eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
232 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا حسن رمضانی متولد ۱۳۵۳ بود که سابقه ۲۵ سال کار در حوزه درمان این شهرستان را در کارنامه زندگی خود به ثبت رساند. سرپرست بخش آی سی یو کرونای بیمارستان علی بن ابیطالب رفسنجان با اشاره به اینکه وی از حدود ۳ هفته قبل به این بیماری گرفتار شده بود و با مثبت شدن تست کرونا در بخش بیمارستان بستری شد؛ ادامه داد: امّا از آنجایی که ریه این شهیده درگیری شدید با ویروس کرونا پیدا کرده بود به بخش icu کرونای بیمارستان منتقل شد.   پزشکان و پرستاران می دانستند که حالش خوب نیست امّا خود او امیدوار بود که بهبودی پیدا می کند  و مدام‌ می گفت من حالم‌ خوب می شود. خانم حسن رمضانی دارای ۲ فرزند پسر که یکی ۱۸ ساله و دیگری سرباز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز روزهای جمعه ماه رجب، بین نماز ظهر و عصر نماز هزار حسنه 🌀سيّد بن طاووس از حضرت رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم روایت کرده است كه هر كه در روز جمعه ماه رجب، چهار ركعت نماز بين نماز ظهر و عصر بخواند هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت: ▪سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪« آية الكرسی» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه ▪سوره «توحيد» ۵ مرتبه ▫و پس از چهار ركعت ده مرتبه بگويد: 🍃اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَة ▫آمرزش می‌‏خواهم از خدایی كه معبودی جز او نيست و از او درخواست توبه دارم. 🔅 بنويسد حقّ تعالی برای او از روزی كه اين نماز را خوانده تا روزی كه بميرد هر روزی هزار حسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‌ای كه خوانده شهری در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حورالعين و راضی شود از او به غير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد برای او به سعادت و مغفرت.
🌳پیش از ظهر امروز برگزار شد: 🔰در هفته منابع طبیعی و روز درختکاری، رهبرانقلاب پیش از ظهر امروز، دو اصله نهال کاشتند. ۹۹/۱۲/۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️إنّا لله و إنّا إليهِ رَاجعُون 🕊روح حاج علی اکبر معزغلامی در آستانه سالگرد شهید حسین معزغلامی همنشین فرزند شهیدش شد او که سالها با حنجره شیمیایی یاحسین گفت در روز جمعه به لقاء یار مشرف شد😭 🥀شادی روحشان صلوات 💠مراسم تشییع: امروز جمعه ۱۵ اسفند ساعت ۱۲ از مقابل منزل انجام میگیرد.
4_5780412478697506682.mp3
5.06M
يابن الحسن(عج) هر روز با گناه دلت را شکستم... 🎤 کربلایی محمدحسين_پويانفر 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج).... ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر (دعا بفرمایید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 من صفر و هیچ هستم ، راحت باشید... 🔘 شیخ محمود عید ، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین : 💠 ۵ سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از و دیگری از قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیه‌ای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار شد و دستانش به شدت می لرزید. فرمودند : اگر به خاطر من است. که من هستم شما راحت باشید. وقتی این سخن را شنیدیم ، همگی به افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه به ایشان گفت: روز مرا دعا کنید. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر من باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید. 📚 ماه در آینه ، ص ۱۵۳
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✅ #سیره_اخلاقی_آقا 🚨 من صفر و هیچ هستم ، راحت باشید... 🔘 شیخ محمود عید ، مدیر مرکز اسلامی آرژانتی
نزد هر استادی که رفتید اگر بر دریا راه می رفت اگر پرواز می‌کرد اگر غیب می‌گفت اما با معظم و‌ معزز انقلاب زاویه داشت !!! سریع برخیزید و بیرون بروید که او شیطانی مجسم است:)))) [آیت الله عبدالقائم شوشتری]
مکتب زینبۍ....mp3
5.2M
🌷کسۍ کہ عشـق آسمونۍ رو درک کنه دیگه این پایین کم نمیاره...!!! ↫و میگه: مارأیتَ‌اِلا‌جَمیلا... | ...| 🌹باصداۍ حاج‌ قاسم‌ سلیمانی، استادشجاعۍواستاد‌ رائفی‌پور...
سلام و رحمت🌷 یادآوری دوستان عزیز جلسه بیست و سوم کارگاه در مسیر والدگری شنبه صبح ساعت 7.30 به حول و قوه الهی آغاز خواهد شد. نیم ساعت قبل از شروع در کلاس منتظر حضورتان هستیم ☘ با لینک زیر به عنوان‌میهمان وارد شوید لینک: https://online.lmskaran.com/ch/home-shrine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمینی (رحمت الله علیه ) و صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها ✅ بعداز اذان ظهر 👈خواندن دعای نور حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ✅ بعداز اذان مغرب👈 تلاوت سوره حجرات از طرف ائمه روز هدیه به امام زمان عج و روز جمعه از طرف بقیه الله الاعظم عج هدیه شود به به روح مطهر پیامبر ختمی مرتبه ✅ مناجات مسجد کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام در هر ساعت از شبانه روزکه می توانید. # مراقبت _ عملی👇 ✅ تبیین بخش هایی از توحید مفضل
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#چله_سلامت_بوقت_اذان ✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمی
سی و پنجمین روز از 🌟💫چله ( بیست و هشتم ) 🌟💫 مهمان سفره پرستار شهید 🌷 سیده شیرین صفوی 🌷 هستیم.
(چهارشنبه ۲۱ خرداد ماه) با شهادت خانم شیرین صفوی پرستار بخش اورژانس شیمیایی بیمارستان بقیه الله (عج)
«دلم برای مادرم لک زده بود. از آخرین باری که آمده بود خانه، ده روز می گذشت. هر وقت تعداد بیماران کرونایی زیاد می شد از ترس انتقال ویروس به من و مادربزرگم هر روز خانه نمی آمد. در بیمارستان می ماند، مامان تلفنی زنگ می زد و حالم را می پرسید. دو سه روزی می شد که کمتر زنگ می زد و صدایش خیلی خسته بود. گفت بخش دوباره پر شده از بیماران کرونایی و کارم زیاد است، سرفه می کرد. گفتم دلم تنگ شده، کی می آیی خانه؟ گفت همین یکی دو روزه میام پیشت دخترم.  از آخرین تماس تلفنی سه روز گذشت و مادرم خانه نیامد. روز ۲۲ خرداد بود و حسابی دلتنگ بودم. دایی زنگ زد و گفت کوثر جان حاضر شو با هم بریم بیمارستان. سوار ماشین که شدم گفتم دایی! مامان گفته منو بیمارستان ببری؟ حتما بهش مرخصی ندادن! دایی گفت نمی دانم کوثر جان. رادیو را زیاد کرد و تا بیمارستان با من حرف نزد. پیش خودم گفتم حتما مامان می خواهد من را سورپرایز کند. از این کارها زیاد می کرد. اما حالا با این اوضاع و بیماری کرونا از مادرم بعید است که بخواهد من را در بیمارستان غافلگیر کند! خوشحال بودم که بالاخره بعد این همه دوری مادرم را می بینم. رسیدیم بیمارستان اما به بخشی که مادرم در آن کار می کرد نرفتیم. دایی دست من را گرفت و به اتاق استراحت پرستاران در بخشی دیگر برد. بعد هم خودش بیرون رفت. خانمی وارد اتاق شد که او را قبلا ندیده بودم، گفت من از دوستان مادرت هستم و سال هاست او را می شناسم. گفتم مامانم را هم صدا کنید. دلم خیلی برایش تنگ شده... آن خانم که روانشناس بیمارستان بود شروع کرد به حرف زدن...
نیم ساعت بعد از اتاق که بیرون آمدم فهمیدم چرا دایی روزه سکوت گرفته بود، چرا خودش طاقت نداشت در اتاق بماند. من بی مادر شده بودم، بیمارستان دور سرم  چرخید و از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم، حرف های آن خانم یادم آمد. با کلی مقدمه چینی گفت مادرت در راه خدمت به بیماران کرونایی شهید شده و روزهای آخر نمی خواست تو با حال بد او را ببینی. من بی مادر شده بودم. یاد جشن دو نفره یک ماه قبلمان افتادم. اوایل اردیبهشت، مادرم یک شب با جعبه شیرینی آمد خانه. گفت بالاخره رعایت کردن مردم نتیجه داد. امروز بخش ما خالی از بیماران کرونایی شد. چقدر خوشحال بودیم. خوشحال بودم که از این به بعد با خیال راحت تر هر روز مادرم را می بوسم. نمی دانستم موج بعدی کرونا مرا بی مادر می کند.» قصه پر غصه دختر شهید صفوی ادامه دارد. کرونا فقط او را بی مادر نکرد. «خاله را مثل مادرم دوست داشتم، بوی مادرم را می داد. آن روز که خبر شهادت مادرم را شنیدم فقط به این فکر می کردم که  خودم را به خاله برسانم و در بغلش یک دل سیر گریه کنم، اما خاله هم از مادر کرونا گرفته بود و گفتند او هم بستری شده. اجازه ندادند ببینمش. روز تشییع جنازه مادرم تنهای تنها بودم. جنازه مادرم را می دیدم اما باورم نمی شد پیکری که لای یک پارچه سفید پوشاندنش مادر من است و برای همیشه چشمانش را به این دنیا بسته است. دو هفته بعد خاله ام هم فوت کرد».
دوست نداشت از دنیا برود، آن موقع که اعلام کردند شهدای مدافع سلامت هم مثل مدافعان حرم شهید محسوب می شوند، یک شب یکی از همکاران به خاطر استفاده شیرین از ماسک جنگی با شوخی به او گفت حالا خیلی هم سخت نگیر اگر هم از بیمارها کرونا بگیریم و از دنیا برویم، اسممان می شود شهید. یادم می آید شیرین از این شوخی ناراحت شد، گریه اش گرفت و گفت عمر دست خداست ولی دخترم فقط ۱۲سالشه و به جز من کسی را ندارد. من نمی خواهم تنهاش بگذارم. شوخی اش را هم دوست ندارم. محیط بیمارستان اینقدر عفونی شد که شیرین با وجود همه مراقبت ها بالاخره مبتلا شد و بدون هیچ بیماری زمینه ای از دنیا رفت. من نمی دانم با آن وابستگی شدیدی که به دخترش داشت در آن لحظه های آخر زندگی شیرین، چه بر او گذشته، امیدوارم روحش در آرامش باشد.»
مهربانی شیرین بی مرز بود. نه تنها از بذل جان  که از بذل مالش هم دریغ نداشت. یادم می آید برای یکی از آشناها مشکل مالی پیش آمده بود. شیرین با آنکه از همسرش جدا شده بود و سرپرست دخترش بود، حقوق کامل یک ماهش را به آن خانواده داد.»