فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغض رهبر انقلاب در دیدار با مداحان🙏
هنگام خواندن یک روایت از امام صادق علیه السلام
#اهل_بیت_علیهم_سلام
#رهبر_انقلاب
#مداح
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺 بی تو هرگز 🌺 #قسمت4⃣1⃣ بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه
🌺 بی_تو_هرگز 🌺
#قسمت5⃣1⃣
با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود…
چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ...
- برو بگو یکی دیگه بیاد ...
بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ...
- میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ...
مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ...
- خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ...
با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ...
- برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ...
محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ...
علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ...
دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود
بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه
برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ...
- فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ...
خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ...
خیلی لجم گرفت ... آخر به روی علی آوردم ...
- تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه ...
و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ...
به روایت همسر و دختر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️گوجه فرنگی از مرگ سلولهای مغزی جلوگیری میکند!👇
🔸همچنین با جلوگیری از مرگ سلولهای مغزی توجه و تمرکز شما بیشتر شده و ذهنتان متمرکز تر میشود
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️〰〰〰〰✨
حافظه ی خوب
حافظه ای است
که بداند چگونه،
امور بی اهمیت را فراموش کند !
⭐️〰〰〰〰✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۳ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید_امیر_حاج_امینی🌹
✍اگـر به واسطه خونم حقی برگردن دیگران داشته باشم به خدای کعبه قسم از مـــردان بیغیرت و زنان بیحیا نمیگذرم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
📝 #یادداشت_کوتاه | حکم جهاد‼️
🔻 وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد... یکی از شعارهای اصلی و همیشگی نیروهای حزب اللهی و انقلابی است، بویژه در دیدارهای مردم با فرمانده معظم کل قوا؛ امروز جنگ رودروی نظامی نداریم، چه بسا اگر جنگ نظامی بود و رهبر معظم انقلاب فرمان جهاد صادر می کردند میلیونها نفر آماده جانفشانی می شدند، اما در جهاد کبیر که رهبر معظم انقلاب این عرصهی کار اقتصادی، علمی و تحقیقی و حرف زدن و تبیین کردن را جهاد معرفی مي کنند و بارها بر آن تاکید می کنند، تکرار مکرر جهاد تبیین بویژه در این مقطع، یعنی اهمیت بالای این موضوع و کم توجهی، بی برنامگی و نداشتن گفتمانی منسجم و هدفمند در این زمینه است.
🔹 رهبر معظم انقلاب در دیدار مداحان با ایشان ابعاد و ویژگیهای این جنگ تمام عیار را اینگونه بیان کردند:
"جهاد یعنی تلاش در مقابلهی با دشمن؛ هر تلاشی جهاد نیست. منطق اسلامی جهاد آن [کاری] است که در مقابل دشمن انجام میگیرد. شما [اگر] کار اقتصادی بکنید برای مقابلهی با دشمن، میشود جهاد؛ کار علمی و تحقیقی بکنید برای مقابلهی با دشمن، میشود جهاد؛ حرف بزنید، تبیین کنید برای خنثیکردن وسوسهی دشمن، میشود جهاد..."
✅ راهکارهای اقدام عملی چیست؟
۱) تشکیل اتاق های فکر و اندیشکده های راهبردی برای رصد و تشخیص برنامههای رسانهای دشمن و مقابله با آنها
۲) تشکیل شبکه منسجم سازمانی مجاهدین تحلیلگر سیاسی، اقتصادی و رسانهای برای معرفی و اعزام به تمامی نهادها، سازمانها، دانشگاهها، مدارس، مساجد و ...
۳) ورود دولت به عرصه جهاد تببین و حمایت از جهادگران این عرصه.
✍️محمد حسن فشی
#روایت_درست | #روشنگری | #ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
♦️کاربران ترکیهای با ترکیب این عکس مقایسه جالبی کردند.
▪️بعضیها منتظر پوتین میمانند!
▪️بعضیها پوتین رو منتظر خود نگه میدارند!
✍️فربُد ابراهیمی
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تغییر تاکتیکی رسانه های سعودی_لندنی برای اثرگذاری شناختی بر مخاطبین؛ اجرای پروژه تجزیه طلبان ایران در قالب برنامه های غیر سیاسی!
💢 اظهارات وقیحانه و توهین آمیز شبکه من و تو: شهرهای ایران باید مثل اسکاتلند از کشور جدا و مستقل شوند؛ ایرانی ها خودشان را تافته جدا بافته می دانند و فکر می کنند که باید کشورشان دست نخورده باقی بماند، برید بشینید بابا سرجاتون!!
📛 سیاست جدید شبکه منوتو؛ لعنت بر مخالفان تجزیه طلبی!
بدون شک کشور ایران اگر در اختیار این جماعت باشد، آخر سر از ایران قریهای بیش به جا نمیماند.
#افسران
#شبیخون_فرهنگی
#عموفیدل
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
♥️السلام علیکِ یا فاطمه،بنتِ رسول الله♥️ 《سوالات مسابقه فرهنگی ریحانة النبی》 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ ۱_چ
📣📣📣📣📣📣📣📣📣
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
👇 همراهان عزیز توجه کنید لطفا👇
پاسخها به آیدی @nilofarane56
ارسال شود
➖➖لطفا به پیام سنجاق شده توجه کنید
👆👆👆👆👆👆👆👆
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
آلاچیق 🏡
🌺 بی_تو_هرگز 🌺 #قسمت5⃣1⃣ با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته ب
🌺 بی_تو_هرگز 🌺
#قسمت6⃣1⃣
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
- بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد…
علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد
تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ...
علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ...
بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...
داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ
علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...
به روایت همسر و دختر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴و ما نیز بر همین اساس «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» کسی را که عامل اصلی فتنه های ۷۸، ۸۸ بود و یکی از عناصر اصلی ایجاد تفرقه در میان بدنه نظام و مردم بود و صدمات جبران ناپذیری به انقلاب و کشور وارد کرد و امروز بجای عذرخواهی از ملت وقیحانه طلبکار #رهبر شده است؟
#تاجزاده_ملعون
#عموفیدل
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜⚜✨
به یاد داشته باش:
آینده کتابی ست که امروز می نویسی
پس چیزی بنویس که فردا از خواندن آن لذت ببری
⚜⚜✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۴ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید حاج علی محمدی پور🌹
✅نحوه ی شهادت خودش را هم گفت
✍بچه های گردان دور حاج علی جمع شده اند و او دارد سرنوشت بچه ها را بیان می کند:
حسین برادرم ،چه بخواهد و چه نخواهد، شهید خواهد شد.
نجمیان، سید کاظم و برادرش، مهدی امراللهی و غلام نهویی هم شهید می شوند.
جواد کامرانی و عباس علیزاده زخمی می شوند.
رضا قربانی، محمود حسن زاده دو دوست با وفا، با هم شهید می شوند.
ثمره نه شهید می شود و نه مجروح.
همۀ پیش بینی ها ی حاج علی درست از کار در آمد. او حتی نحوه ی شهادت خودش را هم گفت.
این عملیات برای من آخرین عملیات خواهد بود. من دیگر بر نمی گردم. خواب دیدم پرچمی را داده اند به دستم.من پرچم را می برم تا برسانم به دژ، ولی به آن نمی رسم. می دانم که نرسیده به دژ، شهید و از زندان دنیا رها خواهم شد.
🌹و سرانجام،عملیات کربلای 5که شد،خدا اورا طلبیدوپیش خودش برد.آن موقع علی یکی از زبده ترین فرمانده گردانهای لشکر41 ثارالله بود.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینجا واقعا تکیهگاه است/ «نوجوان 15 سالهی همسن بچهم، جوراب پای منِ کارتنخواب کرد!»
معتادان و کارتنخوابها در شبهای سرد پاییز و زمستان به اینجا پناه میآورند و به تعبیر خودشان فرشتگانی هستند که آنها را استحمام میکنند، لباسهای نو و مارکدار بهشان میدهند و با غذای گرم از آنها پذیرایی میکنند. نکته جالب توجه اینکه لباسها و غذای گرم خانگی ارسالی از سوی مردم در شهرهای مختلف کشور است.
یک پای مهم این تکیهگاه اما حاج رضا هلالی است. مداحی که این روزها بیشتر سرگرم کمکهای اجتماعی است و وقت خود را صرف این امور کرده. چهارشنبهها اگر به محله هرندی تهران بروی او را میبینی که با جوش و خروش زیاد با کارتنخوابها و معتادها گرم گرفته و میگوید اینهایی که کسی تحویلشان نمیگیرد را باید من هلالی تیمار کنم/ فرهیختگان
#کارتن_خواب
#خانه_گرم
#تکیه
#عبدالرضا_هلالی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌀#پرسش_و_پاسخ(۴۱) | چرا #جهاد_تبیین جهاد عظیم روزگار ما شد؟
🍃🌹🍃
🔻 دشمن در بالاترین حد جنگ رسانه در حال فعالیت است و آخرین سطح تکنولوژی، قدرت نظامی و اقتصادیش را هم در خدمت رسانه و تولید کمی و کیفی محتوا قرار داده است.
🔸 تاکنون هیچگاه اینقدر انقلاباسلامی در محاصره رسانهای و شبهات قرار نداشته است.
🔹 جبهه ارزشی در دفاع از انقلاب اسلامی دچار ضعف در تبلیغ و رسانه است.
🔺 فشارهای اقتصادی و برخی ناکارآمدیهای داخلی، شرایط تبیین در جامعه را سختتر و پیچیدهتر از قبل کرده است، به گونهای که برخی از عادات و راهبردهای بخشهایی از جبهه انقلاب در مسیر غلط تبیین است.
#روایت_درست | #روشنگری | #ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh