شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مهمان_حضرت_زهرا (٣) پدرم در ادامه گفتند: "حضرت زهرا (س) وقتی به دا
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۱
اخلاص عجیبی داشت .
خوش بیان بود و بسیار پر محبت..
فهمیدیم حدود ۷ڪیلومتر از یڪی از روستاهای اطراف شهریار به هیئت مےآید و در ڪارهای هیئت بسیار خالصانه زحمت مےڪشد .
یڪ روز ڪه عازم جبهه بودیم از ما خواست او را هم ببریم، ماهم یڪ پرونده الڪی برایش درست ڪردیم و گفتیم :
"هر ڪی ازت پرسید قبلا آموزش دیدی ؟ بگو اوایل جنگ آبادان بودم". و حرڪت ڪردیم برای دوڪوهه .
در طول مسیر ڪنار #هوشنگ نشسته بودم ڪه حرف از قبل از انقلاب پیش آمد .
هوشنگ گفت:
« من قبل از انقلاب دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران بودم . اوایل دهه ۵۰ ... بعد از مدتی به گروهڪ مارڪسیستی #پیڪار پیوستم و همان اوایل به خاطر فعالیت های سیاسی از دانشگاه اخراج شدم .
من برای پیروزی این انقلاب خیلی زحمت ڪشیدم اما به همان شیوه خودم با همان نگرش #مارڪسیستی .
وقتی انقلاب پیروز شد اعلامیه مےنوشتم و در جمع مردم مےخواندم:
«به نام خلق ایران ڪه شجاعانه پیڪار ڪرد و دژخیم را از ڪشور بیرون نمود »...
اما مےدیدم مردم به این گونه حرف زدن ، توجهی ندارند .
مردم به دنبال امام و #رهبر_مذهبی بودند و ما حرف از انقلاب توده ها مےزدیم .
بعد از انقلاب باز هم باز هم برای ثبت نام رفتم دانشگاه، ثبت نام ڪنم. اما باز هم به جرم حمایت از گروهڪ ها اجازه تحصیل نداشتم .
من به خدا و مذهب اعتقادی نداشتم و پدر و مادر و فامیل به خاطر همین عقاید ، مرا طرد ڪرده بودند .
#ادامه_دارد...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌷🕊🌷🕊 🕊🌷🕊 🌷🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #عاقبت_بخیر۱ اخلاص عجیبی داشت . خوش بیان بود و بسیار پر محبت.. فه
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۲
وقتی خانواده طردم ڪردند...
به روستای پدرےام در شهریار برگشتم و مشغول ڪشاورزی شدم .
یڪ روز نگاهم به خورشید افتاد . نشستم و به فڪر فرو رفتم .
- چه ڪسی این خورشید را این قدر منظم آفریده ؟
-چه ڪسی آن را این قدر دقیق بالا و پائین می برد؟
با خود گفتم :
« خدا به همه مردم نور خورشید را مےبخشد و هیچ ڪس را به خاطر نافرمانےاش ، از آفتاب منع نمےڪند .»
تا غروب به این موضوعات فڪر مےڪردم .
من چه ڪاره ام ؟
این دنیا برای چیست؟
ما ڪجا هستیم ؟
چه خواهد شد ؟
در میان فامیلی ڪه همه مرا طرد ڪرده بودند فقط پسر عمویم احمد، مرا تحویل مےگرفت.
هرچه سوال داشتم از او پرسیدم و او جواب داد .
در آخر گفت:
« هوشنگ! دوران مارڪسیست تمام شده ! این عقاید دیگه هیچ جایی نداره!
بیا یڪ سفر برو مشهد و از اما رضا (ع) بخواه بهت ڪمڪ ڪنه و از نو، شروع ڪن »
در مشهد خیلی به امام رضا (ع) اصرار ڪردم دستم را بگیرد و راه را نشانم دهد .
داخل حرم وقتی مشغول نماز بودم یڪ باره احساس ڪردم سقف حرم باز شد و من ڪاملا حس ڪردم یڪ نور به سمت من آمد و از همان لحظه، آرامش خاصی پیدا ڪردم .
#ادامه_دارد...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLABI995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 #لات_های_بهشتی #عاقبت_بخیر۲ وقتی خانواده طردم ڪردند... به روستای پدرےام در شهریار ب
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۳
بعد از سفر، با پسر عمویم بیشتر رفت و آمد کردم و او به سوالاتم جواب مےداد، بعد هم پایم را به هیئت باز کرد . و بدترین اتفاق برایم، #شهادت احمد بود . ...
دوکوهه خیلی رفتار هوشنگ را زیر نظر داشتم . همیشه حتی در آن گرمای تابستان سربند را از سرش جدا نمےکرد .
مےگفت:
"نمےدانید چقدر از ذکر #یاحسین و #یازهرا که روی این پارچه نقش بسته، آرامشمےگیرم"!!!
همیشه با وضو بود.
مےگفتیم:
" الان که وقت نماز نیست، وضو مےگیری"!!!
مےگفت:
"مگر امام خمینی نفرمود”عالم محضر خداست“، اگر اینجا محضر خداست پس باید با ادب و باوضو در این محضر باشیم"...
#ادامه_دارد...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۴
ما مےنشستیم و خیر الله(هوشنگ) برایمان از دین مےگفت .
او مثل ماهی جدا شده از آب ، قدر دین را بیشتر از ما فهمیده بود ... و حالا لذت ارتباط با خدا و دین را مےچشید .
یڪ روز بچه ها از او خواستند برای رزمندگان گردان حمزه از لشڪر حضرت رسول(ص) صحبت ڪند ...
وقتی در مقابل بچه ها قرار گرفت یڪ دفعه زد زیر گریه و گفت:
«من ڪی هستم ڪه بخوام برای شما انسان های وارسته حرف بزنم؟!
من روز اول گفتم ڪه در آبادان بودم حالا از خدا و شما مےخواهم مرا عفو ڪنید من قبل از این اصلا جبهه را ندیده بودم».
همین طور مےگفت و اشڪ مےریخت .
روز بعد حین نماز در حسینیه حاج همت، بےهوش شد و افتاد!!!
وقتی به هوش آمد رفتم سراغش، حرف نمےزد اما وقتی اصرار مرا دید گفت:
"همان حالتی ڪه در حرم امام رضا ع ایجاد شد دوباره برایم پیدا شد و از حال رفتم"...
عملیات #والفجر۸، اولین و آخرین عملیات #خیرالله_افشار بود... او رفت و اولین شهید #گردان_حمزه لقب گرفت...
#پایان_داستان_عاقبت_بخیر
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@Ahmadmashlab1995