌ی اهالی... خندید پیرمرد و با آسمان سخن گفت: «حس می‌شود نگاهت هرلحظه این حوالی» @Aftab_gardan_ha
السلام علیکِ یا ام‌المومنین تقسیم کردی با خدا دارایی‌ات را ای آسمان دیدم دل دریایی‌ات را تنها نه در کار تجارت بلکه در عشق ضرب‌المثل کرده عرب دانایی‌ات را خالی شود از غیر او وقتی جهانت پیغمبری پر می‌کند تنهایی‌ات را حوریه‌ای را پرورش دادی، مگر تو از آسمان آورده‌ای لالایی‌ات را؟ آن مادری‌ها را تو یادش داده بودی تکثیر کردی این‌چنین شیدایی‌ات را شعب ابی‌طالب پدید آورد بانو آزادگی را، نسل عاشورایی‌ات را از عالم بالا کفن آمد برایت فهمید دنیا تا ابد والایی‌ات را @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت خدیجه سلام‌ الله علیها میان خانه بهشت معطری دارد ز جنس بال مَلَک سایه‌ی سری دارد چه ثروتی به کف آورده تاجر مکه چه همسری و چه تابنده گوهری دارد در این معامله شاهد خداست، کالا عشق از این معامله مقصود دیگری دارد به وقف ثروت او دین ز مکه جاری شد که رودخانه هم از خویش بستری دارد خوشا به امّ ابیها چه مادری دارد خوشا به مادر زهرا چه دختری دارد نبی‌ست دار و ندارش چه غم که وقت وفات ز ارزش کفنی مال کمتری دارد خدیجه نیست و از او چه مانده؟ خیر کثیر خدیجه هست که جاری کوثری دارد @Aftab_gardan_ha
افتاده همیشه پای من در چاله قلبم شده یک دشت پُر از آلاله تنها تو فقط حالِ مرا می‌پرسی ای درد، رفیقِ خوبِ چندین ساله @Aftab_gardan_ha
دوباره شب شده بود و پدر نیامده بود به قول مادرمان《تاجِ سر》نیامده بود پس از سه ماه و دو هفته اضافه‌کاریِ او هنوز خرج جهیزیه درنیامده بود صدای خواهرم از آن اتاق می‌آمد هنوز نامزدش از سفر نیامده بود هوای خانه‌ی ما مه گرفته بود انگار بهار بود و زمستان به سر نیامده بود دعای مادرم از پشت ربنا پیداست هنوز حاجتش انگار برنیامده بود نشسته بودم و او را مرور می‌کردم چه‌ها که بر سر این در به در نیامده بود نشسته بودم و با یک غزل دلم لرزید قلم به دست گرفتم: پدر نیامده بود ... صدای همهمه‌ای مصرع مرا پر کرد به خانه از معدن، کارگر نیامده بود @Aftab_gardan_ha
از زیتون‌زاران سبز با پرچمی از گیسوان سپید در هجوم وحشیانه‌ی باد به یک طرف به سمتت می‌آیم در دستانم انار در قلبم گنجشک‌ها بالا و پایین می‌پرند و تو به همان سو می‌روی که باد می‌وزد... @Aftab_gardan_ha
میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک نرفته است کسی نامراد از درِ او فدای او که کریم است نام دیگر او هر آن که خواست ببیند جمال عقل به چشم بگیرد آینه‌ای صاف در برابر او به خانه‌ای که حسن داشت، هر زمان رد شد سلام داد به صوتی رسا پیمبر او چه خانه‌ای؟ که بهشت است هر کجا حسن است علی‌الخصوص که باشد حسین در بر او به خانه‌ای که حسن دارد و حسین، بگو کسی که خاکِ دَرَش نیست خاک بر سر او برای مدح امام کریم ما کافی‌ست که حیدرست پدر، فاطمه‌ست مادر او اگر به جنگ درآید کجاست خصمی که به در بَرَد سر و دست از جلای خنجر او؟ اگر به صلح رود باز حق به جانب اوست که فتح و عزت و عشق است نام لشکر او در این طرف حسن ابن علی‌ست در میدان در آن طرف زر و تزویر در برابر او خوشا به من حسن ابن علی امام من است سلام ما به محمد، به سبط اکبر او قرار جمله‌ی عشاق سال آینده شب تولد او مرقد مطهر او... @Aftab_gardan_ha
این شنیدم پدر به فرزندش در شب عید داد آموزش امشب آماده‌باش باش پسر! حمله‌ور می‌شوند چند ارتش لشکری طالبان آجیلند لشکری قاتل چلو و خورش ظرف پُر پرتقال خونی را سر بُرند این گروهک داعش جامه‌ی موز و سیب را بِدرند میهمانان چاق چاقوکش اختلاط حماسه‌ها فرداست رستم و پرسئوس و گیل‌گَمش هر سه یکباره متفق شده‌اند یورش آرند راس ساعت شش راهکار تو چیست ای پسرم تا که پایان پذیرد این چالش؟ گفت فرزند با پدر که پدر! سر خود را گذار بر بالش تا ز رویا رها شوی و دگر نکنی هی خیال، پردازش ما که در جیب‌های خالی‌مان گرم پشتک زدن شده‌ست شپش با چلو اختلافمان بسیار با خورش اختلافمان فاحش میزبانیم و در پذیرایی میز داریم و اندکی خوش و بش گشته‌ام خانه را و پسته که هیچ نیست حتی کمی نخود کشمش وضعمان را اگر ببیند فقر چانه‌اش تا زمین بیاید کِش حاصل طرز فکر پایین است که شود قطعه‌ای چنین چندش: طنز باید فقط بخنداند نقد و اصلاح را ولی ولِلِش ... @Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام چشم عالم به وفور از تو کرامت دیده‌ست جز کرامت به خدا! از تو کسی نشنیده‌ست واژه‌هایم همه شیرین شده‌اند از لطفت شعر هم از نفسِ گرم تو خرما چیده‌ست نیمه‌ی گمشده‌ی ماه خدا! آمدی و با تو هر لحظه‌ی افطار و سحر چون عید است ماه تااینکه خودش را به تو تشبیه کند چهارده بار به دور سر تو چرخیده‌ست در حریمت شده مأمور فراوان، یعنی دشمن از جسم علی‌وار تو هم ترسیده‌ست کاش در کنج سکوت حرمت جان بدهم گرچه آواز دلم در دو جهان پیچیده‌ست @Aftab_gardan_ha
زندانیِ تن از آمدن تا رفتن درگیرِ شدن از آمدن تا رفتن دور از همه و همیشه نزدیک به هم تنهایی و من از آمدن تا رفتن @Aftab_gardan_ha
بعد از تو خنده‌های یتیمان چه می‌شود؟ ای ابر، سرنوشت بیابان چه می‌شود؟ وقتی تو نیستی چه بخوانند قاریان؟ تفسیر آیه آیه‌ی قرآن چه می‌شود؟ ای جان روزگار که در حال رفتنی تکلیف این شریعت بی جان چه می‌شود؟ ای علت و نهایت دنیا، بدون تو مقصد کجاست؟ خلقت انسان چه می‌شود؟ تیغ و زبان به سهم برابر تو را زدند پس حکم ناسپاسی یاران چه می‌شود؟ این واژه‌ها گلایه‌ی ما بود با على گفتیم از حکایت خود آنچه می‌شود آغاز شد وصیت مولا به یک نگاه رو بر حسین، گفت که پایان چه می‌شود @Aftab_gardan_ha
على علىِ خدا و خدا خدای علی شکافت خانه‌ی خود را‌ خدا برای علی طنین لحظه‌ی معراج هم گواهی داد فقط خداست که می‌بارد از صدای علی به آیه آیه‌ی قرآن ناطقش سوگند به کوثری که شکسته‌ست پا به پای علی که باید از غم تنهایی علی جان داد شبی که می‌چکد از چاه اشک‌های علی به سوی فاطمه محراب غرق پرواز است گرفته است خدایا مگر دعای علی؟ از این به بعد خدایا برای ایتامش بخوان دعای سحر را خودت به جای علی @Aftab_gardan_ha
بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب مقدر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود گرم جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درمانده‌ی گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب @Aftab_gardan_ha
اگر چه ابرم و مشتاق شیونم امشب سکوت می‌کنم و دم نمی‌زنم امشب از آتشی که نشسته‌ست روی پرهایم عجیب نیست بسوزد اگر تنم امشب زبان مشترک دل‌شکستگان گریه‌ست چه اشک‌ها که بیفتد به دامنم امشب بیا که نور از آغوش شیشه می‌گذرد اگرچه بسته‌ترین پنجره منم امشب من آن ستاره‌ی خاموشِ سال‌ها پیشم ببین به معجزه‌ی عشق روشنم امشب @Aftab_gardan_ha
آن روز که رو می‌کند اسرارش را دارد چه کسی توان انکارش را؟ من هستم و انتشار شرمندگی‌ام روزی که زمین بگوید اخبارش را @Aftab_gardan_ha
یک روز نگاه کرد سرمست به من دورم قفسی کشید و دل بست به من روزی که رها کرد مرا، یادش رفت این آزادی تیر خلاص است به من @Aftab_gardan_ha
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم بگو که من هرچه شد، می‌آیم! شراره‌طبعم، به خود می‌آیم برای فتح احد می‌آیم، شکوهِ مردانِ آذرنگم بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم سرم شکسته‌ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم حماسه‌ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی‌خروش باشد خدا کند باده‌نوش باشد، رفیق اگر می‌دهد شرنگم اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
پیچ رادیو را می‌چرخانم حاج قاسم را تکرار می‌کنند حاج قاسم را مخابره می‌کنند حاج قاسم را مشق می‌نویسند اسمِ کوچکت را صدا می‌زند دخترم که دوست ندارد برای جنگ انشا بنویسد اسم کوچکت را صدا می‌زند مادرم که دوست داشت نامه‌اش را به حرم حضرت زینب برسانی انگار کن یکبارِ دیگر پدرم را در خان‌طومان از دست داد‌ه‌ام همان ستاره را زیر سر داشت خمپاره‌ای که چشم دیدنت را نداشت که سال ۶۲ دستش را از رویِ زنگ خانه‌مان برنمی‌داشت که برای گلنار و دخترانِ حلبچه دهن‌کجی کرده بود نامِ کدام ستاره بود که در جمجمه‌ام کم و زیاد می‌شد؟ که نامِ دیگرش شهید بود؟ و در سجلش عکسی با قدس انداخته بود! که در کودکی آرزویش این بود نقش عباس را تعزیه بخواند! انگار کن یک شبِ دیگر خانه‌مان بدونِ مرد شده است انگار کن سرِ بابا در خان‌طومان جامانده پیچ رادیو را می‌چرخانم مادرم نامِ حاج قاسم را رج می‌ریزد روی قالیچه‌ای قرمز کنار دست ابوالفضل و زن همسایه که دوست دارد اسم پسر کوچکش را قاسم بگذارد @Aftab_gardan_ha
خبر رسید سحرگه کسی سفر کرده‌ست کسی که رفتن او گریه را خبر کرده‌ست کسی به هیبت آیینه‌های نشکسته تنش شبیه همه روضه‌های سربسته کسی نشسته به سوگ هزار پروانه کسی که در غم او صبر گشته دیوانه کسی که خون سرش خانه در افق کرده کسی که رفتن او شهر را قرق کرده خبر رسید و غمی تازه‌تر رسید به ما امان از آن خبری که سحر رسید به ما «گزین شدند و سوار گزیده را کشتند سیه بپوش برادر سپیده را کشتند»* شبی که کفر به جنگ تمام ایمان رفت بزرگِ ایلِ شیاطین خودش به میدان رفت برای کشتن او اهرمن نقاب انداخت به هرچه داشت زد و عاقبت عقاب انداخت قسم به عزتمان این تمام واقعه نیست فلک بگو به جهان این دقیقه نوبت کیست قسم به صبح که خواب شما پریشان است قسم به عصر که قاسم میان میدان است قسم به مصحف حق که خدا مراقب ماست جواب حمله‌ی شیطان شهاب ثاقب ماست بدان که سهم تو از داغ ما پشیمانی‌ست نگین فاتح قدس ای جهان سلیمانی‌ست قسم به غربت قرآنِ غرقِ خاک شده قسم به آینه‌هایی که تازه پاک شده قسم به صبح که ما دست سخت تقدیریم که از سیاهی شب انتقام می‌گیریم برای داغ دل دختران چشم به راه به نام منتقم خون صبح بسم الله * تضمینی از استاد علی معلم دامغانی @Aftab_gardan_ha
سکوت کرده بشر ظلم‌های سنگین را گرفته‌اند همه دامن شیاطین را بگو به زاهد عزلت گرفته‌ی خاموش به باد داده سکوت تو وجهه‌ی دین را بگو حقوق بشر چیست؟ این که با طعنه خراب کرده شب و روزهای یاسین را؟ همان حقوق بشر که به اسم آزادی حرام کرده به فرهاد، خواب شیرین را دعا کنید! خدا مستجاب خواهد کرد دعای هر سحرِ مرغ‌های آمین را قسم به معنی والشمس می‌رسد مردی که پاک می‌کند این لکه‌های ننگین را همان که با ید بیضا طلوع خواهد کرد خلاص می‌کند از شرّ غم فلسطین را @Aftab_gardan_ha
پیروز این میدان تویی، والتين و الزيتون هموار خواهد شد به زیر پای تو صهيون آری برادر «انتم الاعلون» بی‌تردید «لا تحزن» از فریاد این آهنگ ناموزون تكرار كن تكرار کن سنگت اثر دارد سنگین‌دلان را بشکند تکرار این مضمون از پشتِ سر خنجر اگر خوردی، مبادت غم شمشیر را مغلوب سازد اقتدار خون پیروز این میدان تویی سوگند بر سنگت پیروز این میدان تویی، والتين والزيتون @Aftab_gardan_ha
کو آن علم به دوش؟ بگو! رفت و برنگشت؟ بی او نفس چه شد که فرو رفت و برنگشت؟ افسوس! رودِ آینه‌رو رفت و برنگشت دیدند بچه‌ها که عمو رفت و برنگشت بی‌وقفه است بارش باران بدون او تشدید شد غریبی یاران بدون او رفت آن که سال‌ها نفسش بوی سیب داشت مویش سپید بود و نشان از حبیب داشت در چشم‌هاش آیه‌ی فتح قریب داشت داغش برای ما تب امن یجیب داشت هرجا که بود نصر من الله می‌رسید شب پیش او به درک سحرگاه می‌رسید اینک به صبح روشن پیشانی‌اش قسم به ژرفنای طینت قرآنی‌اش قسم به چارسوی ملک سلیمانی‌اش قسم به خشم آسمانی و طوفانی‌اش قسم ماییم یک به یک همه سرباز لشکرش تسبیح خون رسیده به الله اکبرش صاحب نفوذ قلعه‌ی دل‌هاست خون او مثل فلق، گواهی فرداست خون او در موج موج حادثه دریاست خون او تضمین فتح مسجدالاقصاست خون او این تیغِ از نیام برون می‌رسد به قدس آری سپاه قاسمیون می‌رسد به قدس این صدق وعده‌های الهی‌ست مو به مو شمشیر می‌کشیم علی‌وار و رو به رو در جستجوی مقتل خویشیم کو به کو ای شعرِ من اگر که به او می‌رسی بگو: رفتی و نور چشم همه مانده‌ای هنوز یا ایها العزیز که فرمانده‌ای هنوز @Aftab_gardan_ha
دلم می‌خواست حالم را بدانی غمم را از نگاه من بخوانی نبیند کاش چشمی ماه نو را که یک شب بیشتر پیشم بمانی‌ @Aftab_gardan_ha
بیا فروغ بخوانیم و خوب گریه کنیم به دردهای جهان میخکوب گریه کنیم که رو به پنجره ها پشت چرخ خیاطی که وقت پخت و پز و رفت و روب گریه کنیم به کفتران پریشان بام دانه دهیم برای گربه ی تنهای جوب گریه کنیم دوباره خواب ببینیم نوجوان هستیم و روی شانه مردان خوب گریه کنیم بیا هنوز اگر هیچکس نیامده است کنار مسجد پشت کلوب گریه کنیم به یاد آن همه رویای مانده در تجریش سوار مترو به سمت جنوب گریه کنیم زنیم و خالق‌مان آفرید ما را تا بدون هیچ دلیلی غروب گریه کنیم @Aftab_gardan_ha
دیدی مرا و قرنیه‌هایم پر از تو شد خواندم تو را و قافیه‌هایم پر از تو شد تق تق صدای پاشنه‌ی کفش‌های تو ... تق تق تمام ثانیه‌هایم پر از تو شد رفتی، دوان‌ دوان پیِ عطر تو آمدم رفتی، نفس‌ نفس ریه‌هایم پر از تو شد وقتی کتابِ زندگی‌ام را ورق زدی عنوان و متن و حاشیه‌هایم پر از تو شد هم واژه‌ واژه قصه‌ی آزادی‌ام شدی هم بند بندِ حبسیه‌هایم پر از تو شد اخبارِ داغی از تو جهانِ مرا گرفت جلد تمام نشریه‌هایم پر از تو شد تو آن پرنسسی که به عشق نجات تو قلب همه شوالیه‌هایم پر از تو شد مثل گلوله از سرم اسمِ تو رد شد و فکر و گمان و فرضیه‌هایم پر از تو شد اینکه فقط به فکر تو باشم برای من کافی نبود، قافیه‌هایم پر از تو شد @Aftab_gardan_ha