eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰تحریم، جنایت است 🔺تحریم به معنای واقعی کلمه، یک جنایت است، چون بحث سر تحریم خود آم
🔥 🔰در هر بخشی هستید آنجا را مرکز انجام وظایف بدانید 🔺شما - بخصوص جوانها - در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی با نگاه کاملاً امیدوار به آینده، کارهایی را که برای تقویت این نیرو لازم است انجام بدهید. هر کدام در هر نقطه‌ای که قرار دارید، همان نقطه را اصل بدانید، مرکز بدانید، آن وظیفه‌ای که بر عهده‌ی شما است با دقّت پیش ببرید. ۹۸/۱۱/۱۹ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام: 🔺تكبّر ورزيدن در زمان حكومت، مايه خوارى در هنگام بركنار شدن اس
🌸 🔅امام علی علیه السلام: 🔺آبرويت جامد است كه درخواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزى. @AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_چهارم صبح روز بعد چشمانش را که باز کرد پرده کنار رفته اتاق و برف های دانه ریز زمس
تا تموم شدن کلاس هواسشان به درس بود. استاد که از کلاس خارج شد، هدی رو کرد به حورا و گفت:خوبی؟ حورا نفس عمیقی کشید.. از آن نفس ها که هزاران غم و غصه در آن نهفته است. باز هم پنهان کرد دردش را و لبخند زد _خوبم:) "+خوبی؟ یکه ای خورد صدایش را صاف کرد چند تا کلمع را قورت داد چشمانش را کمی فشرد نفس عمیقی کشید لغات در هم فشرده را از مغزش پراند لبخند به ظاهر ملیحی زد:) -خوبم" اما هدی فهمید حالش نه چندان خوب نیست. برای همین او را بلند کرد و تا حیاط با هم درسکوت، سخن گفتند. هدی در دلش می گفت:چیشده باز حورا اینجوری بهم ریخته؟ کاش یکم باهام درد و دل کنه. و حورا با خود می گفت:کاش میتونستم باهات حرف بزنم هدی. اما فعلا تنها راز دارم خدای بالا سرمه. من حتی به چشمامم اعتماد ندارم خواهری.. به حیاط رسیدند و به پیشنهاد هدی از بین هوای برفی و سوزناک گذشتند تا به تریای گرم دانشگاه برسند. با هم سر میزی نشستند و هدی بعد از قرار دادن کیفش روی میز رفت سمت پزیرش تا نوشیدنی گرم سفارش بدهد. فکر حورا هنوز مشغول بود و نمی دانست چرا آنقدر دلش گواهی اتفاق بدی می دهد. حرف های آن روز زندایی اش مانند پتکی در سرش فرو می رفت. پنبه و آتیش.. الگو گرفتن بچه ها..ماری که به حورا نسبتش داد و هزاران هزار حرف و بهتان دیگر که تمامی نداشت. او عمدا به مهرزاد بی توجهی می کرد که زندایی اش فکر نکند او دلبسته و شیفته پسرش است اما باز هم برای راندن او از خانه چه داد و بیداد هایی که راه نمی انداخت. _خب اینم دو تا شیر نسکافه گرم برای دوست گلم. ╔═...💕💕...══════╗ @AhmadMashlab1995 ╚══════...💕💕...═╝
_ممنونم. هدی نشست و دستانش را دور فنجانش حلقه کرد. _حورا؟ شد یه بار باهام درد و دل کنی دختر؟ من که همه حرفامو میارم پیش تو اما دریغ از یک کلمه از تو. چرا انقدر خود خوری میکنی تروخدا بهم بگو. میدونم زندگیت طبق روالت نیست اما چراشو نمیدونم.. کمی مکث کرد و سپس گفت:بابا بی معرفت دوساله با هم دوستیم. از زمانی که پاتو گذاشتی تو دانشگاه تا الان میشناسمت اما از خودت هیچی به من نمیگی. فقط اینو میدونم با دایی و زنداییت زندگی میکنی. کمی دلخور شد و گفت:حق من از دوستی با تو همین قدره؟ حورا نگاهش را از بخار فنجان گرفت و دستان هدی را در بین دستانش فشرد. لبخند کمرنگی به او زد اما سخنی از دهانش خارج نشد. _حورا جان من قول میدم راز دار خوبی باشم. اصلا قول میدم حرفاتو به هیچکس نگم. بابا آخه منو تو این دوسال نشناختی؟ داریم لیسانس میگیریم اما خانم یک کلمه تاحالا به من حرفی نزده. خیر سرت رشته ات مشاوره است منم مثل خودتم. خب حرف بزن دیگه. میگن بهترین دوست آدم خود ادمه اما نه انقدر. تو باید دردو دل کنی تا از این حال و هوا دربیای. خودتم که ماشالله یه پا مشاوره ای برای خودت. تمام مشکلات منو تو حل کردی. نمی دانست چه بگوید، از کجا شروع کند، اصلا نمی دانست سخن گفتنش کار درستی است یا نه!؟ _هدی من.. من همیشه حرفامو با خدا زدم. همیشه میرم حرم تا با امام رضا درد و دل کنم تا سبک شم. هیچوقت به هیچکس هیچی از دردای زندگیم نگفتم چون.. چون نمیخواستم ناراحتشون کنم. هدی دستانش را بیشتر فشرد و گفت:قربونت برم من به من بگو عزیزدلم. به خدایی که میپرستی قسم من وقتی میبینم انقدر حال و هوات داغونه بیشتر غصه میخورم. همش به فکر تو ام بخدا. چرا اپقدر خودتو عذاب میدی دختر؟ اشک هایی که سعی در پنهان کردنش را داشت بالاخره روی گونه هایش روان شد. سریع اشکهایش را پاک کرد و گفت: بهت میگم عزیزم.. حتما میگم. سپس از جا برخواست و رفت. نمیخواست غرورش جلو دختری که همیشه لبخندش را دیده بود، شکسته شود. برگشتن به خانه برایش عذاب آور بود اما بالاخره باید بر میگشت. ╔═...💕💕...══════╗ @AhmadMashlab1995 ╚══════...💕💕...═╝
امام خامنه‌ای❣ حادثه ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب، پایان تحقیر ملت ایران بود. #۲۲بهمن @AHMADMASHLAB1995
❗️یادمان باشد ⚜ اگر مدعی مداری هستیم.... ⚜اگر عشق شهادت داریم و خودمان را ره رو شهدا میدانیم.... ⚜اگر ادعای بودن داریم.... ⚜اگر فکر می کنیم اهل کوفه نیستیم و دیگر تنها نمی ماند.... فردا باید ✌️ 📌شاید الان این کمترین کاری باشد که می توانیم بکنیم @AHMADMASHLAB1995
🔴 آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟ ♦️ خداوند در قرآن میفرمايد: «ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار... الاّ كُتب لهم به عَملٌ صالح»(سوره توبه، آيه 120) هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمیگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت میشود. ♦️آرى، راهپيمايى هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است. اين راهپيمايى ها (بخصوص كه از طريق وسايل ارتباطى و ماهوارهها منعكس میشود) نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعى و امر به معروف و نهى از منكر عملى و عامل تقويت روحيّه مردم و مقابله با دشمن است. ♦️پس به کوری هر چی دشمنه، راهپیمایی امسال باشکوه‌تر از سال‌های قبل برگزار خواهد شد. ۲۲_بهمن_یادتون_نره ✌️🇮🇷 @AHMADMASHLAB1995
الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصاویر ارسالی شما از راهپیمایی @AhmadMashlab1995
⭕️ کابوس دشمنان خواهیم بود ... 🇮🇷 @AhmadMashlab1995 🇮🇷
تصاویر ارسالی شما از راهپیمایی @AhmadMashlab1995
تصاویر ارسالی شما از راهپیمایی @AhmadMashlab1995
تصاویر ارسالی شما از راهپیمایی @AhmadMashlab1995
🔹شب تولدش به شهادت رسید🔹 یکی از دوستان مشترک مان که با شهید ثامنی به سوریه رفته بود و مجروح شده و به ایران برگشته می گفت: مهدی با اینکه دوره اش تمام شد، تمایل داشت که باز هم بماند و در عملیات بعدی که در روز بیست و دو بهمن قرار بود برگزار شود شرکت کند. وی در همین عملیات و در روز بیست و سوم بهمن در شب تولدش به شهادت رسید. یکی دو شب قبل از عملیات رو کرد به من و گفت: شهرستان ورامین برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) تا حوالی خیرآباد و گل تپه شهید داده اما خود ورامین شهید نداده. ای کاش یکی از ما دو تا در این عملیات شهید شویم. و در شب تولدش خدا او را به آروزیش رساند.🌺 منبع : نوید شاهد @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌷 لبخند زیبای شهید در لحظه خاکسپاری 🔹 امروز سالروز شهادت شهید محمدرضا حقیقی است که در سالروز پیروز
🥀 🌷 ‌ ‌ آمده بود مرخـصے. داشتیم درباره ی منطقه حرف مےزدیم. لابه لای صحـبت گفتم: کاش مےشد من همراهت به جبهه بیایم!😢 گفــت: "هیچ مےدانی سیاهے چادر تو از سرخے خـــــون من کوبنده تر است؟!"💪 همین ک حـجابت را رعایت کنے، مبـارزه ات را انجام داده ای...!😊✌️ ✌️ 🌹🌹 🌾 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰در هر بخشی هستید آنجا را مرکز انجام وظایف بدانید 🔺شما - بخصوص جوانها - در نیروی هو
🔥 🔰 اطلاع‌نگاشت | | 🔺️ رهبر انقلاب: انتخاب ما اگر یک انتخاب قوی و درست و عمومی باشد، به نظر من همه‌ی مشکلات بتدریج حل خواهد شد. این نشان‌دهنده‌ی اهمّیّت است. @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام علی علیه السلام: 🔺آبرويت جامد است كه درخواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر
🌸 امام علی علیه السلام: فَـاعِـلُ الْخَيْـرِ خَيْـرٌ مِنْـهُ وَ فَـاعِـلُ الشَّـرِّ شَـرٌّ مِـنْـه‏ ،از کار بهتـر و از کار بـدتـر است. 📚 📝 @AHMADMASHLAB1995
🌷اســــتاد انصـــاریان: در ناراحتی‌های درونی و غصــه‌ هایتان از نــــــماز ڪمڪـ بگـــیرید↶↶↶ «وَ اِسْتَعِیــنُوا بِالصَّبْرِ وَ اَلصـــَّلاٰةِ » یک قدرت و انرژی‌بزرگ است. @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
آتـش هجـرِ تـو با اشڪ روان بنشانیم سوزِ دل را بہ جز این ؛ مایه ی تسڪینی نیست ... #شهید_احمد_مشلب🌸🌹
خاص بودن یعنی: با بودن در مسیر بودن عطر را داشتن رنگ را داشتن اخلاص را داشتن مورد عنایت بودن تا در دام افتادن نه در دام دنیا و شیطان افتادن 🌸🌹 @AHMADMASHLAB1995