eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #تهرانی۶ رو به من گفت: "یعنی خدا از ما مےگذره"؟؟😔 بغضمو قورت دادمو
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۷ به همین راحتی!😇 همه ما ۳۰۰ نفر روی ارتفاع ، توی ۵۰-۶۰متر این ور ، اون ور می رفتیم اما این تیر، فقط و فقط قسمت تهرانی شد...😔 تهرانی که افتاد بچه ها ریختند دورش و شد😭 و هرکسی یه چیزی مےگفت . یکی‌ می گفت: «دیدی خدا چقدر رحمان و رحیمه؟؟ هرکسی واقعا توبه کنه و خوب بشه ، چه بخواد چه نخواد خدا می بردش!!!😭😔 یکی می گفت: «دیدی به خودت اومدی ، با خودت کنار اومدی که بری خدا هم بردت؟»😭😔 می گفتند و گریه می کردند.😭😭 عملیات که تمام شد آوردیمش عقب . خودمان هم بردیمش تهران. رفتیم به مادرش خبر بدیم... زنگ خانه شان را که زدیم پیرزنی شکسته آمد دم در.. رویش را سفت گرفته بود . سلام کردیم و گفتیم: « حاج خانم !مهمون نمیخوای؟»☺️ گفت: «کی از همرزم های پسرم بهتر؟!😊 کی بهتر از رفقای پسرم؟😊 قدمتون روی چشم.» سعی مےکرد بخندد و خودش را آرام نشان دهد. ما هم جرات نمےکردیم حرفی بزنیم . خودش شروع کرد و گفت : «وقتی پسرم به دنیا آمد پدرش مُرد.😔 مانده بودم توی یک شلوغ ، غریب و تنها چه کنم؟ گفتم: (خدایا! کمکم کن این بچه رو با بزرگ کنم). هرکاری هم کردم نیت و هدفم فقط همین بود و با همه جور مشکل و سختی ،کلنجار رفتم . وقتی که جوان شد وخودش راهش را انتخاب کرد، فهمیدم رفته توی کار ، با آدم های بد مےپلکید اما از من پنهان میکرد . شب و روز کارم شده بود گریه و دعا و استغاثه به درگاه خدا که خدایا چرا این بچه اینجوری شد؟😔 زمانی که خواست بره جبهه پیش خودم گفتم یعنی وقتش رسیده ؟ موقع خداحافظی توی کوچه قشنگ حس کردم شهید میشه . 😔 تا وسط کوچه که رفت صدایش کردم ، برگشت پیشانیش را بوسیدم و گفتم : من میدانم که مزد زحماتم را به زودی مےگیرم .»🤗☺️ بعد رو کرد به ما و گفت: «حالا کجا بیام تحویلش بگیرم؟ »🤔 بی هیچ حرفی بردیمش .... @AHMADMASHLAB1995