eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
تشنۂ‌چاےعراقم‌اےاجل‌مهلت‌بده تابیایم‌اربعین‌موکب‌بہ‌موکب‌کربلا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رزمنده دفاع مقدس: اگر مسئولان مثل خرازی و باکری شدند، همه جوانان ما می‎شوند حسین فهمیده مملکت. وقتی فرمانده ما با یک دست قطع‎شده دستشویی تمیز می‎کرد، رفتار او در ما اثر می‎گذاشت.
▪️پارسال با پدرش به زائرای امام حسین علیه‌السلام خدمت می‌کرد. اما امسال پدرش در قاب عکس شهید، دختر را در خدمت به زائران همراهی می‌کند.
این عکس دیوانه کننده است شهید مهدی باکری فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا در کنار یک رزمنده دیگر! پوری حسینی! رئیس سابق سازمان خصوصی سازی! حاج مهدی باکری یک خاطره جالب دارد یک روز گرم تابستان در آن گرمای وحشتناک خوزستان که از محور عملیاتی به قرارگاه برمی گشت ‏برایش یک کمپوت گیلاس خنک باز کرد! حاج مهدی کمپوت را در دست گرفت،خنکای فلز سرد را حس کرد خواست که بالا برود،از رزمنده پرسید آیا همه بسیجی ها کمپوت خورده اند؟ رزمنده گفت نه در جیره نبود،فقط یک کمپوت بود ،چه کسی بهتر از شما فرمانده لشگر،شما میل کنید حاج مهدی نخورد! ‏و گفت اگر همه خوردند من هم میخورم! لعنتی ها یه کمپوت و نخورد! تو گرمای تابستون خوزستان نخورد! نفر کنار دستش پوری حسینیه! رئیس سابق سازمان خصوصی سازی! هفت تپه،ماشین سازی،دشت مغان،هپکو! کارخونه رو با اهلش، آش و با جاش با یک صدم قیمت میداد به نور چشمی ها! ‏یکی وسط جنگ یه کمپوت ویژه خواری نمیکنه! یکی نیشکر هفت تپه رو با زمین هاش،با کارگرهاش،با تجهیزات و دستگاه هاش ،با مواد خام و اولیه اش هلو برو تو گلو ،میکنه تو حلق آقازاده ها! هردو کنار هم،دوشادوش دیوونه کننده است این عکس باید با توضیحاتش همه جا پخش کنند در و دیوار بزنن ‏سوار هلیکوپتر بشن این عکس و پخش کنن تو آسمون شهر که چی میشه ،شیطان چطور نمیتونه یه کمپوت اضافه، ای تف تو ذات لیبرالتون، یه کمپوت اضافه نمیتونه به خورد باکری بده از اونور بدون دخالت شیطان میلیارد دلار میلیارد دلار ارز میزنن به بدن دوست دارم تو دنیای جهانگیری ها و پوری حسینی ‏ها محمود صادقی ها مهدی باکری بودن رو مهدی باکری باشید
▪️ دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد. 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت :" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید......🌷
🍄در این ... ⭐️آفرینش شهیـــ🌷ــــد 🍄تنهـا که ⭐️میلاد دارد امّا ندارد ...❌ 🌸 🌸 ولادت:۱۳۶۱/۱/۲🌸 شهادت:۹۵/۷/۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پی در پی رنگ عوض میکنن! خزنده ای زهرناک! نصیحت های امام رضا علیه السلام به شیعیان➕نشانه منافقان از زبان امام رضا علیه السلام خوب گوش کنید برای شناخت سیاست یه عده عالیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مسئولین شصت و هفتاد ساله ما باید حرف‌های این ‌عرفای کوچک جبهه ها و این سربازان امام خمینی را روزی چندبار ببینند
✅ بیایید *فاتحهٔ کبیره* بخوانیم یکی ازعلمای شیعه به نام (شیخ مهدی فقیهی) جهت استخاره و رفع گرفتاری پیش آیت الله *بهجت* می رود. آیت الله بهجت به ایشان می فرمایند: چرا *فاتحه کبیره* نمی خوانید؟ شیخ فقیهی می پرسند، *فاتحه کبیره چیست؟* *آیت الله بهجت* می فرمایند: - سوره *حمد*: را *یک بار* - *چهار قل* : ( *توحید-کافرون-ناس- فلق*) هرکدام را *یک بار* - سوره *قدر* را *هفت بار* - *آیت الکرسی* را *سه* بار بخوانید. سپس آیت الله بهجت می فرمایند: هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند، * هم رفع گرفتاری ازخودش می شود و هم گنجی برای میت.* آقاشیخ مهدی فقیهی می گوید: برگشتم به روستای خودمان و سر قبر *پدر و مادرم* اینها را خواندم و برگشتم قم، شب عمه ام خواب پدر و مادرم را می بیند که *خمره ای از طلا و جواهرات* درمقابل شان است. عمه ام از من پرسید چه *خیراتی* برای پدر و مادرت فرستادی؟! گفتم: این *فاتحه (کبیره)* را خواندم. پس مشخص شد روزی که من این *فاتحه کبیره* را برای *پدر و مادرم* خوانده ام، *رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است*. در ضمن به برکت این فاتحه *گشایشی* نیز در زندگی خودم مشاهده کردم. « *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*‌» لطفاً در میان اقوام و فامیل و دوستان خود نشر دهید تا خیراتی افزونتر نصیب امواتتان گردد..... ✨✨✨✨✨
هم مداح بود هم شاعر اهل بیت . می گفت ، من شرمنده ام که با سر وارد محشر بشم و اربابم بی سر ! بعد از شهادتش وصیتنامه اش را آوردند ، نوشته بود ، قبرم را توی کتابخانه مسجد المهدی کنده ام !! سراغ قبر که رفته بودند دیدند قبر برای هیکل شیر علی کوچک است ! ، گفتند ، حتما رازی دارد ! وقتی جنازه اش آمد ، قبر درست اندازه تن بی سرش بود..... سردار
*یاد باد، آن روزگاران یاد باد!* (۶) "خاطرات من و سردار" گفتگویی با : *(برادر عنابستانی دوره چهارم)* گفت‌وگوی شنیدنی ما با رزمنده، مدافع حرم و مدافع سلامت این روزها، با مرور خاطرات حاج قاسم سلیمانی به اوج می‌رسد. عنابستانی هنوز هم سرخوش می‌شود از مرور آن خاطره‌ها و می‌گوید: «یکی از بزرگ‌ترین افتخارات من این بود که مدتی سرباز سردار سلیمانی بودم و خاطرات بسیاری از این همراهی دارم. هر منطقه‌ای آزاد می‌شد ما به سرعت آنجا را از نظر بهداری و وجود مواد شیمیایی چک می‌کردیم، چون داعش گاهی از مواد شیمیایی استفاده می‌کرد. بارها در مناطق آزاد شده کانکس‌هایی را پیدا کردیم که در آن پر از مواد اولیه گازهای شیمیایی بود. در دقایق اولیه بعد از آزادسازی یکی از مناطق در جنوب غربی تدمر برای پاکسازی و رصد امکانات پزشکی به منطقه رفتم. هنوز درگیری‌های پراکنده با داعش ادامه داشت که یک دفعه با دیدن سردار سلیمانی گل از گلم شکفت. هر وقت سردار می‌آمد بچه‌های فاطمیون، زینبیون و نیروهای عراقی و ملیت‌های مختلف که به شدت به حاج قاسم عشق می‌ورزیدند به سمت ایشان می‌رفتند و حاج قاسم هم همیشه با خوشرویی با نیروها خوش و بش می‌کردند. من هم کناری ایستاده بودم. چشم حاجی به من افتاد و با تعجب گفت شما اینجا چه می‌کنی؟ سلام دادم و گفتم برای پاکسازی آمدیم. از یادآوری این صحنه همیشه مسرور می‌شوم. حاجی دست خدایی‌اش را روی سر من کشید و من را به سینه‌اش چسباند.» روزی که حاج قاسم را با برانکارد به فرودگاه بردیم ۵ سال حضور در سوریه و عراق گنجینه خاطراتش از حاج قاسم سلیمانی را حسابی پر و پیمان کرده است و بخشی از خاطرات او از سب
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
*یاد باد، آن روزگاران یاد باد!* (۶) "خاطرات من و سردار" گفتگویی با : *(برادر عنابستانی دوره چهارم)
*یاد باد، آن روزگاران یاد باد!* (۶) "خاطرات من و سردار" گفتگویی با : *(برادر عنابستانی دوره چهارم)* گفت‌وگوی شنیدنی ما با رزمنده، مدافع حرم و مدافع سلامت این روزها، با مرور خاطرات حاج قاسم سلیمانی به اوج می‌رسد. عنابستانی هنوز هم سرخوش می‌شود از مرور آن خاطره‌ها و می‌گوید: «یکی از بزرگ‌ترین افتخارات من این بود که مدتی سرباز سردار سلیمانی بودم و خاطرات بسیاری از این همراهی دارم. هر منطقه‌ای آزاد می‌شد ما به سرعت آنجا را از نظر بهداری و وجود مواد شیمیایی چک می‌کردیم، چون داعش گاهی از مواد شیمیایی استفاده می‌کرد. بارها در مناطق آزاد شده کانکس‌هایی را پیدا کردیم که در آن پر از مواد اولیه گازهای شیمیایی بود. در دقایق اولیه بعد از آزادسازی یکی از مناطق در جنوب غربی تدمر برای پاکسازی و رصد امکانات پزشکی به منطقه رفتم. هنوز درگیری‌های پراکنده با داعش ادامه داشت که یک دفعه با دیدن سردار سلیمانی گل از گلم شکفت. هر وقت سردار می‌آمد بچه‌های فاطمیون، زینبیون و نیروهای عراقی و ملیت‌های مختلف که به شدت به حاج قاسم عشق می‌ورزیدند به سمت ایشان می‌رفتند و حاج قاسم هم همیشه با خوشرویی با نیروها خوش و بش می‌کردند. من هم کناری ایستاده بودم. چشم حاجی به من افتاد و با تعجب گفت شما اینجا چه می‌کنی؟ سلام دادم و گفتم برای پاکسازی آمدیم. از یادآوری این صحنه همیشه مسرور می‌شوم. حاجی دست خدایی‌اش را روی سر من کشید و من را به سینه‌اش چسباند.» روزی که حاج قاسم را با برانکارد به فرودگاه بردیم ۵ سال حضور در سوریه و عراق گنجینه خاطراتش از حاج قاسم سلیمانی را حسابی پر و پیمان کرده است و بخشی از خاطرات او از سبک زندگی سردار است و آن را روایت می‌کند: «حاج قاسم جمله‌ای داشت و همیشه آن را تکرار می‌کرد و خطاب به بر و بچه‌های مدافع حرم می‌گفت کسی که می‌خواهد به شهادت برسد، قبلش باید شهید شود و مثل شهدا زندگی کند. از وقتی من حاجی را می‌شناختم، مثل شهدا زندگی می‌کرد. از توان جسمی و مادی یک انسان آن هم به سن و سال حاجی این همه پشتکار و تلاش بعید بود. حاجی خواب و آسایش نداشت. خودش را از حق طبیعی آسایش و استراحت معمولی هم محروم می‌کرد. دست ایشان مشکلی داشت که یادگار زمان جنگ بود. مدتی مشکل آنقدر جدی شد که عمل کردند و باید آتل می‌بستند. یادم می‌آید که من ساعت پنج و نیم صبح برای باز کردن آتل دست ایشان به خانه‌شان رفتم؛ چون کار را از ۶ صبح شروع می‌کرد. یک بار دیگر یادم می‌آید که حاجی جلسه‌ای در سوریه داشت، اما حالشان بد شده بود، آنقدر که در حالت نیمه بیهوشی بودند. ما برایشان سرم وصل کردیم، آمپول زدیم. گفتند من را با همین سرم و برانکارد به فرودگاه ببرید. باید به سوریه برسم.» وقتی عشق عراقی‌ها به سردار با انتحاری داعش همراه شد «عراقی‌ها شیفته حاج قاسم بودند. چند سال قبل این علاقه، نزدیک بود به قیمت جان سردار تمام شود.» این را عنابستانی می‌گوید و راوی این خاطره می‌شود: «من در عملیات آزادسازی «تکریت» با سردار بودم. شهر دورالعلم قبل از تکریت آزاد شده بود و در اولین دقایق آزادسازی سردار برای کنترل اوضاع به محور آمده بود. حاج قاسم همیشه جلوتر از نیروهایش بود. بارها مسیرهایی را برای شناسایی با موتور می‌رفت. با اینکه تیم حفاظتی ایشان مخالف بودند و می‌گفتند این کار از نظر حفاظتی و امنیتی درست نیست، اما گوش حاجی بدهکار نبود. این بار هم حاج قاسم در دقایق اولیه بعد از آزادسازی شهر که خطر نیروهای داعش کامل برطرف نشده بود به منطقه آمد. عراقی‌ها متوجه حضور سردار شدند. جمعیت انبوهی با ماشین و موتور به سمت حاجی آمدند. عشق و علاقه آنها به سردار خارج از تصور بود. این تراکم و تجمع باعث شد که داعش متوجه شود در این منطقه خبری هست و به سرعت یک ماشین انتحاری فرستاد. انتحاری‌هایی که داعش در عراق می‌فرستاد، انتحاری معمولی نبود. پشت ماشین‌های فورد آمریکایی سه تن تی ان تی پر می‌کردند و اطرافش هم ورق‌های فولادی نصب می‌کردند که هیچ سلاحی به آن کارگر نبود. یا باید گلوله تانک، ماشین را می‌زد یا موشک یا هلکوپتر. حاصل این انفجارهای انتحاری چاله‌هایی به اندازه یک زمین فوتبال بود. خلاصه ماشین انتحاری با سرعت به سمت حاجی می‌آمد. بچه‌ها هر سلاحی داشتند به ماشین زدند، اما فایده نداشت. عمر حاجی به دنیا بود که نیروها به خلبان هلکوپتری که از شانس ما همان حوالی بود، بیسیم زدند و هلیکوپتر در آخرین لحظه و قبل از رسیدن ماشین انتحاری، آن را با موشک زد. فاصله ماشین انتحاری با حاجی ۳۰۰ متر بود و با آن سرعت، فقط چند ثانیه تا رسیدن و انفجار فاصله بود. خلاصه آن خاطره از عشق و علاقه عراقی‌ها به سردار سلیمانی که نزدیک بود به قیمت جان ایشان تمام شود، هنوز در ذهن من هست.»
: دوست‌داشتن آدم‌هاۍ بزرگ،انسان را بزرگ می‌ڪند و دوست‌داشتن آدم‌هاۍنورانی‌ بھ انسان نورانیت می‌دهد... اثر وضعی محبوب، آن قدر زیاداست، ڪه آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بی‌ارزش علاقه‌ پیدا ڪند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔مناجاتی با امام حسین(ع) ... 🔻شاید به این دلیل رهبر انقلاب از اربعینی‌ها خواستند پیش امام حسین شکوه کنند از این دوری ... - یا اباعبدالله(ع)! امسال ما رو راه ندادی؟! - خوشت نیومد از ما؟ - یا سیدالشهدا(ع)! این دفعه اگر بیام مودبانه‌تر میام ... فقط راه رو باز کن .. ➕ پیشنهادی برای اربعین امسال
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
💢 #ابهام، یکی از مهم ترین خصوصیات امتحانات الهی... استاد پناهیان
👆🏼 این کلیپ درسته که همش در مورد ابهام صحبت میکنه ولی خوبیش اینه که آدم متوجه خیلی از مسائل میشه. 💢 متوجه این میشه که خیلی وقتا طبیعیه آدم تکلیف خودش رو ندونه... این موضوع باعث خوف و رجا میشه و خوف و رجاء موجب رشد عبد مومن هست...
🏴10 روز تا اربعین 📝 شهید صفرعلی قاسمی‌راد ای مردم عزیز! ما از روی ریا و برای پول و مقام به جبهه نرفتیم. این را بدانید هدف همه‌ی شهدا امام حسین(ع) است. من اینجا می‌گویم و می‌نویسم که اگر خودمان به کربلا نرفتیم، شما به‌جای ما این قبر شش‌گوشه‌ی امام حسین(ع) را زیارت کنید. کربلا در وصیتنامه شهدا
حاج قاسِݥ؛ سِید نَبود آیٺ الله نَبود دُڪٺر نَبود مُهندس نَبود کلا هَم ٺوے عُمرش دوتا پست بیشتر نداشت یعنے توے روزمہ ۍمسئولیتیش هم عناوین متعدد نبود. حاج قاسم فقط یہ چیز داشت ! فقط با هموں اخلاص قلب میلیوں هانفر روٺسخیر کرد. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊