eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
866 دنبال‌کننده
89 عکس
138 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه معارف علامه طباطبایی
*«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ»* ؛ این، نه‌تنها یکی از عجیب‌‌ترین جملات زیارت عاشورا، بلکه یکی از عجیب‌‌ترین جملات همه ادعیه است. چنان عجیب است که انسان فکر می‌کند غیر از معصوم، قادر به گفتن این کلام و جمله نیست و زبان کم می‌آورد. بر این مصیبت، شکر می‌کند! انگار که شاد است؛ آن قسم از شادی، که زینب کبری(س) فرمود:«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا». سپس جمله‌ای از این عجیب‌تر : *«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی»* ؛ بر این‌ مصیبت،که بزرگ‌ترین، برجسته‌ترین و سخت‌ترین مصیبت عالم است، شکر می‌کنیم! برای این‌که بزرگ‌ترین انسان، بزرگِ اولیا الهی، در سخت‌ترین فاجعه، به بدترین شکل به شهادت می‌رسد و فرزندان و تمام اهلش یا به شهادت می‌رسند یا به اسارت دچار می‌شوند، شکر می‌کنیم! این‌جاست که آن رفتارها، گفتارها و آن چیزهایی که از حضرت علی اکبر (ع) در پیش روی امام حسین(ع) در حوادث عاشورا رخ می‌دهد، معنی و مفهوم پیدا می‌کند؛ این‌که اسبی، گویی مامور است تا علی اکبر(ع) را به میان دشمنان ببرد و ایشان اِرباً اِربا شود، حقیقتی است که باید رخ دهد تا امام حسین(ع) به آن مقامی که باید، برسد. در لحظه شهادتِ حضرت علی اکبر(ع) که لحظه ملاقات او با نبی اکرم(ص) جد بزگوارش است، ایشان فریاد می‌زند این پیامبر است که مرا سیراب کرده و ما فکر می‌کنیم این سیر شدن از آب، ظاهری است، اما این جام باید "جامِ ولایت" باشد؛ "ولایتِ حقیقی" که برای حضرت علی اکبر(ع) رخ داده است. «َالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی» و بعد از عظیم رَزیت، بعد از اِرباً اِربا شدن است که امکان شفاعت فراهم می‌شود، امکان رفتن به مرتبه بالاتر.
🔸"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ" سلام بر آن ارواحی که در جهت برپایی قیام حسین‌ بن علی علیه‌السلام فانی شدند و به شهادت رسیدند . سلام ما به آن‌ها این است که بفهمیم از آن‌ها نیستیم! ما گرفتار زندگی روزمره هستیم و چیزی از این "فنا" در ما وجود ندارد. سلام ما به درک "این مطلب" است. روز و شب. ️"عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِی‌اللَّیْلُ وَ النَّهار" سلامِ خدایی و اَبدی. هر لحظه که از این سلام غافل شویم آن لحظه، لحظه‌ی لغزش ماست. هر روز و هر شب و هر ثانیه. ️"وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ" هر زمانی که این سلام و این زیارت حقیقی تمام شود، زمان خطر ماست! درک این جدایی و فاصله و درک این‌که ما از این قتله هستیم، زیارت حقیقی‌ است.
"اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ " ️وجیه با حسین این نیست که ما از اندک عزاداری و از نامی که بر زبان می‌آوریم خوش و خرم باشیم ولی در قلبمان چیز جدی و مهمی نباشد. 🔸آبروی به حسین، به احساس بی‌آبرویی است به این‌که متوجه باشیم که ما چیزی از امام حسین علیه‌السلام درک نمی‌کنیم، که ما در حقیقت هر ساعت و هر روز از قتله حسین علیه‌السلام هستیم. 🔸چرا که آن امام منصور که قصد برقراری عدالت و برپا کردن پرچم حسین علیه‌السلام را دارد به خاطر عمل ماست که هر ساعت و هر روز ظهور و فرجش به تاخیر می‌افتد. آبرویی که ما می‌توانیم داشته باشیم از درک این مطالب است. 🔸هر زمانی که این احساس ناراحتی و تردید و عقب ماندن و نرسیدن و دور بودن برداشته شود همان موقع است که در خطریم! 🔸زمانی این سلوک ما و آبرو و وجیه بودن به حسین علیه‌السلام برای ما تضمین می‌شود که متوجه دوری خودمان شویم، متوجه دوری و درک عقب ماندن و تردید از این وضعیتی که داریم و راضی نشدن به اندک چیزی که برای انسان حاصل می‌شود حتی لذت‌ها و فتوحات معنوی. این فتوحات نعمت‌ها و نتایج هر زمان که انسان را "دل‌خوش" کند این زمان "خطر" انسان است. اما هر زمانی که انسان دین و دنیای خودش را در خطر ببیند ، در خطر دوری از حسین بن علی علیه‌السلام در خطر این‌که ظهور و فرج حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله را با عملش و وجودش و تمام زندگی‌اش عقب انداخته، آن موقع است که این ضمانت برقرار می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً" در تمامی دوران بشريت، هر جا که حتى كوچكترين ظلمی صورت می‌پذيرد، ظلمی بر محمد صلی الله علیه و آل ايشان است، چرا که آن‌ها مربيان و پدران بشر و رُکن رَکین این جهان هستند. بايد از هر حرکت اندكى که در جهت ظلمی، از ازل تا ابدِ جهان صورت می‌گیرد، حتی احساس رضایتى کوچک به ظلمی اندک، برائت جست، و این برائت باید برائتى حقیقی باشد كه قلب انسان، با آن همراهى كند. با اين اعلام برائت است كه انسان از همه پلیدی‌ها و ناپاکی‌هايى که در سرتاسر جهان هست، فاصله می‌گیرد.
🏴یا رقیه سلام‌الله علیها
🔸یکی از اساتید در تشرفی که داشتند می‌فرمودند، خود حضرت ولی‌عصر عج الله به کاروان اربعین خدمت می‌کردند و فرمودند که جدم حسین سلام‌الله علیه این کاروان را برای ظهور من به راه انداخته است. 🔸در روایات نقل شده ظهور حضرت ولی‌عصر عجل‌الله وقتی فراگیر می‌شود که قبلش تمام عالم متوجه امام حسین علیه‌السلام می‌شوند. کأنه قبل از ظهور، امام حسین سلام‌الله علیه در همه عالم شناخته می‌شود؛ از بودایی گرفته، تا مسیحی -ما خودمان سه سال پیش در مسیر اربعین صابئی دیدیم- و همه‌ی عالم حسین علیه‌السلام را می‌شناسند؛ که وقتی امام زمان عجل‌الله ظهور می‌کند، می‌فرماید «یا أهل العالم، إنّ جَدّی الحسین...» و این راه مبارزه، یعنی پیش‌روی از راه مظلومیت، پیش‌روی از راهی که هیچ‌کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. بدون اسلحه، بدون توهین به کسی یا حکومتی... 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره)
سرنوشت ما به دست امور كوچك روزمره است! 🏴 دنياى امروزى، دنيايى نيست كه در آن حماسه‌ها، اسارت ها و شهادت‌هاى عاشورا گونه در دسترس همه باشد، بلكه بيش از آن چيزى كه در شرايط ويژه و خاص براى افراد پيدا می‌شود، براى ما زندگى روزمره است كه نشان می‌دهد به حسین‌بن‌علی(ع) نزديك می‌شويم يا دور، در اسارت روزمره گرفتار مى مانيم يا به آزادگى نزديك مى شويم. اسير ماندن و دور شدن ما به همين عادت به زندگى متعارف و گردش روزمره است، بدون اندكى توجه! به همين صبح بلند شدن، روز گشتن و دنبال كار رفتن، شب خوابيدن و ... اما اين كه انسان در زندگى روزمره اش، مراقبت داشته باشد و هر جا اين امكان وجود دارد كه يك قدم به سوى حسين(ع) بردارد، آن قدم را از خود، مضايقه نكند و حركت كند، بهترين مسيرى است كه به سوى حسین‌بن‌علی(ع) و آزادگى می‌رود. دعوت به سوى حسین‌بن‌علی(ع) در زمان ما، تبديل شده است به دعوت‌هاى كوچك در اعمال روزمره ما؛ در رفتار ما، گفتار ما، نگاهى كه می‌كنيم، حركتى كه در خيابان انجام می‌دهيم، اقدامی‌كه در شغلمان انجام می‌دهيم، در رفتار با همسايه و دوستمان و امور كوچكى كه همان‌ها تعيين كننده زندگى و سرنوشت ماست و اين‌كه لبيك به دعوت حسين(ع) گوييم و حسينى شويم و آزاده يا از حسين(ع) فاصله بگيريم و در اسارت بمانيم...
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ(حشر:۱۹) این‌که انسان خودش را فراموش می‌کند و زندگی و مسیرش را از دست می‌دهد و دچار از خودبیگانگی می‌شود به این دلیل می‌باشد که خودش را در محدودیت‌ها و وابستگی‌ها گرفتار کرده و حضرت نامتناهی را فراموش کرده است. 🔸"فراموشی انسان" ناشی از "فراموشی خداوند" است. خداوند، وجودی در آسمان نیست که ما ذکر او را انجام دهیم و به او توجه داشته باشیم. او موجودی در کنار موجودات نیست. اربابی در آسمان نیست. او خالقی نیست که از ما جدا و در کناری نشسته باشد و ما موظف باشیم که به او توجه کنیم. خداوند یعنی همان بی‌نهایتی که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است و توجه ما به او، توجه به نا‌متناهی‌هاست. توجه به آن حقیقتی که آثارش، درون ما و در ذات ما و در کُنه وجود ما هست. 🔸به محض این‌که به خودمان توجه کنیم، توجه حقیقی، توجه به این نامتناهی که نهفته است، توجه ما به سوی آن افق بی‌نهایتی می‌رود که به خداوند نزدیک است و راه ما به سوی خدا باز می‌شود و برعکس هرچه که گرفتار وابستگی‌ها باشیم، گرفتار این تنگی‌ها باشیم، گرفتار زندگی روزمره و دور قمری باشیم از آن بی‌نهایت باز می‌مانیم. آن‌وقت می‌بینیم که زندگی ما همچون اسب آسیابی شده که چشم‌هایش را بسته‌اند و مدام در حال دور زدن است! خودمان تعجب می‌کنیم که چرا نه صبحمان را می‌شناسیم و نه شاممان را! همین‌طور گردشی که زندگی روزمره دارد و ما همچون ذره‌ای بی‌ارزش در این گردونه در حال گردشیم، روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرد و فرصت یک لحظه توجه به ‌خودمان را پیدا نمی‌کنیم. وابستگی‌های انسان، وابستگی به زندگی روزمره، وابستگی به ابعاد و اجزای این زندگی ظاهری به کجا می‌رسد، وابستگی به این‌که دیگری چه گفت و چه کسی به من توجه کرد و چه کسی توجه نکرد! گرفتار شدن به حرف‌هایی که به ما گفته می‌شود. حرف‌های خوب و بد! هر چیز ناچیزی که در این زندگی ما را فرا گرفته چون پوسته‌ای محکم به ما اجازه توجه به خودمان را نمی‌دهد. خودِ حقیقی. خودِ بی‌نهایت. "خودی" که به محض توجه به آن ، همان توجه به خداوند است. توجه به افق‌های بی‌کران و بی‌نهایت است.
🔸خدای تبارک و تعالی از راه مظلومیت قضیه کربلا را رقم زد. بهترین روشی که در تاریخ شکل گرفته، همین روشی است که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در پیش گرفتند؛ و آن مبارزه منفی و خاموش است؛ مبارزه‌ی بی سروصدا، مبارزه‌ی بدون اسلحه، بدون هیاهو. 🔸امام حسین سلام‌الله‌علیه که خودش این کاروان را -در طول تاریخ- به راه انداخت، منحصر به زمان خودشان وتنها عاشورا نبود. بعد از جریان عاشورا، این قافله همین‌طور که شاید الان نزدیک به بیست میلیون نفر به طرف کربلا می‌روند؛ یک حرکت و مبارزه فراگیر، ولی بی سر‌و‌صداست. کسی اسلحه همراهش نیست؛ اگر کسی اسلحه همراهش باشد، در واقع دارد خیانت می‌کند. افراد مطرح نیستند؛ فقط امام‌ حسین سلام‌الله‌علیه مطرح می‌شود. این مبارزه از راه پیاده‌روی است؛ مبارزه از راه بردن زن و بچه، طفل شیرخوار، در این گرمای پنجاه درجه که امام صادق سلام‌الله‌علیه دعا می‌کند برای این افراد و می‌فرماید که خدایا رحم کن به این چهره‌های سوخته! 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره)
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸باب الحوائج بودن حضرت عباس علیه‌السلام به اين معناست كه ايشان در مقا‌می ‌هستند كه مشكلات را حل ‌می‌كنند. "مشكلات اصلى"، مشكلات مادى نيستند بلكه مشكلات مادى ابزارهايى براى توجه به مشكلات معنوى و روحى و وجودى هستند. اما مشكلات معنوى انسان، ناشى از انتخاب اوست و كسى از بيرون آن‌ها را تحميل نمی‌كند. اين خود انسان است كه به اين سمت حركت ‌می‌كند و ‌می‌خواهد به مقا‌می ‌برسد و از اين دنياى فانى فاصله بگيرد. لذا حل شدن اين مشكلات، به معنى قرار گرفتن در تضاد و تناقضى است؛ براى رسيدن به باب الحوائج، بايد به سمت اين گرفتاری‌هاى معنوى پيش رويم و آن را درك كرده و درونش فرو رويم، تا هنگامی‌كه به يأس از حل شدن آن‌ها رسیدیم، مقام باب الحوائجى بروز و ظهور پيدا كند. 🔸 همان‌طور كه براى حضرت چنين بود؛ ايشان با همه علايق و توجهش به شهادت، آخرين فردى است كه داوطلب جنگ و شهادت ‌می‌شود و تا وقتى يك نفر از اصحاب هست، ايشان داوطلب نمی‌شود. گويا نمودى است از اين‌كه دوست ندارد اين سختى‌ها و مشكلات را تمام كند، بلكه در نهایت، سينه اش تنگ ‌می‌شود؛ هنگامي‌كه خدمت سيد الشهدا(ع) ‌می‌رسد و اجازه جنگ و جهاد ‌می‌خواهد، كلامش اين است كه: «سينه ام تنگ شد!». گويى هنوز هم علاقه دارد كه اين بن‌بست، سختى، فشار، مضيقه و مصيبت برايش ادامه داشته باشد تا مقام باب الحوائجى‌اش به فعليت كامل برسد؛ برادرانش را زودتر به جنگ ‌می‌فرستد تا مصيبت شهادت آن‌ها را قبل از اين‌كه از اين عالم برود، حس و لمس كند. وقتى براى آوردن آب به شريعه فرات ‌می‌رود و در‌حالى‌كه عطش و تشنگى تا مغز استخوانش را سوزانده است، در ميان آب قرار ‌می‌گيرد، آب تا زير شكم اسب ‌می‌رسد، آن را تا صورت بالا ‌می‌آورد و سپس "ذَكَر عطشَ الحسين..." به ياد تشنگى حسين بن علی علیه‌السلام، خاندان پاک و كودكان ‌می‌افتد و آب را ‌می‌ريزد. 🔸آن‌چه كه ما در ظاهر ‌می‌بينيم، فراموشى و پس از آن يادآورى است! اما آيا اين قابل قبول است و انسان ‌می‌پذيرد كه كسى كه در اين مقام است، لحظه‌اى فراموش كرده باشد؟ امكان ندارد؛ اين خود ابالفضل علیه‌السلام هست كه ‌می‌خواهد خود را در شرايط سخت‌ترى قرار دهد؛ آب را ببيند. خود به اين سمت ‌می‌رود و شايد از قبل هم ‌می‌داند كه آبى براى اطفال در كار نخواهد بود! اما چه با اين نيت باشد و چه غير آن، آوردن مشت آب تا صورت، براى لمس اين سختى است و اين‌كه رفتن به سوى سختى به دست خودش و آن را ملموس و آشكار كردن و رويارويى با شرايطى كه بدون آوردن آب برايش امكان ندارد، برايش صورت ‌می‌گيرد و اين است كه باب الحوائج ‌می‌شود. جدالى كه پس از آوردن مشك با مردمان فاسد آن زمان رخ ‌می‌دهد، قطعه قطعه شدن و مشك را با تمام وجود حفظ كردن، تا جايى كه ديگر راهى برايش نيست و می‌فرماید: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» اگر مرا تكه تكه كنيد، تمام اجزاى بدنم را قطع كنيد و همه عذاب‌هاى عالم را بر من فرود آوريد، نتيجه‌اى براى من ندارد جز این‌که مسيرم را محكم‌تر و بهتر پيش ببرم و مقام باب الحوائجى را كامل‌تر به فعليت رسانم و اين باب حسين بن علی علیه‌السلام را بازتر كنم و جهانيانى كه از طريق من قرار است به معنويت و حاجت‌هاى دينى خود برسند را، بيشتر همراهى كنم و راه را برايشان هموار كنم و اين آزادراه بزرگ بشريت را محكم‌تر، زيباتر و كامل‌تر كنم. شما در حال قطعه قطعه كردن بدن من هستيد، اما اين من هستم كه مسير خود را پيش ‌می‌برم. وجودى كه در آن لحظه، تمام حوائج بشريت از ابتدا تا انتها را ‌می‌بيند و در حال به فعليت رساندن آن‌هاست، وراى زمان است. 🔸اين حقيقت زيارت حضرت ابالفضل العباس علیه‌السلام است؛ همچون عباس علیه‌السلام به سمت مصيبت‌ها رفتن، مصيبت‌هاى معنوى كه بر سراسر وجودمان حاكم شده است، را دیدن، از آن فرار نكردن، از آن استقبال كردن و در اوج نااميدى معنوى و روحى قرار گرفتن، تا از درون آن جوشش مقام باب الحوائجى براى ما ممكن شود. اين كار شدنى است.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🏴 زيارت اربعين كه از نشانه هاى مومن شمرده شده است، دو بال دارد؛ يك بال، بال ظاهرى است كه در پیاده روی، شور، احساسات، عدد و جمعيت نمود دارد. اما اين ظاهر وقتى اصالت پیدا می‌کند كه در دل آن به باطن برسيم. باطن نهضت عاشورا و اربعين حسينى، در فراز شانزدهم زيارت اربعين اين طور بيان شده است: *«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»* :(و شهادت می‌دهم) امام حسین(ع) جانش را در راه تو بذل نمود تا بندگانت را از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی نجات بخشد. همان‌طور که على(ع) نیز، در خطبه اول نهج البلاغه، در مورد هدف بعثت پيامبر اكرم(ص) می‌فرمايد؛ *«فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ»* ؛پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد(ص) از گمراهى نجات داد و هدايت كرد. و هدف انبياى الهى اینگونه بيان می‌كند؛ *«...ُیثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»* ؛ تا عقول دفن شده را بيرون بكشند! لذا داستان اربعين، در كنار سير و پياده روى بيرونى، داستان سير درونى است؛ سير، حركت و پياده روى، به سوى رشد و كمال، با كنار زدن و رفع جهالت و گمراهى. در اين راه هم، اول قدم پر اهميت اين است كه از خود شروع كنيم؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ». انسانى كه خود در مسير نجات باشد، موجبات نجات ديگران را هم فراهم می‌كند...        
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🏴 خدای تبارک و تعالی از طریق حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) بهترين راه مبارزه را که در طول تاریخ  شکل گرفته پیش روی مؤمنین قرار داد؛ پیش‌روی از راه مظلومیت؛ حرکت و مبارزه منفی، بدون اسلحه و بدون هیاهو، خاموش و همگانی. اين، راهی است که هیچ‌کس نمی‌تواند جلویش را بگیرد. حركت اربعين، نيز یک حرکت و مبارزه بى سر و صدا و فراگير است كه همه می‌توانند در آن وارد شوند؛ از طفل شیرخوار گرفته تا پیرمرد نود ساله، از نظامی گرفته تا روحانی، از بازاری گرفته تا زنان... مبارزه اى از راه پیاده‌روی، از راه بردن زن و بچه، طفل شیرخوار، در این گرمای پنجاه درجه، كه امام صادق(ع) برای این افراد دعا می‌کند و می‌فرماید: "خدایا رحم کن به این چهره‌های سوخته". کسی اسلحه همراهش نیست. افراد مطرح نیستند، فقط‌ حسین(ع) مطرح می‌شود. اگر کسی بخواهد درک درستى نسبت به حرکت عاشورا و حرکت اربعین داشته باشد، بايد بفهمد كه حرکت امام حسین(ع) نيز یک حرکت خاموش بود و بفهمد این مؤثرترین، زلال‌ترین، خالصانه‌ترین و نتیجه‌بخش ترين روش مبارزه براى احياى دين است و اشك اسلحه اش است: «اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ». 📌 برگرفته از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره)
🔸امام حسین علیه‌السلام خودش پایه‌گذار کاروان اربعین هستند؛ برای چه این کاروان را راه انداختند؟ امام سجاد سلام‌الله علیه حدود چهل سال بدون اینکه هیچ اسلحه‌ای به دست بگیرند، مرتب در هر جایگاهی با گریه می‌خواستند مظلومیت پدرشان را معرفی بکنند. درک اینکه کدام گزینه برای احیای دین موفق‌تر است، بالاترین چیزی است که امام زمان سلام‌الله علیه از ما می‌خواهد. 🔸راهی که خدای تبارک و تعالی از طریق حضرت زهرا سلام‌الله علیها و امام حسین سلام‌الله علیه پیش روی مؤمنین قرار داد؛ حرکت و مبارزه منفی، خاموش و همگانی است. در مبارزه ظاهری و با اسلحه، عده‌ای خاص می‌توانند ورود پیدا کنند؛ مبارزه‌ای که همه می‌توانند در آن وارد شوند، از طفل شیرخوار گرفته تا پیرمرد نود ساله، از نظامی گرفته تا روحانی، از بازاری گرفته تا زنان... کاروانی که هر سال برای احیای دین و برای بقای دین، -همه زحمت‌ها و تلاش‌ها برای این است که دین بماند- یک حرکتی است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که شما دارید به من توهین می‌کنید؛ این مؤثرترین و زلال‌ترین و خالصانه‌ترین و موفق‌ترین گزینه برای استقرار حکومت الهی است. 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره)
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸امام حسین سلام‌الله‌علیه یک راهی را در پیش گرفتند که با مطرح کردن این راه خواستند بشریت را متوجه کنند. از خود معصوم سلام‌الله علیه رسیده که قوم بنی‌اسرائیل حکومت فرعونی را با اشک از بین بردند؛ فرمودند چهل صباح گریه کردند به خاطر کثافت‌کاری‌های خودشان و حکومت فرعونی منقرض شد! ۱۷۰ سال انقراضش جلو افتاد؛ لذا امام معصوم فرمودند که «... و کذلک أنتم» و شما هم اگر از راه اشک بروید، شما هم اگر از راه تضرع و استغفار پیش بیایید، ظالمی باقی نمی‌ماند. 🔸عبارت دیگری از خود امام زمان سلام‌الله علیه به ما رسیده است که «فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلاَّ مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ...» آن چیزی که ما را محبوس کرده، اعمال شماست! دیگر با چه بیانی بگویند؛ یعنی این اعمال که مکروه ماست و ما نمی‌پسندیم، ما را زندانی کرده است. حالا ما بگوییم دشمنان شما را زندانی کردند، اسراییل شما را زندانی کرده، امریکا شما را زندانی کرده؛ می‌گوید نه، اعمال شما سبب شده؛ کدام را بپذیریم؟ کلام معصوم یا فکر و خیال خودمان را؟ دشمن که امام زمان را نمی‌خواهد، ما امام زمان را می‌خواهیم؛ امام زمان می‌گوید شما من را نمی‌خواهید: «اَلطَّرِيدُ اَلشَّرِيدُ»! 🔸لذا اگر کسی بخواهد که درکی نسبت به عاشورا و حرکت عاشورا، و درکی نسبت به اربعین و حرکت اربعین داشته باشد؛ بالاترین مرتبه‌اش این است که انسان بفهمد که حرکت امام حسین علیه‌السلام یک حرکت خاموش بود. بالاترین مرتبه‌اش این است که بفهمد حرکتِ نتیجه‌بخش، اشک است: «اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ» اسلحه‌اش گریه است. 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره)
🏴 رحلت جانسوز پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) را تسلیت می‌گوییم. تلگرام | اینستاگرام | ایتا | بله | آپارات
زندگى ما به دست خودمان رقم مى خورد مقدمه سوال؛ دیشب دوباره پسرم مريض شد؛ از ماه پیش تا الان اتفاقات سختى داره برای من پشت سر هم میافته؛ از مریض شدن پسرم، بعدم خودم بعد درگیری های با همسرم، مامان و.... همش مانع و مشكل! ⁉️سوال؛ 🔹طبق حرفاتون دلیل همشون خودم میشم؟ 🔹گفتید داریم فرار می کنیم از حقیقت خودمون؟ 🔹من دارم از چی فرار میکنم؟ من که آرزو دارم یه لحظه ی آروم داشته باشم که برای خودم فکر کنم و توجه به خود داشته باشم. با این فکر و ذهن درگیر من كار سلوكى نميشه كرد... ✅پاسخ؛ 🔸معنی اینکه انسان خودش زندگی خودش را رقم میزند، این نیست که مثلا می تواند جلوی سیل را بگیرد یا اینکه زلزله دست او است، یا ویروس ها به فرمان انسان گوش می کنند و بیماری، تا انسان نخواهد سراغ آدم نمی آید! بلکه معنی آن این است که در میان این تراکم حوادث که در جهان همیشه هست، این انسان است که می تواند تصمیم بگیرد که چگونه زندگی کند و فضای درونی زندگی او چگونه باشد، نه فضای بیرونی؛ زلزله، بیماری، مرگ و ... حوادث بیرونی به تنهایی قدرت ندارند که زندگی انسان را رقم بزنند و او را وادار به مسیری در زندگی کنند، مگر اینکه انسان خودش بخواهد. البته همان حوادث و رویدادهای بیرونی هم جلوه ای از زندگی انسان هستند، اما در یک مرتبه بسیار عمیق تر. یعنی انسان در مرتبه بسیار بالاتر وجودی، که افراد عادی به آن دسترسی ندارند بر آنها غلبه دارد. تنها افراد قدرتمندی که بر عمق وجود خود، مسلط شده و به آن بازگشته اند امکان و توانائی این مرتبه را دارند. 🔸هیچ چیز برای انسان، دست نیافتنی نیست، ولی برای رسیدن به هر هدفی باید برنامه و اقدامی متناسب با آن انجام داد. ⁉️ادامه سوال؛ با این تمرکز نداشته ی من...؟! ✅پاسخ؛ نگران این امر نباشيد؛ بايد نگران امور دیگری بود که مانع هستند؛ ▫️اول عدم استمرار ▫️دوم اینکه زمین خوردن را مانع استمرار بدانید ▫️سوم اینکه خود انسان به دست خود جاهایی که توانايى دارد را کوتاه بیاید ▫️چهارم موانعی که انسان به راحتی وجود آنها را اعتراف نمی کند و تا می تواند از آنها فرار می کند
🔸وقتی که انسان به بن‌بست می‌رسد و در یأس و اندوه و نا‌اُمیدی و احساس به پایان رسیدن همه چیز است، در شرایطی است که "زایش" انسان ممکن می‌شود و در همان جاست که این تناقض شکل می‌گیرد. از یک سو همه چیز نابود شده و هیچ چیز دست انسان نیست و از طرفی اُمید دارد. این احساس، حس مبارکی است به شرطی که از درونش ندای خفی به سوی آسمان جاری شود. اگر این ندا جاری شود، بهترین شرایط است. همان شرایطی است که رحمت رَب، رحمت خاص رَب، برای بندگانش جاری می‌شود. 🔸ما فکر می‌کنیم هر وقتی دعای خوبی می‌کنیم و یا نماز خوبی می‌خوانیم و یا زیارت خوبی می‌کنیم، این‌ها بهترین شرایط ماست اما برعکس، شرایط ارزشمندی که انسان را به سمت "زایش درونی" و نزول رحمت الهی می‌برد شرایطی است که انسان نااُمید است و همه چیز را از دست داده و شرایط بیرونی هم ترسناک است و از درون و از آن کاری که تاکنون انجام داده هم اُمید زایشی نیست. در این شرایط است که زکریا دعا می‌کند و در این شرایط است که برای ما امکان دعا فراهم می‌شود و امکان حرکت و سلوک و رفتن آماده می‌شود.
🔸"صراط مستقیم" یعنی انسان خودش باشد. این خود بی‌نهایت تا خداوند پیش می‌رود. هیچ راهی نزدیک‌تر از این مسیر نیست. لحظه‌ای که انسان با خودش تنها شود. این تنهایی زمانی رخ می‌دهد که انسان زوائد و توهمات و آن چیزهایی که بر خود بار کرده را دور کند. ️ 🔸انسانی که این مسیر را می‌رود، نه زندگی دنیایی‌اش را خراب می‌کند و نه زندگی آخرتش. همه چیزش روشن و آشکار و واضح است و به راحتی می‌تواند زندگی کند. ما انسان‌های متوسط نه سختی زیادی پیش رویمان هست و نه راه دوری. این زحمت‌هایی که برای ما ایجاد می‌شود زحماتی است که خودمان آن‌ها را ایجاد می‌کنیم. مانند انسانی که در حال عبور از راهیست و هر خَس و خاشاکی که می‌بیند، بیهوده به آن‌ها چنگ می‌زند، هر بار سنگینی که می‌بیند، هر سنگ سنگینی که می‌بیند، آن را بر دوش می‌گذارد، هر انسانی که می‌بیند با او برخورد می‌کند، هر موضوعی که پیدا می‌شود و هر کلاغی که قارقار می‌کند به توهم و شک و تردید انسان اضافه می‌کند! و همه این‌ها بیهوده است. اما این صراط مستقیم، صراط خود انسان است. راحت و آزاد.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ (طه:۲) مسیر هدایت انسان و همه چیزی که عقل انسان برای راهنمایی او در اختیارش قرار می‌دهد و همه انبیاء الهی و تذکرات و همه چیزی که برای هدایت انسان است، برای مشقت او نیست. برای یادآوری مسیری است که خودش انتخاب کرده و سرمایه‌های وجودی او را به نتیجه می‌رساند. 🔸آن‌چیزی که ما را به مشقت می‌اندازد و گاه به گاه به یاد آن می‌افتیم[ مثلا با فوت عزیزی و یا با یک زیارت و یا هر چیزی که برای انسان یادآوری است]، این است که انسان شرایطش را می‌بیند و متوجه می‌شود که عمرش در حال از بین رفتن است و هنوز به نتیجه‌ای که باید نرسیده و این مشقت تا عمق وجودش بر او فشار می‌آورد. 🔸این مشقت چیزی نیست مگر مقابله‌ای که انسان با خودش می‌کند. وگرنه مسیر، مسیر روشن و همواری است و همه چیز‌هایی که گفته می‌شود و همه این گرفتاری‌ها و مشکلات برای این است که خداوند انسان را اختیار کرده برای رسیدن به آن چیزی که باید برسد. وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏ (طه:۱۳) این وحی و الهام و این آگاهی از درون انسان می‌جوشد، یعنی کافیست که انسان لحظه‌ای توجه کند. " أَنَا اخْتَرْتُكَ" اختیار و برگزیدنی است که خداوند انجام داده است و اگر انسان توجه به این الهام و درک و پیامبر درون کند هیچ مشقتی در کار نیست. 🔸مشقت‌ها ناشی از خود انسان است و آن چیزی که باعث می‌شود انسان دچار این گرفتاری‌ها شود آن تمایلات افسار گسیخته‌ای است که انسان به آن‌ها بها می‌دهد و خودش را همچون یک فرد سرگردان در این مشکلات به هلاکت وامی‌دارد.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
استغفار و به خصوص صلوات بر محمد و آل محمد وزن دارند و روح دارند. اهل بیت فرمودند: وزن استغفار خیلی زیاد است و روح استغفار خیلی غنی است. استغفار شویندگی‌اش خیلی زیاد است. کسی که مداومت بر استغفار دارد این باعث می‌شود که یک تحولی در وجودش ایجاد شود. خود پیامبر با آن جایگاهی که داشت، هیچ مجلسی را ترک نمی‌کرد مگر اینکه استغفار می‌کرد. پیامبر می‌فرمودند: روی قلب من پیامبر هم یک پرده‌ای رقیقی از حجاب قرار می‌گیرد و من استغفار می‌کنم. آقای سعادت‌پرور به بنده فرمودند این شاید یکی از الفاظی هست که خیلی قوت دارد: *"صَلَواتُ اللهِ وَ صَلَواتُ مَلائِکَتِهِ وَ أنْبِیائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمیعِ خَلْقِهِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلامِ عَلَیْهِ وَ علیهم و  رَحَمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ"* توصیه کردند که این را در نظر داشته باش و زیاد از این صلوات که باطنش استغفار قوی است، کمک بگیر. 🔸️بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 🔸️ ایام ولادت نبی اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله مبارک.
معلوم است كه گمراهى و هدايت دو معنايى هستند كه در سلوك طريق، محقق مى‌شوند و در غير آن معنا ندارند. پس در حقيقت آيه شريفه براى انسان راهى و هدفى فرض كرده كه هر كس بسوى آن هدف حركت مى‌كند، و چنين فرض كرده كه بعضى كمال مراقبت را در گم نشدن و راه را از دست ندادن بكار برده و به هدف مى‌رسند، و بعضى ديگر از راه منحرف شده و گمراه مى‌گردند. بدون ترديد بنظر چنين مى‌آيد كه آن هدفى را كه قرآن منظور نظر همه مى‌داند، جز سعادت زندگى و سرانجام نيك چيزى نيست وليكن قرآن با اين حال ناطق است به اينكه همه راهروان، خواه ناخواه به سوى خدا گام بر مى‌دارند، چيزى كه هست بعضى راهشان كوتاه، رشد و رستگارى‌شان مسلم است و بعضى راههاى‌شان طولانى و منتهى به هلاكت و نابودى است. از اينكه خداى تعالى براى اهل ايمان راهى را فرض كرده كه در آن هدايت آنان است، و براى ديگران هم راهى را تقدير نموده كه در آن ضلالت آنها است، و نيز از اينكه با جمله‌ «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُم» مؤمنين را امر به پرداختن به نفس خود نموده، بخوبى فهميده مى‌شود كه راهى كه به سلوك آن امر فرموده همان "نفس مؤمن" است. زيرا وقتى‌ گفته مى‌شود: زنهار راه را گم مكن، معنايش نگهدارى خود راه است، پس در اينجا هم كه مى‌فرمايد: زنهار كه نفسهايتان را از دست دهيد، معلوم مي‌شود نفس‌ها همان راه هستند نه راهرو، و طريق انسان به سوى خداوند همان نفس انسان است كه به منتهاى مسير مى‌رسد وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ ... بنابراين بر انسان لازم است كه اين راه را ادامه داده و همواره بياد خداى خود باشد و لحظه‌اى فراموشش نكند، چون خداى سبحان غايت و هدف است، و انسان عاقل هدف را از ياد نمى‌برد، زيرا مى‌داند كه فراموش كردن هدف باعث از ياد بردن راه است. روى اين حساب اگر كسى خداى خود را فراموش كند خود را هم فراموش كرده و در نتيجه براى روز واپسين خود زاد و توشه‌اى كه مايه زندگيش باشد نياندوخته است، و اين همان هلاكت است.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
پیدا کردن و مشاهده هویت خویش، زیربنای حل مسائل و ابهامات اساسى زندگى انسان است.
ما امکان دسترسی مستقيم به "جهان واقع" را نداریم، بلكه هر انسانی، با تمام باورها، ملکات، درک و معرفت خود به "جهان واقع" می‌نگرد و این نگرش او، "جهانی شخصى" برایش به ارمغان می‌آورد كه جلوه‌ای از جهان واقع است و نه تمامی آن. "خویشتن" در مرکز جهانی قرار دارد که ما برای خود ساخته و پرداخته‌ایم؛ بنابر این وقتی جهان خود را می‌نگریم، باید "مرکز" آن را که همان "خویشتن و هویت آن" است، به خوبی درک کنیم. ⁉️اما چرا چنین امری حاصل نمی‌شود و هرچه بیشتر این جهان را می‌نگریم بیشتر از خود دور می‌شویم؟ دیدن این جهان و زندگی در آن، زمانی به دیدن مرکز آن _که همان خویشتن است_ منتهی می‌شود که نگاه انسان "درست، متعادل و عینی" باشد. اما نگاه "معیوب، قناس و کاریکاتوری از جهان" که در جهان شخصی ما متبلور است، باعث دوری بیشتر از خود می‌شود. هر چه بیشتر در این سیر معیوب و جهان کاریکاتوری پیش برویم نه تنها به "خود و هویت آن" نزدیک نمى شویم، بلکه پیوسته از آن دور می‌شویم. اين بحث ادامه دارد...
🔸تبعیت از کلیشه‌های اجتماعی و تقلید از جامعه در همه ابعاد؛ مثل سیاست، اقتصاد، اجتماعیات، شیوه، مکان و الگوهای زیست، بینش های انسانی و تقریبا هر چیزی که به انسان مربوط می‌شود. ادامه دارد...
🔸️وَ ذِكْرى‏ لِلْعابِدِينَ (۸۴) عابدین؛ کسانی‌ که قصد طی کردن این مسیر را دارند(مسیر ذاتی خودشان) و تصمیم گرفته‌اند به جایی و قله‌ای برسند و تصمیم گرفته‌اند این کویر و برهوت و مسیر را طی بکنند و از این کویر تنهایی و تبعیدی انسان با حرکت خودشان عبور کنند و با آن راهی که در این کویر خشک طی می‌کنند، این کویر را دو شقه کنند تا به آن‌جایی برسند که خودشان انتخاب کرده‌اند. این شرایط و این نمایش و همه‌ی این مشکلات و کشف ضُر و همه‌ی چیزهایی که رخ می‌دهد، حتی غرق ظالمین و کمک شیاطین(بر خلاف میلشان)، همه‌ی این‌ها را ایجاد کردیم تا ببینند و این مسیر برایشان باز شود و فکر نکنند در این کویر و برهوت تنها هستند. انسان‌ها در این تبعید تنها نیستند. این تنهایی، توهم انسان است. انسان از طریق حضورش در این جهان برای مسیری آماده شده، برای قله‌ای که ملائک هم تا یک‌ جایی بیشتر نمی‌توانند همراه او بیایند و بقیه‌ی راه را خودش می‌تواند طی کند و این طی کردن اراده‌ی اوست و خداوند با رحمتی که دارد همراه اوست و همه‌ی این‌ها وضعیت انسان است، این انسانی که می‌خواهد به "مسیری" برود. 🔸️وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ (۸۵) همه‌ی انبیاء و اولیاء و همه مومنین و همه‌ی انسان‌هایی که از این‌ها هم پایین‌ترند و هر کسی که می‌خواهد قدمی بردارد. 🔸️كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ (۸۵) این "صبر" انسان را می‌رساند به جایی که باید برساند. .