فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم #شهیدان #شهید_محسن_حججی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده و #شهید_سیاح_طاهری در مسجد سابقیه
#شهید_روحالله_قربانی جز اولین کسانی بود که وارد سابقیه شد ولی در فیلم حضور ندارند
#عاشقان_جمعن_دور_هم🥀🥀
#پیشنهاد_دانلود👌🏻👌🏻
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مهمان_حضرت_زهرا (س)۲ چند روز بعد از این خداحافظیِ عجیب، #عملیات_وال
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#مهمان_حضرت_زهرا (٣)
پدرم در ادامه گفتند:
"حضرت زهرا (س) وقتی به داخل شیار مےآمدند، همه ما را به #نام صدا مےکردند و جویای احوال ما مےشدند...
حتی #چادر ایشان به #استخوان های ما کشیده مےشد"....☺️
پدرم گفتند:
"حضرت صدیقه (س) به من فرمودند ( #شمابایدبرگردی!!!
دختر کوچک شما چند روز است خدا را به حق #پهلوی_شکسته من قسمـ مےدهد....)😔
صبح از خواهر کوچکم در مورد توسل او سوال کردم البته چیزی از خوابم نگفتم.
او هم گفت:
"چند شب است قبل از خواب، زیارت عاشورا مےخوانم و خدا را به حق پهلوی شکسته مادر سادات قسم مےدهم...
#ازخدافقط_برگشتن_بابا_را_مےخوام"😭😔😭
〰〰〰
چـند روز بعد دوستان #تفحص تماس گرفتند و خبر بازگشت پیکر پدرم را دادند...
پدرم ،#سـر در بدن نداشت
و استخوان جمجمه ای اطراف پیکرش نبود
و پیکرش در یک شیار پیدا شده بود....
#پایان_داستان_مهمان_حضرت_زهرا (س)
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ قورباغه و شیر ▶️ ♦️در یکی از جادههای جنوبی دو پسربچه بازیگوش حرکت میکردند که متوجه
#داستانک
◀️بزك نمير بهار مي آد، خربزه و خيار مي آد▶️
حسني با مادر بزرگش در ده قشنگي زندگي مي كرد، حسني يك بزغاله داشت و اونو خيلي دوست داشت.
روزها بزغاله را به صحرا مي برد تا علف تازه بخورد..
هنوز پاييز شروع نشده بود كه حسني مريض شد و يك ماه در خانه ماند..
مادربزرگ حسني كاه و يونجه اي كه در انبار داشتند به بزغاله مي داد..
وقتي حال حسني خوب شده بود، ديگر علف تازه اي در صحرا نمانده بود..
آن سال سرما زود از راه رسيد، همه جا پر از برف شد و كاه و يونجه ها ي انبار تمام شد..
بزغاله از گرسنگي مع مع مي كرد، حسني كه دلش به حال بزغاله گرسنه مي سوخت اونو دلداري مي داد و مي گفت :
“ صبر كن تا بهار بيايد آنوقت صحرا پر از علف مي شود و تو كلي غذا مي خوري . ”
مادر بزرگ كه حرفهاي حسني را شنيد خنده اش گرفت و گفت : آخه پسر جان با اين حرفها كه اين بز سير نمي شود، به خانه همسايه برو و مقداري كاه از آنها قرض بگير تا وقتي كه بهار آمد قرضت را بدهي .
💫این ضرب المثل وقتی استفاده میشود که کسی وعده دروغ بدهد و مردم را با دروغگویی امیدوار کند درحالیکه میداند دروغ میگوید و وعده هایش توخالی است.💫
"این داستان حکایت ما و عموحسن است"
🍃
🍃🍃
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#تلنگر 🔔 #جهنم 📛وقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُ
#تلنگر
🔔 #تمثیل های خدایی
✍مثل سنگ ریزه❗️
💠⇦یک سنگ ریزه اگر در جوراب یا کفشت باشد تو را از رفتن و از حرکت باز می دارد.
✴️⇦بعضی چیزها ریز است ناچیز است. اما انسان را از حرکت در راه خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد و یکی از آن ها نامهربانی نسبت به پدر و مادر است، هر چند کم باشد و در حد گفتن اُف باشد.
✳️⇦به همین خاطر در قرآن کریم آمده است:
💟⇦«فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ»
🌴آیه ۲۳ سوره اسراء🌴
👈به پدر و مادر خود "اُف" هم نگو.
#هر_روز_با_یک_تلنگر
🍃
🍃
@AHMADMASHLAB1995
👆👆👆
میرزا کوچک خان:
من مرگ را با حفظ عقیده خود ترجیح میدهم ...
#۱۱آذرماه
#سالروز_شهادت
#میرزا_کوچک_خان_جنگلی
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
تا ظهورت[حضورت] چقد فاصله داریم آقا🌱😔 |~🦋~| #یاایهاالعزیز ❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّ
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
#یاایهاالعزیز
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا🔥 بچهی مشهد... فرزند دوم خانواده بود ، متولد شهریور ٦۳ شوخ و مهربان و ... در نانوایی
#خاطرات_شهدا🔥
#قد_بلند😌
🌴دو نفر توی گروهان ما بودند که قد بلندی داشتند، ما همیشه بهشون تیکه مینداختیم که قدتون بلنده وسر به سرشون میذاشتیم.
خیلی اوقات بهشون میگفتیم اگه شهید بشین نمیشه شما رو بذاریم توی قبر و باید تیکه تیکه تون کنیم.
وقتی که شهید شدند گریه میکردیم و با خودمون میگفتیم این دوتا شهید شدند ولی ما هنوز زنده ایم...
این دو نفر شهیدان روح الله کافی زاده و موسی کاظمی بودند...🕊
#راوی:همکارشهید🌸
#شهید_روحالله_کافیزاده🌸🌹
#مدافعتن_حرم🕊🌹
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مهمان_حضرت_زهرا (٣) پدرم در ادامه گفتند: "حضرت زهرا (س) وقتی به دا
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۱
اخلاص عجیبی داشت .
خوش بیان بود و بسیار پر محبت..
فهمیدیم حدود ۷ڪیلومتر از یڪی از روستاهای اطراف شهریار به هیئت مےآید و در ڪارهای هیئت بسیار خالصانه زحمت مےڪشد .
یڪ روز ڪه عازم جبهه بودیم از ما خواست او را هم ببریم، ماهم یڪ پرونده الڪی برایش درست ڪردیم و گفتیم :
"هر ڪی ازت پرسید قبلا آموزش دیدی ؟ بگو اوایل جنگ آبادان بودم". و حرڪت ڪردیم برای دوڪوهه .
در طول مسیر ڪنار #هوشنگ نشسته بودم ڪه حرف از قبل از انقلاب پیش آمد .
هوشنگ گفت:
« من قبل از انقلاب دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران بودم . اوایل دهه ۵۰ ... بعد از مدتی به گروهڪ مارڪسیستی #پیڪار پیوستم و همان اوایل به خاطر فعالیت های سیاسی از دانشگاه اخراج شدم .
من برای پیروزی این انقلاب خیلی زحمت ڪشیدم اما به همان شیوه خودم با همان نگرش #مارڪسیستی .
وقتی انقلاب پیروز شد اعلامیه مےنوشتم و در جمع مردم مےخواندم:
«به نام خلق ایران ڪه شجاعانه پیڪار ڪرد و دژخیم را از ڪشور بیرون نمود »...
اما مےدیدم مردم به این گونه حرف زدن ، توجهی ندارند .
مردم به دنبال امام و #رهبر_مذهبی بودند و ما حرف از انقلاب توده ها مےزدیم .
بعد از انقلاب باز هم باز هم برای ثبت نام رفتم دانشگاه، ثبت نام ڪنم. اما باز هم به جرم حمایت از گروهڪ ها اجازه تحصیل نداشتم .
من به خدا و مذهب اعتقادی نداشتم و پدر و مادر و فامیل به خاطر همین عقاید ، مرا طرد ڪرده بودند .
#ادامه_دارد...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AhmadMashlab1995